چگونه یک ارزش دلاری برای زندگی قرار دهیم
چگونه یک ارزش دلاری برای زندگی قرار دهیم
هنگام سفر در بزرگراه، همیشه می دانم که وقتی بیلبوردها ظاهر می شوند کمی با احتیاط رانندگی کنم. شعارهای جذاب و شماره تلفنهای دوستانه آنها در بخشهایی از جاده که تصادفات بیشتری رخ میدهد، از قربانیان میخواهد تا برای جبران خسارت و عدالت تلاش کنند.
به عنوان وکیل آسیب های شخصی، مونیکا بورنیکیس، رئیس جمهور و وکیل پایه گذار قانون بورنیکیس در اوکلند، کالیفرنیا، از پارچه ای متفاوت بریده شده است.
“من سال های زیادی را صرف کرده ام تا در کاری که انجام می دهم بسیار خوب باشم.” او می گوید. “من به طور مداوم به یادگیری ادامه می دهم و تلاش می کنم تا مهارت های خود را ارتقا دهم. اما راز این است که چگونه مشتریانم را می شناسم و توانایی خود را در ارتباط با آنها دارم.”
از بیرون، کار یک وکیل آسیب های شخصی می تواند تلخ به نظر برسد، و ممکن است فکر کنید که آنها باید از جنبه احساسی پرونده خود جدا شوند. به هر حال ارزش دادن به درد کسی یک تجارت است. در واقع، وکلای آسیبهای شخصی در هنگام تهیه درخواستهای خود، هیئتهای منصفه در موارد مشابه چگونه تصمیم میگیرند، درست مانند کارگزاران املاک و مستغلات برای دریافت حسی از ارزش بازار ملک.
و مانند سرمایهگذاران فرشتهای که از شرکتهایی حمایت میکنند که در غیر این صورت با مشکل مواجه میشوند، وکلای آسیبهای شخصی مانند مونیکا زمان، انرژی و پول را به این شرکت اختصاص میدهند. مواردی را که آنها تنها با امید بازگشت سرمایه انجام می دهند.
“شما نمی توانید هر موردی را قبول کنید”، مونیکا با اذعان به نزول و جریان درآمد در کسب و کارش توضیح می دهد. “همانطور که یک سرمایه گذار نمی تواند در هر کسب و کاری سرمایه گذاری کند.”
برای اینکه تصمیم بگیرد کدام موارد را بر عهده بگیرد، مونیکا این را در نظر می گیرد. دو عنصری که او باید در دادگاه ثابت کند:
- مسئولیت – اینکه مشتری در تصادف مقصر نیست
- خسارات – که خود تصادف باعث صدمات مشتری شده است، این صدمات چیست و تأثیر طولانی مدت آنها
اگر به نظر می رسد که مشتری ممکن است مقصر باشد، یا اگر خسارات وارده ناچیز باشد یا مستقیماً به حادثه مربوط نباشد، مونیکا احتمالا این پرونده را رد خواهد کرد.
“محاکمه ذاتاً خطرناک و ذاتاً نامطمئن است.” “مثل رفتن به یک میز رولت است. مهم نیست که چقدر ارزیابی، تحقیق و مشاوره با کارشناسان انجام می دهیم، همیشه یک قمار است.”
برای قبول این خطرات، وکلای آسیبهای شخصی باید خسارات اقتصادی و غیراقتصادی را که به دنبال جبران آن هستند، در نظر بگیرند. خسارات اقتصادی شامل دستمزدهای از دست رفته، قبوض پزشکی و سایر بارهای مالی ناشی از حادثه است. این محاسبات عموماً ساده هستند.
اما خسارات غیراقتصادی، که معمولاً به آن “درد و رنج” گفته می شود، در قلمروی کمتر معینی ساکن است. هیچ کتاب آبی برای هزینه های شرم، انزوا، یا آسیب وجود ندارد. مونیکا باید ارزش ضررهای نامشهود را در نظر بگیرد – مانند ناتوانی در اسکی با خانواده در طول سفر سنتی سالانه یا ادامه تمرینات ماراتن پس از تصادف. سپس، او باید یک قاضی و هیئت منصفه را متقاعد کند که آن مبالغ باید پرداخت شود.
تصادفات مرگبار چالش برانگیزتر هستند. خسارت جانی بسیار بیشتر از مجموع درآمد و طرح بیمه متوفی است.
تصور کنید مردی در سن ۵۰ سالگی به طرز غم انگیزی در یک تصادف جان خود را از دست می دهد و خانواده اش را بدون درآمد می گذارد. مونیکا با تخمین اینکه چه مدت دیگر میتوانست حقوق خود را دریافت کند، از جمله پاداشهای مورد انتظار، ارزش مزایایی که برای خانوادهاش فراهم میکرد و افزایش دستمزد هزینههای زندگی در طول زمان، با خسارات اقتصادی شروع میکرد. یک اقتصاددان و متخصص توانبخشی حرفه ای تفاوت های ظریف محاسبات را به تصویر می کشد و برآوردی از خسارات اقتصادی تهیه می کند.
اما خسارات غیراقتصادی ارزش منحصر به فردی دارند. در یک مورد آسیب، عموماً ۲ تا ۳ برابر خسارت اقتصادی است. اما موارد مرگ نادرست اغلب بسیار بیشتر از این نسبت است. حتی اگر متوفی سالخورده یا بیمار مزمن بود، وکلای آسیبهای شخصی باید در نظر بگیرند که این سالهای باقیمانده برای عزیزانی که از متوفی زنده میمانند چه معنایی میتواند داشته باشد. پنج سال دیگر با پدر سالخورده یا شریک بیمار لاعلاج شما لحظات ارزشمندی است که یک مرگ نادرست از بین می رود.
جای تعجب نیست که مواردی مانند این اغلب با چندین عدد هفت رقمی حل و فصل می شوند.
با این وجود، وقتی یک پرونده مرگ نادرست سر راه مونیکا قرار می گیرد، جشنی برگزار نمی شود.
“من به یک پرونده مرگ غیرقانونی به عنوان بازدهی بالقوه بالا از منظر تجاری نگاه می کنم. اما وکلای عالی آسیب های شخصی نمی توانید احساسات را از پرونده های آنها جدا کنید. به عنوان یک وکیل آسیب شخصی که از موکل خود دفاع می کند، باید آن را قبول کنید. باید در مورد آن فکر کنید، با آن زندگی کنید و با آن بنشینید تا بتوانید بیان کنید. آن را در مذاکرات و حمایت شما.”
“بزرگ ها با مشتریان خود می نشینند و درد آنها را احساس می کنند. آنها وقت می گذارند. آنها را بشناسند و از دست دادنشان را درک کنند. آنها بزرگانی هستند که میخواهند آن بازدهی بالایی را برای مشتریان خود به دست آورند. آنها نمیتوانند احساسات را از آن خارج کنند.”