چگونه در یک اقتصاد سرمایه داری خوب عمل کنیم؟
چگونه در یک اقتصاد سرمایه داری خوب عمل کنیم؟
بسیاری از رهبران فکری کسب و کار بر این باورند که سرمایه داری باید اصلاح شود. برخی مسیرهای ممکن برای اصلاح را ترسیم کردهاند، از جمله سرمایهداری مهربانتر، ملایمتر: سرمایهداری در واقعیتی جدید(توسط تد واچتل)، تصور مجدد سرمایهداری در جهانی در آتش (توسط ربکا ام. هندرسون)، و مقاله Time مجله “چگونه سرمایه داری را نجات دهیم” (نوشته جیمی دیمون). حتی پاپ فرانسیس سرمایه داری را در شکل و عملکرد کنونی آن مورد سرزنش قرار داده است.
بسیاری از آنچه گفته می شود. در مورد سرمایه داری به عنوان ورقه ای برای دیدگاه های سوسیالیسم وجود دارد. یک نظرسنجی پیو ریسرچ نشان داد که “سهم بسیار بیشتری از آمریکایی ها تصور مثبتی از سرمایه داری دارند (۶۵ درصد) تا سوسیالیسم (۴۲ درصد). اما تفاوتهای ظریف این رویکردهای اقتصادی اولیه، و همچنین تعاریف اساسی، اغلب اشتباه درک میشوند. سرمایه داری یک سیستم اقتصادی و سیاسی است که بر اساس آن ابزار تولید به طور خصوصی در اختیار افراد قرار می گیرد. در مقابل، سوسیالیسم یک سیستم اقتصادی و سیاسی است که بر اساس آن ابزار تولید به طور عمومی در اختیار دولت است.
اگر تفاوت اصلی بین آنها میزان کنترل دولت بر اقتصاد باشد، این سوال پیش میآید که آیا بهتر است بیشتر یا کمتر از آن داشته باشیم. آدام اسمیت، که به طور گسترده به عنوان پدر سرمایه داری بازار آزاد شناخته می شود، در زمانی که اکثر اقتصادها توسط دولت اداره می شد، این مسئله را مورد مطالعه قرار داد. او در ثروت ملل که در سال ۱۷۷۶ منتشر شد، توضیح داد که چرا به ملتها با مالکیت خصوصی خدمات بهتری داده میشود. دیدگاه او از «دستی نامرئی» که کالاها و خدمات را به بالاترین هدف خود می رساند، توسط افرادی که به دنبال منافع شخصی خود هستند، انقلابی بود. به نظر می رسد رشد جمعیت و استاندارد زندگی ایالات متحده در بیش از ۲۰۰ سال گذشته دیدگاه اسمیت را تأیید می کند.
فراموش نکنیم که اسمیت یک اخلاق گرا بود. او معتقد بود که مالکیت خصوصی باعث میشود که صاحبان کسبوکار واقعاً به مشتریان خود خدمت کنند، که منجر به اقتصاد اخلاقیتری نسبت به اقتصاد تحت حاکمیت دولت میشود. اما این رویکرد به دلیل عوامل زیر همه مشکلات را برطرف نکرد.
- انحصارها: شرکت هایی که صنایع مختلف را کنترل می کردند. از طریق رفتار ضد رقابتی، که در آن موفقیت به جای خدمت به مشتریان، با خنثی کردن رقبا تعیین می شد. قانون برای محدود کردن این امر به وجود آمده است.
- تقلب به هر شکل: به عنوان مثال، تولید داروهایی که ارزش کمی داشتند یا هیچ ارزشی نداشتند، با مصرف کنندگانی که هیچ راهی برای تعیین آن ندارند. خوب از بد دوباره، قانون راه را برای FDA هموار کرد. امروزه، رسانههای جمعی و رسانههای اجتماعی تمایل دارند تقلب را افشا کنند و در نتیجه آن را کاهش دهند.
- تمرکز ثروت: در حالی که برخی افراد شکوفا شدند، برخی دیگر این کار را نکردند. در برخی موارد، سطح فقر به یک رسوایی تبدیل شد. این منجر به یک سیستم مالیاتی مترقی برای تأمین بودجه برنامههای استحقاقی شد.
باید گفت که اصطلاح سرمایهداری در گیر افتاده است. در کلاهبرداری های تاریخی، مانند Enron و Kenneth Lay، WorldCom/Bernie Madoff، و فریب حساب مشتری Wells Fargo. این به طور قابل درک منجر به بیزاری از کل عملیات می شود. با این حال، در هر مثال، افراد در تلاش برای کسب منافع کوتاه مدت، مرتکب تقلب شدند. و در هر مورد، نتیجه تخریب ثروت برای این شرکت ها بود، نه بهبود ارزش. تقلب وسیله ای برای تولید ثروت نیست. و مهمتر از همه، تقلب به شرکت های خصوصی محدود نمی شود.
سرمایه داری به تغییرات زیادی در ثروت منجر می شود. کسانی که سختتر، باهوشتر کار میکنند یا ریسکهای خوبی میپذیرند و خوش شانستر هستند، ثروت بیشتری نسبت به دیگران تولید میکنند. کسانی که با ثروت شروع می کنند، ثروت بیشتری نسبت به دیگران تولید می کنند. تعدادی از سرمایه داران برجسته، افرادی که به دنبال چیزی بودند که فکر می کردند بهترین منفعت آنهاست، ثروت عظیمی به دست آوردند. استیو جابز، بیل گیتس، وارن بافت، جف بزوس و البته ایلان ماسک. شکی نیست که تمرکز ثروت آنها با موفقیت فردی آنها مرتبط است. اما آیا بقیه ما — غیر میلیاردرها — به خاطر این سرمایه داران و سایر سرمایه داران وضعیت بهتری دارند یا بدتر؟
پیشرفت آنها با ارائه خدمات خوب به مشتریانشان انجام شد. آنها شغل ایجاد کردند و نیروی کار را افزایش دادند. آنها مالیات کارمندان، دارایی و درآمد، و خدمات دولتی را پرداخت کردند. و چه می شد اگر این مالکان خصوصی تنها نفعشان ساختن ثروت بود؟ آیا آنها هنوز به مشتریان خود خدمات خوبی ارائه می کردند، مشاغل خوبی ارائه می کردند و مالیات می پرداختند؟ البته، زیرا انجام این کارها برای ساختن ثروت اساسی است. تقریباً همه آنها بشردوست شده اند و کمک های قابل توجهی به اهداف معنی دار می کنند. همانطور که اسمیت پیشنهاد کرد، حفظ مالکیت خصوصی و ثروت عموماً مستلزم انجام کارهای صحیح اخلاقی است. اگر نتایج سرمایه داری تغییر کرده باشد، رابطه اساسی بین سرمایه داری و اخلاق همان چیزی است که در سال ۱۷۷۶ بود.
این رابطه بستگی به تا حدی، در مورد صاحب کسب و کار روزمره و آنچه که آنها در داخل اقتصاد سرمایه داری برای انجام انتخاب می کنند. بنابراین، این برای شما چه معنایی دارد؟
- آیا به خوبی به مشتریان خود خدمات رسانی می کنید و به طور مداوم در تلاش برای رفع بهتر نیازهای آنها هستید؟
- آیا با کارمندان خود در مورد عملکرد شرکت شفاف هستید؟
- آیا ثروت را با کارکنان خود به اشتراک می گذارید و استانداردهای آنها را بهبود می بخشید. از زندگی؟
- آیا کارمندان را تشویق می کنید تا با ایده های خود برای بهبود نتایج مشارکت کنند؟
اگر سر تکان می دهید، تجارت خوبی دارید. شما همچنین کسبوکاری را اداره میکنید که در تعامل اقتصادی قوی است. (تحقیق ما با مدرسه بازرگانی هاروارد نشان میدهد که این پنج عامل منجر به سودهایی دوبرابر نسبت به گروه همتایان شما میشوند. اگر میخواهید ببینید شرکت شما در تعامل اقتصادی در مقابل سایر خوانندگان Inc. چگونه ایستاده است و نحوه بهبود را بیاموزید، فقط کافی است. این نظرسنجی ۱۰ دقیقه ای را تکمیل کنید.)
آیا سرمایه داری یک سیستم کامل است؟ قطعا نه. حتی قویترین مدافع سرمایهداری در ۵۰ سال گذشته، میلتون فریدمن، چنین پیشنهادی نمیدهد. اما سرمایه داری بهترین سیستم اقتصادی است که بشر تاکنون به آن دست یافته است. قدرت را در دستان فرد قرار می دهد. و در آنجا، مسئولیت را بر عهده میگیرد — مسئولیت تقویت رابطه طبیعی بین سرمایهداری و اخلاق.