3 سوالی که افراد عمدی از خود می پرسند روز
۳ سوالی که افراد عمدی از خود می پرسند
روز
احتمالاً قبلاً در مورد فضیلتهای غرض ورزی شنیدهاید. چه در محل کار، چه در محیط کار، چه در زندگی شخصیمان، همه ما احساس میکنیم که تأثیر و آرامش شخصیمان را میتوان با مهندسی کردن زندگیمان حول چیزهای درست افزایش داد. اما دانستن اینکه از کجا باید شروع کرد می تواند یک کار دلهره آور باشد. از ذهن آگاهی تا مدیتیشن، پیمودن مسیری به سوی بهره وری عمدی راهی است که نیاز به تمرین و کمی درون نگری شخصی دارد.
اما حتی عمدی بودن به چه معناست؟
تا زمانی که با ماشینم از در بسته گاراژم عبور کردم متوجه شدم تعادل کار و زندگی من باید تغییر کند. .
حرکت با سرعتی سرسام آور که در دنیای مدرن بسیار رایج است، به طرز قابل توجهی کارآمد شده بودم، اما زندگی من به پایان رسیده بود. تعادل من متمرکز بودم، اما روی چیزهای اشتباه. من از یک پروژه به پروژه دیگر پریدم، با وضوح کمی در مورد چگونگی اولویت بندی آنچه در زندگی ام برایم مهم است. من آشفته، خسته و فرسوده، شروع به جستجوی کسانی کردم که قبلاً بر عمد تسلط یافته بودند، برای گامهای لازم برای تشخیص اینکه چه چیزی مهمتر است و چه چیزی کمتر اهمیت دارد.
عمد بودن در ریشه آن به وضوح و عمل است. عمدی ترین افراد عادت تفکر را در برنامه های روزمره خود ایجاد می کنند. آنها ابتدا به طور قابل ملاحظه ای در مورد آنچه که مهمتر است به وضوح می فهمند، و همه تصمیمات را از دریچه ای که منجر به بیشترین تأثیر مثبت بلندمدت می شود، مشاهده می کنند. عمدیترین افراد، پربازدهترین افراد نیز هستند، زیرا هیچیک از اقداماتشان هدر نمیرود – آنها دو بار اندازهگیری میکنند و یک بار قطع میکنند و با نه گفتن به غیر ضروریها، فضا را برای چیزهای مهم ایجاد میکنند. و همه اینها ابتدا با تأمل و آگاهی بیشتر درباره آنچه واقعاً در زندگی تجاری و شخصی آنها مهم است (که همیشه در هم تنیده هستند) شروع می شود.
عمدی ترین افراد یک شبه به آنجا نمی رسند. هدفمندی تمرینی است که زمان می برد. این یک فرآیند مداوم تشخیص است که شامل گرفتن داده های جدید هر روز برای کمک به هماهنگی بهتر قطب نمای داخلی و ایجاد پیشرفت های تدریجی است. از طریق این بازتاب، افراد عمدی یاد میگیرند که درسهای روز را ادغام کنند تا بتوانند فردای بهتری خلق کنند.
آغاز پرش عمدی شما نیازی به عقب نشینی چشمگیر و یک ماهه ندارد. امروز می توانید با پرسیدن این سه سوال ساده از خود شروع کنید. از طریق این عادت روزانه، شما شروع به درونی کردن تفکر عمدی خواهید کرد و به طور فزاینده ای این لنز را با خود در هر جنبه از زندگی شخصی و کاری خود حمل خواهید کرد.
سوال ۱: چه زمانی در بهترین حالت خود بودم؟
پرسیدن این سوال هر روز یک مزیت دوجانبه دارد. با شناخت نقاط قوت خود، میتوانیم به آگاهی عمیقتری از جایی که دقیقاً شکوفا میشویم برسیم و میتوانیم بیشترین ارزش را برای کسبوکار خود ارائه دهیم. از اینجا میتوانیم زمان خود را بهینه کنیم تا بهطور فزایندهای بر روی مناطقی تمرکز کنیم که میتوانیم بیشترین تأثیر را داشته باشیم، و بقیه را واگذار یا حذف کنیم. پرسیدن این سوال همچنین به ما یادآوری میکند که ما در واقع هدایای خاصی برای ارائه داریم و این دانش میتواند به ما قدرت مقابله با چالشهای جدید و انجام اقدامات جسورانهتر را به ما بدهد.
سوال. ۲: چه زمانی احساس ناآرامی کردم؟
هر روز از زندگی بازخورد دریافت می کنیم که چه چیزی کار می کند و چه چیزی نیست. وقتی احساس ناآرامی می کنیم، چیزی در درونمان به ما می گوید که ممکن است نیاز به تعدیل داشته باشیم. به عنوان رهبران کسب و کار ما، وضوح شخصی و وضعیت ذهنی ما بیش از هر عامل دیگری تأثیر نامتناسبی بر تجارت ما دارد. توجه به نشانه های داخلی که ممکن است به ما نشان دهد که چیزی نیاز به پرداختن دارد، مهم است.
سوال ۳: یکی از راه هایی که می توانم فردا را بهبود بخشم چیست؟
بعد از اینکه به وضوح شخصی در مورد تجربیات روزانه مان در مورد اینکه کارها کجا کار می کنند و کجا نیستند، به وضوح رسیدیم، می توانیم متعهد به انجام تعدیل شویم. این مرحله نهایی فرآیند، حلقه بازخورد را میبندد و ما را در چرخهای از رشد و تکرار روزانه قرار میدهد. به قول ضرب المثل افغانی، یک رودخانه قطره قطره ساخته می شود. بنابراین، با ساختن یک زندگی عمدی پیش میرود، زیرا هر روز یک گام بیشتر به سمت شفافیت و اقدام در مورد مهمترین چیزها برمیداریم.