تحقیقات هاروارد: پروتکل 2 سوالی این است ساده ترین راه برای دوست داشتنی تر شدن و اولین موفقیت عالی احساس؛ عقیده؛ گمان
تحقیقات هاروارد: پروتکل ۲ سوالی این است
ساده ترین راه برای دوست داشتنی تر شدن و اولین موفقیت عالی
احساس؛ عقیده؛ گمان
در حالی که در این مورد دلیل اصلی لازم نیست، به اینجا بروید: دوست داشتن به موفقیت کمک می کند. تحقیقات نشان میدهد که افراد دوستداشتنی عبارتند از:
کلیشههای مستقیم، قاطعانه و حتی پرخاشگرانه را کنار بگذاریم… در تجارت، دوستداشتن اهمیت دارد. (به عنوان مارک کوبان می گوید، “یکی از دست کم گرفته شده ترین مهارت ها در تجارت، خوب بودن است.”)
با این حال دوست داشتنی بودن همیشه آسان نیست — یا احتمالاً بیشتر از آن، به طور گسترده دوست داشتنی. اگر ۱۰۰ کارمند دارید، احتمال اینکه همه آنها شما را دوست داشته باشند بسیار اندک است. علایق مختلف پس زمینه های مختلف چشم انداز های متفاوت. هیچ کس به طور جهانی مورد پسند نیست.
اما یک راه آسان برای اطمینان از دوست داشتنی تر بودن شما وجود دارد، چه با افرادی که دوست ندارید. به طور منظم با آنها یا کسانی که انجام می دهید تعامل داشته باشید.
همه چیز در مورد پرسیدن دو سؤال بعدی است.
درباره خود صحبت کنید
اول، ابتدا کمی پیش زمینه. یک مطالعه منتشر شده در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم دریافتند که تقریباً ۴۰ درصد از آنچه می گوییم شامل گفتن تجربیات ذهنی خود به دیگران است. نه حقایق، دستورالعملها، یا مکالمات مبتنی بر نتیجه — که بخش دیگری از گفتار روزمره ما را تشکیل میدهند — بلکه آنچه را که فکر میکنیم یا احساس میکنیم.
بهعنوان مثال، گفتن به یک فروشنده که یک ضربالاجل از دست میرود… و اینکه چگونه از تمام تاخیرهای اخیر تولید ناامید شدهاید، و از اینکه مجبور باشید به مشتریان بگویید تاریخ ارسال آنها از دست میرود، خسته شدهاید، و چگونه به نظر می رسد که هیچ کس در ساختمان اهمیتی نمی دهد، و این که چگونه وضعیت شما را در شب بیدار نگه می دارد… باز هم، نه یک مکالمه مبتنی بر نتیجه، بلکه یک زباله مغزی از افکار و احساسات.
< /div>
در حالی که به نظر معکوس می رسد — و معمولاً چنین است — ما اغلب نمی توانیم کمکی به آن کنیم: همان مطالعه همچنین نشان داد که صحبت کردن درباره خودمان باعث افزایش فعالیت در بخشهایی از مغز ما میشود که با احساس پاداش و رضایتی که دریافت میکنیم مرتبط است. از پول، غذا، و حتی رابطه جنسی.
اینگونه در مورد آن فکر کنید، و عجیب نیست که درباره خودمان صحبت نکنیم. .
مگر اینکه آگاهانه تمرکز را با پذیرش پروتکل دو سؤال بعدی تغییر دهید.
پروتکل دو سوال بعدی
اگر شما حتی از راه دور خجالتی و درونگرا هستید<، صحبت کردن با افرادی که نمیشناسید احساس ناخوشایندی دارد. به همین دلیل است که مردم بهطور پیشفرض «چه کار میکنی؟» را انتخاب میکنند
اما وقتی این کار را انجام دادید چه میکنید. شرح شغل رد و بدل شد؟ اگر بعدازظهر یکشنبه باشد، شاید بپرسید “تیم فوتبال مورد علاقه شما چیست؟”
لنگ، می دانم. با این حال، اگر فقط به این دلیل که فکر می کنند باید، بیشتر مردم یک تیم فوتبال مورد علاقه دارند. (اگر این کار را نکردند، دنده را عوض کنید و بپرسید: «وقتی دیگران میخواهند فوتبال تماشا کنند، چه کار میکنی؟») اما بیایید فرض کنیم که تماشا میکنند.
اکنون زمان اصل دو سوال بعدی است. به جای صحبت کردن در مورد تیم فوتبال مورد علاقه خود، یک سوال دیگر بپرسید.
بپرسید، “چطور شد فولادها به تیم مورد علاقه شما تبدیل میشوند؟
شاید بگویند به این دلیل است که در پنسیلوانیا غربی بزرگ شدهاند. یا به این دلیل که یکی از نزدیکانشان یکی از طرفداران استیلرز است یا اولین بازی که در آن شرکت کردند، بازی استیلرز بود.
از پاسخ برای پرسیدن سوال دوم استفاده کنید. جایی که آنها بزرگ شدند چگونه بودند یا چه چیزی آنها را به اینجا رساند. یک خاطره دلخواه از تماشای یک بازی با پدرشان، یکی دیگر از افراد مهم و غیره. رفتن به آن اولین بازی چگونه بود.
ضربه بزنید. به این واقعیت که مردم همیشه لذت میبرند و گاهی اوقات حتی مجبور میشوند درباره خودشان صحبت کنند تا دو سؤال بعدی که شامل افکار و احساسات است بپرسند.
به عنوان محققان می نویسند:
ما با دیگران صحبت میکنیم تا بدانیم چه میدانند — اطلاعات، داستانها، ترجیحات، ایدهها، افکار و احساساتشان…
بهویژه، پرسیدن سؤالاتی که پاسخهای طرف مقابل را دنبال میکند، باعث گوش دادن، درک، اعتبارسنجی و مراقبت بهتری میشود.
پاسخدهی سؤالکننده به نوبه خود احتمالاً باعث میشود که پاسخدهنده سؤال او را بهتر دوست داشته باشد.
کسی را تصور می کند که گوش می دهد. می فهمد. اعتبار سنجی می کند. مراقبت می کند.
به نظر می رسد تعریف “دوست داشتنی” باشد.
چه دو سوال ?
اگرچه ممکن است دشوار باشد، اما نکته کلیدی این است که از وسوسه سنگین کردن اجتناب کنید — در برابر اشتراک افکار خود مقاومت کنید، احساسات، یا تجربیات، و تمرکز را روی طرف مقابل نگه دارید.
به عنوان محققان می نویسند:
غفلت از پرسیدن سؤال ممکن است به این دلیل اتفاق بیفتد که افراد خودمحور هستند — تمرکز بر بیان افکار، احساسات و باورهای خود با اندک اندک یا علاقه ای به شنیدن حرف های شخص دیگر ندارید.
از سوی دیگر، برخی از افراد ممکن است فکر کنند سوال بپرسند…اما ممکن است به جای آن صحبت کردن در مورد خود بسیار ساده تر باشد.
این به ویژه اگر خجالتی هستید صادق است. یا ناراحت کننده است. یا، به اندازه کافی عجیب، تلاش برای ایجاد یک تأثیر اولیه خوب، زمانی که دراز کشیدن می تواند بدترین کاری باشد که می توانید انجام دهید.
و خوشبختانه، سادهترین کار.
بگویید با شخص جدیدی آشنا شده اید. به محض اینکه کمی در مورد آنها یاد گرفتید – شغل، حرفه، هر چه که باشد – اولین سوال بعدی را بپرسید. آن را ساده نگه دارید: آنها چگونه کاری را که انجام میدهند، یا چرا آن را انجام میدهند، یا چه احساسی دارند، یا از چه چیزی بیشتر از آن لذت میبرند.
وقتی میفهمم کسی برای امرار معاش چه میکند، دنبالهی مورد علاقهام در اینجا آمده است: «به نظر کار بسیار سختی است. ”
البته، این یک سوال نیست، اما همچنان کار خوبی است، زیرا کار همه سخت است… و زمانی که شما این واقعیت را تشخیص داده و تأیید می کنند، آنها به طور طبیعی صحبت می کنند و در مورد خودشان صحبت می کنند.
و پس از باز شدن، پیدا کردن سؤالات بعدی آسان تر و آسان تر می شود، زیرا هر فردی، هنگامی که آن را خراش می دهد سطح، جالب است.
آن را امتحان کنید. حداقل دو سؤال بعدی واقعی بپرسید. نشان دهید به تجربه، دانش، نظر و غیره طرف مقابل احترام میگذارید. نشان دهید به عنوان یک شخص به آنها احترام میگذارید.
این کار را انجام نمیدهد. فقط شما را دوستداشتنیتر میکند، میتواند آنچه را که یک تعامل بود به شروع یک رابطه تبدیل کند.
و اگر اینطور شود. نه، اشکالی ندارد — زیرا برای چند دقیقه به شخص دیگری احساس اهمیت بیشتری می دهید.