جی شتی و تلاش برای تحقق برند
جی شتی و تلاش برای تحقق برند
این یک چیز خنده دار است، تماشای یک راهب سابق که موهایش را مرتب می کند. جی شتی در ۴۰ فوت بالاتر از خیابان ۲۳ غربی در محله شلوغ فلاتیرون منهتن نشسته است و با صبر و حوصله به آرایشگر اجازه می دهد موهایش را آماده کند – برس زدن، شانه کردن، پف کردن، ول کردن، دست زدن های کوچک با قیچی برقی. به نوعی، تنها کارهای زیادی وجود دارد که می توان انجام داد، یا باید انجام شود. شتی چند ساعت پس از حضور در تلویزیون ملی برای عکسبرداری جلد این مجله به این مکان رویداد رسید. ریش کامل او آراسته است، و شکوفه های فرهای تیره بالای سرش با محو شدن اطراف گوش هایش کنترل می شود. چشمهای خاکستریاش زیر نور خورشید میدرخشند، در حالی که او به پرسشها پاسخ میدهد، همه در حالی که مجسمهاش را ثابت نگه داشته است.
او بین وزوزهای سبیل به شوخی می گوید: «من سه سال سر تراشیده بودم. “از جهاتی ساده تر بود.”
شتی در تقاطع بین روشهای رقابتی وجود رشد می کند. او خود را به عنوان یک گوینده، نویسنده و مربی زندگی تبدیل به یک ستاره با حسن نیت کرده است که بر اساس جذابیت خود میبالد، اخلاق کاری فوق العاده و توانایی ایجاد احساس در دسترس بودن آموزه های معنوی باستانی برای مخاطبان گسترده.
بیوگرافی او نقش بزرگی در این توانایی دارد. پس از دوران کودکی در لندن و بدون مشکل، او به مدرسه بازرگانی رفت و پیش از ملاقات با یک راهب هندو که در دانشگاه شتی سخنرانی میکرد، رویای زندگی یک طبقه متوسط را در سر داشت. شیتی که مجذوب آرامش و شادی درخشان مرد شده بود، خود را معرفی کرد و در نهایت راهی آشرام در هند شد، جایی که حدود سه سال را در شرایطی گذراند که اکثر مخاطبانش اکنون آن را محروم میدانند: شستن لباسهایش، خوابیدن در ساختمان. ساخته شده از سرگین گاو، بیدار شدن قبل از سحر برای گرفتن دوش آب سرد، مراقبه، مطالعه، روزه گرفتن.
وقتی برای شتی و راهبان همکارش مشخص شد که هدف او به بهترین وجه خارج از آن وجود رهبانی برآورده میشود – اینکه او باید ترک کند و به دنبال انواع احساساتی باشد که اکنون در آن شکوفا شده است – در ابتدا خود را دلشکسته و سرگردان دید. با این حال معلوم شد که بازاری برای کسی وجود دارد که خود را در آموزه های مقدس و باستانی بهاگاواد گیتا غوطه ور کرده باشد، زندگی یک زاهد واقعی را داشته باشد و برای کمک به بقیه به دنیای غرب بازگشته است. خودمان را درک کنیم و اطرافمان. شتی خود را به برقراری ارتباط با آموختههایش از طریق صحبت کردن و مهارت ساختن ویدیوهای ویروسی الهامبخش انداخت. بهطور خلاصه، او نه تنها به یک پسر که ناگهان آزاد شد موهایش را بلند کند، بلکه به یک حس کامل تبدیل شد.
* * *
اکنون، اگر برند جی شتی را دنبال میکنید، جای تعجب دارد که یک راهب سابق پس از پیوستن به یک چشمانداز رسانهای که اخیراً برای من انجام دادهاید، کجا میرود. دنیا مملو از افراد موفقی است که به نظر می رسد زندگی سابقشان بر وضعیت فعلی آنها سایه افکنده است: ورزشکاران سابق، مدل های سابق، نظامیان سابق، مدیران عامل سابق. برخی چیزها، شما فقط می توانید از آن استفاده کنید – حداقل تا زمانی که این کار را نکنید. به نظر می رسد، تنها زمانی که می توانید طناب راهب سابق بودن را تمام کنید، به خصوص زمانی که سال ها در آشرام زندگی کرده اید. در اواسط دهه ۳۰ زندگی شما، کمی شبیه یک بازیگر کودک سابق یا یک دانشجوی سابق است. بسیاری از ما پس از یک دوره تحت فشار قرار نمی گیریم تا خودمان را دوباره اختراع کنیم، با توجه به اینکه اکثر ما به راحتی از انحراف و درهم شکستن کانون توجه می مانیم. ما چند توییت، شاید چند استوری اینستاگرام، بهروزرسانی فیسبوک را اینجا و آنجا تایپ میکنیم، شاید در TikTok فعالیت میکنیم، هر چند وقت یکبار پستی در لینکدین میگذاریم تا به مردم بفهمانیم که به خوبی پاک میشویم—این تقریباً تمام انرژی ذهنی است که باید اختصاص دهیم. به برند شخصی ما جی شتی بیشتر مردم نیست. او در سپتامبر امسال ۳۵ ساله می شود، و پس از یک شروع پر پیچ و خم به عنوان دانشجو و راهب، هنوز مرد جوانی است که عجله دارد. در واقع، او در حال رسیدن به سنی است که در آن حرفهاش – رساندن خرد باستانی به مخاطب محبوب – کمتر زودرس به نظر میرسد و بیشتر شبیه تبدیل شدن به یک نقش مورد احترام است.
تفاوت بین شتی و بسیاری از ما که تمام تلاش خود را می کنیم تا در شبکه های اجتماعی به دام نیفتیم: شتی در حال انجام اعداد بزرگ است. او در اینستاگرام تقریبا ۱۱ میلیون دنبال کننده دارد. در فیس بوک، ۱۲ میلیون. بیش از ۳۰۰۰۰۰ دنبال کننده در توییتر و ۴۰۰۰۰۰ مشترک در کانال YouTube را برای پادکست دو بار در هفته On Purpose—که خود در دهه ۳۰ در میان برترین پادکست های اپل قرار دارد. اگر دو ساعت مدیتیشن روزانه را کار حساب کنید، ممکن است بگویید مرد سختکوشتری در تجارت نمایشی وجود ندارد. اولین کتاب او، مثل یک راهب فکر کن: هر روز ذهن خود را برای صلح و هدف تربیت کن که در سال ۲۰۲۰ منتشر شد، بلافاصله پرفروش شد و شتی را به عنوان یک نیروی رسانه ای متقاطع تأیید کرد.
* * *
از بسیاری جهات، او بهترین نماینده تعالیم خود است. جمعآوریشده، شاد و مختصر، او شیوهای از سازماندهی افکار و اولویتهای یک فرد را نشان میدهد که به نظر میرسد آن چیزی است که شما امیدوارید یک مربی یا گورو در یک مکالمه بیاورد. جوان، آراسته و باهوش، او همچنین به نظر جالب می رسد. با این حال، این یک سوال باز است که آیا او می تواند کشش گرانشی شعار ابتدایی شغلی خود را بشکند یا اینکه برچسب راهب به طور نامحدود او را دنبال خواهد کرد.
بخشی از پاسخ ممکن است در طول حضور تلویزیونی او قبل از جلسه عکس، در برنامه Today، صبح بعد از تیراندازی دسته جمعی در مدرسه ابتدایی راب در Uvalde، تگزاس، در ۲۴ مه آمده باشد. در بخشی درباره «پردازش احساسات در مواقع تراژدی»، هدی کاتب، مجری همکار با شتی در مورد اینکه چگونه والدین باید وقایع را برای فرزندانشان توضیح دهند، مصاحبه کرد و از او پرسید که چه توصیهای به افرادی که احساس ناامیدی یا درماندگی میکنند ارائه میدهد. تصویر زیر شتی (در اصطلاح تلویزیونی “سوم پایین”) او را به عنوان “متخصص ذهن آگاهی و نویسنده پرفروش” معرفی می کند – دیدگاهی گسترده تر از شایستگی های او تا صرفاً یک راهب. با این حال، توصیه شتی با اصولی همراه بود که او از فلسفه هندو باستان گرفته بود، که خدمت به دیگران را به عنوان بالاترین مسیری که هر یک از ما میتوانیم دنبال کنیم، توصیف میکند.
شتی به Kotb گفت: «این لحظاتی است که باید ما را تشویق کند تا از یکدیگر حمایت کنیم و از همدیگر خدمت کنیم. و من ادامه میدهم که اگر در تلاش هستید که صبح برای خودتان از رختخواب بلند شوید، این صبحهایی است که ما برای بچههایمان از رختخواب بلند میشویم، این صبحهایی است که برای دیگران از رختخواب بلند میشویم و برای افرادی که در حال مبارزه هستند.”
این وضوح هدف، که به طور خالص و مستقیم بیان شده است، بلافاصله در زندگی یک فرد قابل اعمال است، مهم نیست که چقدر آشفته یا نامناسب هستیم، واقعاً جایی است که شتی چیزی را میسازد که ما میتوانیم نام تجاری شخصیاش بنامیم – حتی اگر این اصطلاح اینطور نباشد. به او متوسل شوید.
در حالی که آرایشگر کار او را تمام می کند، بعداً می گوید: «کلمه ترسناکی است». “و بنابراین من به آن گرایش ندارم. امروز صبح در برنامه امروز بودم. و من دوست ندارم هر وقت آنها بگویند “یک سوم پایینی شما چیست؟” من با آن مبارزه می کنم. می خواستم ماموریتم را بگویم نه عنوانم را. زیرا ماموریت من کمک به ۱ میلیارد نفر در یافتن هدفشان است. اما عنوان من “نویسنده” یا “مربی” است. این عنوان من را توصیف نمی کند که به چه چیزی اهمیت می دهم یا چه کسی هستم. این فقط یک وسیله نقلیه است نویسنده بودن وسیله ای است برای کمک به افراد برای یافتن هدفشان.»
* * *
شاید بهطور نسبی، زمانی که کاری که انجام میدهید به دیگران کمک کنید تا بفهمند چه کاری باید انجام دهند، ماندن در برند آسان باشد. موفقیت رویکرد شتی، تا حدی مرهون این است که او چگونه داستانها و راهنماییهایی را که برای اولین بار در ۲۲۰۰ سال پیش به زبان سانسکریت نوشته شده بود، بستهبندی میکند. برخی از مواردی که او بحث میکند به نظر میرسد نکاتی از گفتار درمانی است: شفقت به خود، مدیریت افکار مزاحم، قدرت تجسم، مشاهده احساسات شما بدون قضاوت در مورد آنها. آنها موضوعات ماندگاری هستند، زیرا مهم نیست که ما چه کسی هستیم، در چه قرنی زندگی می کنیم، یا در چه جایگاهی در جامعه اشغال می کنیم، همه ما افرادی هستیم که سعی می کنیم بفهمیم که در آینده چه کاری انجام دهیم.
به اندازه کافی ساده به نظر می رسد. اما کاتالوگ پشتی مهمانان On Purpose او – که بسیاری از آنها ستارگان ورزش، تجارت، سلامت و سرگرمی هستند – نشان می دهد که چه تعداد از مردم در اوج خود هنوز فقط انسان هایی در میان جریان هستند. به اپیزود آوریل ۲۰۲۱ با ویل اسمیت نگاه کنید، که در آن بازیگر میگوید او و خانوادهاش «فقط تلاش میکنند راه خود را در این دنیا پیدا کنند»، انواع سنتهای معنوی و فلسفی را مطالعه کنند. اسمیت به شتی میگوید: «در هسته تمام آموزههای معنوی که دیدهام، نحوه رفتار شما با همسایهتان مهم است. اگر این سؤال را از خود بپرسید، خب، در این موقعیت، چگونه آنها را داشته باشم. با من انجام دهید؟ و شما این را انجام دادید، هرگز مشکلی نخواهید داشت. چون جواب هرگز این نخواهد بود: «فکر میکنم باید به من فحش بدهند و به من تف کنند و الاغام را بکوبند، زیرا من از دستم در رفت».
این یک تحویل عالی است – بینش قدیمی، که با چرخشی جدید ارائه شده است. شتی پاسخ می دهد: «ساده ترین و در عین حال عمیق ترین است.» مردها با هم می خندند. اما در سال ۲۰۲۲، با مشاهده سیلی زدن و نفرین اسمیت به کریس راک در آخرین پخش اسکار، سخنان اسمیت به طرز عجیبی پیشگو و گویا به نظر می رسد. هرکسی به نوعی در تلاش است تا فردی باشد که سعی دارد به دنیا معرفی کند. شتی در رسیدن به آن لحظات آشکار مهارت دارد.
برادلی دنهام، تهیهکننده پادکست قدیمی شتی، میگوید: «وقتی On Purpose را راهاندازی کردیم، فکر نمیکنم در آن زمان آن را میدانستیم، اما مرکز عالی برای برند شخصی او بود. بنیانگذار Record Edit Podcast. “این در مورد نگه داشتن شنونده در ذهن است – ما واقعاً در این مورد سه برابر شده ایم. آنها به جی گوش نمی دهند. آنها به حرف مهمان گوش نمی دهند. آنها به این موضوع گوش می دهند که چگونه گفتگو می تواند زندگی آنها را تغییر دهد. جی واقعاً به این موضوع توجه می کند.”
* * *
بازگشت در فضای رویداد منهتن، با پیشرفت عکسبرداری، حتی جی شتی که ماموریتمحور است، باید در مورد چگونگی بیرون آمدن خود بحث کند. نظر ما در مورد پیراهن به سبک وسترن با گیره های مروارید چیست – آیا این خیلی کابوی است؟ (تصمیم گرفته شده است که بدون کت و شلوار کبالت، پاسخ مثبت است.) ما در مورد نشستن پشت کاناپه چه فکری می کنیم – آیا به نظر جالب می رسد؟ (بله، اما فقط در یک زاویه خاص.) آیا این جوراب ها برای این کت و شلوار مناسب هستند؟ (نه کاملاً، بیایید رنگ های آبی را پیدا کنیم.) باسن را بچرخانید، دست چپ را حرکت دهید، کمی حرکت دهید. زیباست، دوستش دارم، نابغه، خوب، اکنون لبخند بزن.
این بخش، حداقل، برای Shetty آسان است. نام تجاری او قطعاً یکی از مهربون بودن و سهولت روزمره کسی است که کار را انجام داده است. او توانسته است از دو جنبه برندسازی شخصی که برای اکثر مردم به طرز غیرقابل تصوری ترسناک است طفره برود. اولین مورد عدم اصالت است: چه اتفاقی میافتد اگر شخصیتی را بپذیرید که مردم مستقیماً از طریق خود کلاهبردار شما ببینند؟ دومین خطر، مسلماً ترسناکتر، اصالت است. اگر خود واقعی خود را به دنیا نشان دهید و هیچکس شما را دوست نداشته باشد چه اتفاقی می افتد؟ اگر فردی شاغل هستید، میدانید که چگونه این سوالات در تصمیمات روزانه شما آزار میدهند. این برای هر کسی که کارش مستلزم شرکت در نوعی پلتفرم رسانه دیجیتال است دو برابر است.
در اینجا هک Shetty در مورد نحوه تنظیم مجدد وظیفه ایجاد چیزهایی برای مردم برای تماشا، خواندن یا گوش دادن – ایجاد “محتوا”، در یک برچسب سوسیس-y: سه کلمه جادویی ژانر، نقش و قالب هستند. او میگوید سؤال را به این بخشها تقسیم کنید، و میتوانید چیزهایی بسازید که برای دیگران به همان اندازه که برای شما مهم هستند.
برای ژانر، پنج احساس اساسی را در نظر بگیرید که محتوای موفق (یعنی ویروسی) تمایل به ارائه آنها دارد: ماجراجویی، طنز، احساسات، الهام و شگفتی. برای هر یک از اینها، نقش شما هر چیزی است که توجه شما را جلب می کند و از استعدادهای شما استفاده می کند: مجری، نویسنده، تدوینگر، عکاس، آهنگساز، فیلمبردار، هر چیزی که به شما اجازه می دهد بهترین خود را نشان دهید. و قالب، برای اکثر سازندگان، به همان اندازه مهم است: مستند، وبلاگ، فیلمنامه، بدون فیلمنامه، مصاحبه، فیلم یافت شده – یا ترکیبی از آنها. قالب مناسب را برای نقش خود انتخاب کنید، یا برعکس، و به سمت یکی از آن پنج حس اصلی حرکت کنید، و خوب، یک برند ایجاد خواهید کرد.
شتی میگوید: «شما به این فکر نمیکنید که چگونه درک میشوید. “شما به این فکر می کنید که بعد از اینکه کسی با شما ارتباط برقرار می کند چه احساسی دارد. برند یعنی همین برند احساسی است که شخص دیگری در مورد نحوه تعامل شما احساس می کند. چیزی که باید از خود بپرسید این است: آیا میخواهید همان احساسی را داشته باشید که شما احساس میکنید در حالی که آنها همان احساسی را که دارند احساس میکنند؟»
وقتی این را می گوید می خندد، زیرا می داند چقدر پیچیده به نظر می رسد. اما این سوال که چقدر از خود واقعی خود ببخشید در قلب برند جی شتی قرار دارد. او به یک آشرام نقل مکان کرد زیرا میخواست راهب باشد، نه به این دلیل که میخواست مدیتیشن خود را ولوگ کند. و هنگامی که درباره این تجربه نوشت، به خوانندگانش آموزش داد که چگونه فکر کنند مانند یک راهب، زیرا می دانستند که تقریباً هیچ کس نمی خواهد مانند راهب زندگی کند.
اکنون به عنوان یک راهب سابق، او همیشه مانند یک راهب فکر می کند. اگر این چیزی است که در مورد او دوست دارید؟ پس این برند اوست. یا اگر به پیشنهادات او در مورد چگونگی عبور از یک فاجعه ملی اهمیت می دهید؟ پس این برند اوست. یا فقط داستانهای شخصی را که او از سلبریتیها میسازد بیرون میکشید؟ پس این برند اوست. و اگر بعد از گوش دادن به او، بهتر بتوانید چیزهایی ایجاد کنید که شما را به دیگران متصل کند؟ سپس این برند شما است. این نگاه خوبی به شما دارد.
این مقاله در ابتدا در شماره سپتامبر/اکتبر ۲۰۲۲ مجله SUCCESS منتشر شد. عکسهای
سام ایفلینگ یک گزارشگر و سردبیر آمریکایی دوره گرد است که در بروکلین، نیویورک زندگی می کند. آثار نویسندگی و مستند او در رسانه هایی مانند New Republic، Sports Illustrated، Oxford American، Pacific Standard ظاهر شده است.، معاون، آسوشیتد پرس، نیویورک تایمز، و The Tyee. روزنامه نگاری او برنده سیگما دلتا چی از انجمن روزنامه نگاران حرفه ای شده است و از سوی صندوق روزنامه نگاری تحقیقی حمایت شده است. او فارغ التحصیل دانشگاه نورث وسترن و دانشگاه بریتیش کلمبیا است و از آبجو و چرت زدن لذت می برد.