عمومی

اعترافات یک مدیر خرد

اعترافات یک مدیر خرد

کسب و کار ما مضر است. . با این حال، بسیاری، مانند من، هنوز با میل واقعی به کنترل و اداره امور خود دست و پنجه نرم می کنند. بنابراین باید از خود بپرسیم که چه چیزی باعث این رفتار می شود؟ چرا افراد منطقی مدیریت خرد را انتخاب می‌کنند، حتی زمانی که با حقیقت اجتناب‌ناپذیر آسیب‌هایی که هر روز به تیم و کسب و کار؟

رویدادهای گذشته

تقریباً هر مدیری می تواند داستانی از اشتباه وحشتناک هیئتی بگوید. ما به یکی از اعضای تیم وظیفه دادیم و آنها توپ را رها کردند. و عواقب بعدی ما را تحت استرس قرار داد، مجبور شدیم قطعات را برداریم و خودمان این کار را انجام دهیم. شاید همین یک بار کافی بود، یا شاید ما همان تجربه را ۵ بار، ۱۰ بار، ۲۰ بار داشتیم قبل از اینکه صرفاً با ایده تفویض اختیار، واکنش ترس را ایجاد کنیم. تفویض اختیار ریسک است. و این ترس سپس به اضطراب تبدیل می شود. و این اضطراب به صورت نیاز به مدیریت خرد به عنوان راهی برای محافظت از خود در برابر تجربه یک پیامد احتمالاً ناخوشایند ظاهر می شود.

ما فکر می کنیم مشکل از تفویض اختیار است. اما اگر موضوع این هیئت نباشد چه؟ اگر در عوض، مسئله واقعی این باشد که چگونه تفویض اختیار کنیم؟ اگر مسئله واقعی عدم توانایی ما، عدم مهارت ما، برای نحوه تفویض اختیار باشد، چه؟ من از شما می‌خواهم که این ایده را برای لحظه‌ای نگه دارید و سرگرم کنید، زیرا اگر این درست باشد، با محروم کردن خود از فرصت واگذاری در آینده، این فرصت را به خود نخواهیم داد تا در این مهارت بهتر شویم.

اعترافات

به عنوان من به عنوان مربی کسب و کار، کارگاه های فصلی را به مشتریان خود در مناطق مختلف در سراسر کشور آموزش می دهم. اما به عنوان پدر دو پسر جوان، اغلب مواقعی پیش می‌آید که نمی‌توانم یا نمی‌توانم به سمینار بروم. به این ترتیب، من می‌خواستم در غیاب من به دیگران در تیمم آموزش بدهم. بنابراین از “جو” خواستم که چندین سال پیش برای من سمیناری تدریس کند. او واقعا هیجان زده بود. اما وقتی زمان برگزاری سمینار فرا رسید، او آماده نبود. او با هواپیمای بدون سرنشین و یکی، و بسیاری از مطالبی که مشتریان ما برای یادگیری آمده بودند را از دست داد. آن تجربه بد مرا به این باور رساند که نمی‌توانم این سمینارها را به یکی دیگر از اعضای تیم بسپارم، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند آن را مانند من انجام دهد. بنابراین چندین سال به آموزش آنها ادامه دادم و هرگز کسی را آموزش ندادم که آنها را برای من مدیریت کند.

سپس در سال ۲۰۰۷، خبر فوت پدربزرگم را دریافت کردم. یادم می‌آید روز اول رویداد را تدریس می‌کردم، جایی که بیش از ۱۰۰ نفر داشتم که قبلاً برای حضور در آنجا پول پرداخت کرده بودند. تنها چیزی که می‌توانستم به آن فکر کنم این بود که پرواز را برای مراسم تدفین انجام دهم. و بعد از اینکه او را استراحت دادیم، مجبور شدم همان شب پرواز کنم تا به مراسم برگردم و روز آخر را تدریس کنم. این نتیجه این بود که من حاضر نبودم رها کنم و توانایی‌ها، قابلیت‌های تیمم را بسازم.

و عهد کردم که در تفویض اختیار بهتر عمل کنم. شاید من چیزها را به اشتباه به «جو» واگذار کردم. شاید باید قبل از سمینار بیشتر با او تمرین می کردم. شاید من در مورد انتظاراتم واضح نبودم. هر کار اضافی برای درست کردن آن لازم بود، اگر می‌توانستم آن روز برای بزرگداشت پدربزرگم وقت بگذارم، ارزشش را داشت. تفویض اختیار مخاطره آمیز است، اما ناتوانی در انجام آن به درستی بسیار مخاطره آمیز است.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان می شود، نظرات خودشان است، نه نظرات Inc.com.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی