عمومیمقالات

آنچه افرادی که بی خانمانی را تجربه می کنند به من آموختند موفقیت

آنچه افرادی که بی خانمانی را تجربه می کنند به من آموختند
موفقیت

حدود ۱۰ سال پیش، شروع به فیلمبرداری Skid Row Marathon کردم، یک مستند< /a> درباره یک باشگاه دویدن که توسط یک قاضی دادگاه عالی در منطقه اسکید رو لس آنجلس تأسیس شده است. هنگامی که بیشتر فیلمبرداری تمام شد، با وظیفه ترسناک ویرایش ۳۰۰ ساعت مطالب به یک محصول نهایی معنادار و قابل تماشا مواجه شدم.

یک روز صبح در حالی که به جای ویرایش مدادها را تراش می کردم، متوجه شدم که در واقع چیزهای زیادی درباره یاد گرفته بودم. موفقیت و دستیابی به اهداف از کسانی که فکر می‌کردم کمترین احتمال را برای من فراهم می‌کنند که بینش جدیدی در اختیارم بگذارند.

پس از اینکه قاضی کریگ میچل مردی را چند سال پیش به زندان محکوم کرد، مرد به صورت مشروط آزاد شد و تصمیم گرفت قاضی را در اتاق خود ملاقات کند. این مرد به میچل گفت که در ماموریت نیمه شب، یک پناهگاه بی خانمان ها در Skid Row زندگی می کند. ، و از قاضی دعوت کرد که در آنجا توقف کند.

بنابراین میچل، که عاشق دویدن است، به سمت ماموریت رفت تا ببیند که آزاد شده کجا زندگی می کند. او تحت تأثیر قرار گرفت که چگونه به مردم کمک می‌کردند از خیابان‌ها خارج شوند و چگونه آنها تغییر زندگی آنها برای بهتر شدن. او با الهام گرفتن، با لری آدامسون، رئیس سابق پناهگاه ملاقات کرد و آنها تصمیم گرفتند یک باشگاه دویدن راه اندازی کنند.

با بن شرلی دونده «Skid Row Marathon» ملاقات کنید

یکی از اولین اعضایی که به دوندگان نیمه شب پیوست، بن شرلی بود .

شرلی یک گیتاریست هوی متال بود و یک کنسرت معمولی در اتاق افسانه ای وایپر لس آنجلس داشت. یک شب، شرلی کاملا گچ گرفته از روی صحنه بیرون رفت و به زمین افتاد. بعد از اینکه گروه با شرم از صحنه خارج شد، شخصی شرلی را به سمت ماشین برد و او را مانند یک گونی سیب زمینی روی صندلی عقب سوار کرد. آنها او را به Skid Row پایین آوردند و او را در حاشیه انداختند.

شرلی راه خود را به ماموریت نیمه شب پیدا کرد و در حال شروع بهبودی بود که درباره باشگاه دویدن شنید. او ۳۰۰ پوند وزن داشت و به شدت سیگار می کشید، اما تصمیم گرفت به آن ملحق شود. شرلی به خاطر می‌آورد: «در ابتدا به سختی نمی‌توانستم در خیابان پارو بزنم، اما هر روز کمی جلوتر می‌رفتم. باشگاه دویدن به من آموخت که چگونه حاضر شوم و به حضورم ادامه دهم. نتایج رخ خواهد داد. این زندگی من را متحول کرد. ”

اهداف آینده

شرلی در حالی که سعی می کرد شغلی پیدا کند و از Skid Row خارج شود، در یک برنامه موسیقی در کالج شهر لس آنجلس ثبت نام کرد. او سرانجام از ماموریت خارج شد و شروع به اجاره اتاق کوچکی کرد که در آن می توانست بخوابد و آهنگسازی کند. او یک آهنگ کلاسیک اصلی را به‌عنوان یک قطعه آزمایشی برای کنسرواتوار موسیقی سانفرانسیسکو نوشت.

من با شرلی برای مصاحبه و تست زنده او به سانفرانسیسکو رفتم، جایی که او چند مینوت را در D-minor اجرا می کرد. اجازه فیلمبرداری از آن را نداشتم. او به من گفت که چند کلینکر زد اما به بازی ادامه داد.

در چند ساعتی که مجبور بودم قبل از پرواز به لس آنجلس را بکشم، در طول مصاحبه به یاد آوردم که شرلی گفته بود که در خلیج در Sausalito، کالیفرنیا بزرگ شده است، اما یک روز پدرش تصمیم گرفت خانواده را به آنجا منتقل کند. ال پاسو، تگزاس شرلی از آن زمان تلخ بود، حتی مشکلات مواد مخدر و الکل خود را به ناامیدی ناشی از تصمیم پدرش نسبت داد. من پیشنهاد کردم که با کشتی به سمت Sausalito برویم و از مدرسه دوران کودکی او بازدید کنیم. شرلی با اکراه موافقت کرد.

به محیط مدرسه رسیدیم، واقع در تپه‌ای پوشیده از چمن با درختان بزرگ و چشم‌اندازی از خلیج. شرلی نمی خواست بیشتر از این پیش برود.

“ما اینجا هستیم بن. ممکن است راه بروید،” جرأت کردم.

«لطفاً از من این کار را نخواهید. من نمی توانم این کار را انجام دهم، “او پاسخ داد.

در حالی که نمی‌خواستم فشار بیاورم، می‌دانستم که فقط با دیدن مدرسه باید انواع و اقسام خاطرات را از بین ببرم. می‌توانستم زمین بیسبال را ببینم که شرلی در آن پایه اول بازی می‌کرد.

گفتم: “ببین، زمین بیسبال”. “بیا، بن. این شما را نخواهد کشت.”

“به هیچ وجه، مرد. من نمی توانم خیلی دردناک است،» او گفت.

و رویارویی با شیاطین قدیمی

به شرلی نگاه کردم و می دانستم که احتمالا خیلی دردناک است. من همیشه به این واقعیت توجه داشتم که شرلی در دوران نقاهت است و آخرین کاری که می‌خواستم انجام دهم این بود که او را از لبه‌ی لبه فشار دهم و از او بخواهم که به سمت یک بطری یا بدتر از آن برسد.

بنابراین دوربینم را برداشتم و شروع به راه رفتن به سمت میدان کردم. گفتم: «چندتا شات می گیرم. بعد از اینکه حدود ۱۰ یارد رفتم، متوجه شدم که شرلی، با ریش بلند و خالکوبی های صورتش، مرا تعقیب می کند. فکر کردم یکی با ۹۱۱ تماس خواهد گرفت. ما به الماس بیسبال رسیدیم و شرلی در حالی که دوربین می چرخید همه آن را به دست گرفت. او شروع کرد به من گفت که چگونه هرگز نمی تواند بفهمد که چرا پدرش خانواده را از این بهشت ​​دور کرد. او نکته ای داشت.

«این، درست اینجا، برای من پاکسازی است. خوشحالم که به میدان آمدم.» «این پایان فصلی از زندگی من است. من کینه های زیادی داشتم که از ساوسالیتو به ال پاسو می رفتم. ۳۰ سال تا زمانی که هوشیار شدم، آن را علیه پیرمردم نگه داشتم!»

شرلی مکثی کرد و از میان درختان به سمت خلیج نگاه کرد. او گفت: «او بهترین کار ممکن را انجام داد.

برای سفر برگشت سوار کشتی شدیم. شرلی چیز زیادی نگفت. او شاهد بود که Sausalito و خاطرات کودکی‌اش در حال کوچک شدن هستند، زیرا قایق سرعت خود را افزایش می‌دهد. وقتی از کنار آلکاتراز عبور می کردیم، یک نمای نزدیک از او در منظره یابم داشتم. نمی‌دانم او به چه چیزی فکر می‌کرد، اما امیدوار بودم که آماده باشد تا خودش را آزاد کند.

با ربکا هیز، دونده «Skid Row Marathon» آشنا شوید

ربکا هیز یکی دیگر از دوندگان نیمه شب بود که ما دنبال کردیم.

او و پسر ۳ ساله‌اش بین چند سطل زباله در یکی از کوچه‌های مرکز شهر سیاتل زندگی می‌کردند که او آن را خانه می‌نامید. پس از بیش از ۳۰ دستگیری به دلیل جرایم مختلف، او به لس آنجلس نقل مکان کرد، جایی که در نهایت برای مشکلات اعتیادش کمک گرفت. برنامه خانوادگی Midnight Mission برای او و پسرش مسکن و حمایت فراهم کرد، در حالی که او میزها را منتظر می ماند و به مدرسه می رفت.

او به باشگاه دویدن پیوست زیرا به یکی از اعضا علاقه داشت. داستان عشق به نتیجه نرسید، اما او متوجه شد که واقعاً دویدن را دوست دارد. این انضباط و ساختار مورد نیاز او را به او داد برخی اهداف اصلی برای خود تعیین کرد—روزی او می خواست به سیاتل برگردد تا پسرش بتواند نزدیک پدرش باشد او همچنین می‌خواست در بیمارستانی که از بیماران مراقبت می‌کند شغلی پیدا کند.

پایان ماراتن در رم

بعد از یکی از دویدن‌های دوهفته‌ای صبح زود در Skid Row، میچل اعلام کرد که ده‌ها نفر از اعضای باشگاه دویدن را برای دویدن ماراتن رم به ایتالیا خواهد برد. همه هیجان زده بودند – برای برخی، این اولین سفر آنها به خارج از کالیفرنیا بود – و دویدن طولانی تر و مکرر شد.

روز ماراتن یک آشفتگی باد و بارانی بود. داوطلبان پانچوهای زرد رنگی را که از پلاستیک بسیار نازک ساخته شده بودند به دست دادند تا ساندویچ بولونیا را بپیچند. زمانی که نیم مایل را تا خط شروع در کولیسئوم طی کردیم، همه ما خیس شده بودیم. کارت پرس که برای سوار شدن در کورس باید روی دوچرخه الکترونیکی خود نمایش می دادم در حال تبدیل شدن به پاپیه ماشه بود.

داشتم از میان گودال‌ها و روی سنگ‌فرش‌های لغزنده زوم می‌کردم که در حدود ۱۰ مایلی، صدای کسی را شنیدم. هیز بود. رنگ پریده بود و موهای قهوه ای اش به گونه هایش چسبیده بود.

«حالم خوب نیست. نمی‌دانم می‌توانم تمام کنم یا نه،» او به من گفت.

من پیشنهاد دادم: «آن را به مایل ۲۰ منتقل کنید». “به دیگران نمی گویم.” او نخندید او آماده سقوط بود.

او گفت: “من به یک پیتزا و کمی سیگار نیاز دارم.” “آیا می توانید ۲۰ یورو به من قرض دهید؟”

او یک بطری پلگرینو، یک بطری نازک دوست‌داشتنی، روسری کرد و دود را دنبال کرد. او که احیا شده بود به مسابقه بازگشت. (باور کنید یا نه، این اولین باری نبود که می دیدم دوندگان در طول ماراتن سیگار می کشند. لطفاً اگر دونده هستید این کار را انجام ندهید!)

باران در نهایت جای خود را به آفتاب داد و من از هیز هنگام عبور از خط پایان فیلم گرفتم. این سومین ماراتن او بود—و سخت ترین او.

“من این ماراتن را دویدم و آسان نبود. هر قدم، درد زیادی داشتم، و فکر می کردم، فقط باید تمام کنم. من فقط باید تمام کنم،” او گفت.

داستان های موفقیت دوندگان ماراتن Skid Row

به هتل برگشتیم و من شروع به گرفتن تمام فیلم های آن روز کردم.

سپس شرلی زنگ زد. “بیا تو اتاق من. دوربین را بیاورید.”

وقتی به اتاقش رسیدم، آیفونش را بالا گرفته بود. روی صفحه زوم کردم. خط موضوع عبارت بود از “تبریک!” از کنسرواتوار سانفرانسیسکو بود. شرلی در کلاس پاییز باشید—با یک بورس تحصیلی کامل، نه کمتر.

وقتی به لس آنجلس برگشتیم، هیز به طور جدی به دنبال شغلی در سیاتل شد. او چند مصاحبه تلفنی خوب داشت، اما هنوز برای بررسی پیشینه به اثر انگشت او نیاز داشتند. او نگران بود.

او گفت: “در حال حاضر واقعاً خسته کننده به نظر می رسد – برخورد با گذشته ام و بالا رفتن از این کوه و مبارزه با همه این غول ها.” “اما می دانم که اگر یک پا را جلوی یکدیگر بگذارم، مسابقه را تمام خواهم کرد.”

چند هفته بعد، او برای مصاحبه بعدی در بیمارستان به سیاتل پرواز کرد و توانست شخصاً پرونده خود را مطرح کند. سوابق دستگیری او منتشر شد. او مسئولیت گذشته خود را بر عهده گرفت و توضیح داد که اکنون فردی متفاوت است و آماده است تا خود را ثابت کند.

در بازگشت به لس آنجلس، منتظر تماس بود. بالاخره آمد. او این کار را پیدا کرد و تا دو هفته دیگر در زایشگاه شروع به کار کرد. او به وجد آمده بود.

وقتی من و همسرم ماراتن Skid Row را شروع کردیم، اولین چیزی که فیلمبرداری کردیم مصاحبه با میچل بود. یادم می‌آید که او می‌گفت: «هر تصوری مبنی بر اینکه افرادی که از اعتیاد رنج می‌برند و در نهایت به Skid Row یا The Midnight Mission می‌رسند، از نظر فکری ناقص هستند یا ویژگی‌های شخصیتی برای دستیابی به چیزهای بزرگ در زندگی خود را ندارند، یک تصور اشتباه مطلق است. ” من قبل از شروع کار بر روی مستند واقعاً این را باور نمی کردم. اما اکنون انجام می دهم.

آنچه در هنگام فیلمبرداری Skid Row Marathon 

درباره موفقیت یاد گرفتم

بنابراین، آیا باید دوی ماراتن را شروع کنید و انتظار داشته باشید که تمام رویاهایتان محقق شوند؟

بعد از دو سال دویدن با باشگاه، تنها چیزی که باید برای آن نشان می دادم پارگی رباط لگن چپم بود. نیاز به جراحی خواهد داشت. ۱۰ پوند هم اضافه کردم. فوق العاده. اما در مورد موفقیت یاد گرفتم. این از یک کتاب یا یک پادکست نبود، بلکه از افرادی بود که درست در مقابل من موفق بودند.

یاد گرفتم…

… برای شروع از جایی که اکنون هستید. شرایط ممکن است بی نقص نباشند، اما جایی که اکنون هستید مانند هر مکان دیگری برای شروع مناسب است.

… برای نشان دادن و ادامه نمایش. نتایج رخ خواهد داد. زندگی شما را متحول خواهد کرد.

… برای گوش ندادن به مخالفان.

… که اگر به کلینکر ضربه بزنید، به بازی ادامه می دهید.

… برای اتمام. ممکن است دردناک باشد – اما تمام کنید. اگر دوست دارید در طول مسیر برای خوردن پیتزا توقف کنید.

… بخشیدن. می تواند به حل مشکلات کمک کند که ممکن است مانع موفقیت شما شود.

و از «ماموریت نیمه‌شب» و میچل فروتن، چیزی شاید مهم‌تر از موفقیت یاد گرفتم:

به مردم برای گریه کردن با صدای بلند فرصتی دوباره بدهید. مردم کامل نیستند، و بله، برخی از مردم به دلیل اعمال احمقانه خود به جایی می رسند که هستند. اما افراد ظرفیت تغییر را دارند ، و بسیاری انجام می دهند. و وقتی شانس دوم به آنها داده می شود، ناامید نمی شوند.

زمان آن است که به غرفه ویرایش برگردم. من را ببخش، اما این یک ماراتن است!

کلوپ دوندگان نیمه شب را در توییتر دنبال کنید @skidrowmarathon یا از صفحه فیس بوک آنها دیدن کنید .

این مقاله در آگوست ۲۰۱۵ منتشر شده و به روز شده است. عکس از مارک هیز

6dde6ee717871bbcde297d5cce672675?s=150&d=mp&r=g - آنچه افرادی که بی خانمانی را تجربه می کنند به من آموختند
موفقیت

مارک هیز یک مستندساز ساکن لس آنجلس است. پروژه او Skid Row Marathon به دنبال یک باشگاه دویدن در Skid Row لس آنجلس است که توسط قاضی دادگاه عالی کریگ میچل تأسیس شد. .

منبع :
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی