استارتاپ شما یک تکشاخ نیست. این یک تجارت است
استارتاپ شما یک تکشاخ نیست. این یک تجارت است
گاهی اوقات فراموش میکنیم که راهاندازی یک کسبوکار به معنای فروش چیزهایی است که مشتریان نیاز دارند.
شما احتمالاً می توانید تئاتر equity-meets-live-action Shark Tank را به خاطر آن مقصر بدانید. یا شاید این تعقیب تلطیف شده ارزش گذاری میلیارد دلاری در فیلم فیس بوک شبکه اجتماعی باشد. حتی می توانید بر حماقت طنز سیلیکون ولی مایک جاج سایه بیندازید – اگر آن برنامه را جدی بگیرید (و باید – در هر قسمت از آن نمایش، حقیقت بیشتری نسبت به بیشتر پرفروش های تجاری وجود دارد) .
اما علیرغم اینکه هالیوود چگونه مسیر ثروتمند شدن استارتآپها را به تصویر میکشد، تعجب خواهید کرد که چندین بار استارت آپ موفق بی سر و صدا از یک کسب و کار کوچک به یک سرمایه گذاری با رشد بالا تبدیل می شود که بر اساس زیرساخت های موجود توسط تیمی ساخته شده است که قبلاً سابقه درآمدزایی دارد.
و از اینکه چقدر راحت تر می توانید این کار را انجام دهید، شوکه خواهید شد. حتی برای شروع نیازی به داشتن کسب و کار موجود ندارید.
در روزگار من، استارتآپها مد روز نبودند!
هفته گذشته، یک کارآفرین یک سوال برای من ارسال کرد در مورد “روش صحیح” چرخاندن یک محصول خارج از شرکت مشاور فعلی خود، با اشاره به اینکه کاری که او انجام میداد، با نحوه شروع این روزها یک استارتآپ مخالف به نظر میرسید.
“قبلاً شرکتها محصولات را [در داخل] رشد میدادند – تا زمانی که استارتآپها مد روز شدند. اما همه محصولات در یک استارتآپ متولد نمیشوند.”
او یک امتیاز دارد. مطمئناً استارتآپها نسبت به گذشته شیکتر هستند، اما من فکر میکنم شکایت او از مد روز بودن خود استارتآپها نیست، مشکل این است که نحوه راهاندازی آن استارتآپها مد روز است.
پیش از این، صحت و سقم سیلیکون ولی را ستایش کردم، چرخشی شیطانی در فرهنگ استارتآپی با فناوری پیشرفته و با رشد بالا در ساحل غربی. بعلاوه، قاضی فقط پالو آلتو را به سیخ می کشد و در گوگل یا یاهو هم با حجاب نازک می زند! (هولی)، بسیاری از آن چیزها برای من اتفاق افتاد، در دورهام NC، در زمان واقعی، فقط به یک اثر خنده دار کمتر.
بنابراین، من بر ادعای خود میایستم که دقیقترین نگاه به چرخه عمر راهاندازی این نوع است. مانند.
اما این فقط یک راه برای راه اندازی یک شرکت است. نه روش.
من با اکثر کارآفرینان و بنیانگذاران تماس دارم اولاً صاحبان مشاغل و در مرحله بعد کارآفرینان هستند. آنها شرکتهای خود را بر اساس اینکه چه کسی میتوانند با چه کسی ارتباط برقرار کنند و چقدر میتوانند افزایش دهند، تأسیس نکردند، بلکه بر اساس آن زمان و پول خود را برای ایجاد چیزی که با فروش چیزهایی که مشتریان به آن نیاز دارند، درآمدزایی میکردند، سرمایهگذاری کردند.
سطح زمین را رها کنید، عرشه فروش را آزاد کنید
اما جمع آوری پول رایگان نیست. برای جمعآوری پول باید پول خرج کنید.
و مهمتر از آن، استارتآپهایی که بهترین شانس را برای جذب سرمایه دارند. پول آنهایی هستند که لزوماً برای پایدار یا حتی موفقیت نیازی به آن پول ندارند. یک استارت آپ دیگر Catch-22.
چیزی که مالک شرکت مشاوره شاید متوجه نشده بود این بود که او قبلاً شروع به کار کرده بود. مسیر موفقیت استارتآپها، در مقایسه با آن جنجالبازان شیک تکشاخ سیلیکون ولی. او یک محصول دارد، به استعدادها دسترسی دارد، زیرساختی دارد که میتواند محصول مذکور را بفروشد و ارائه دهد، و با مشتریان ارتباط دارد، حتی اگر فقط از طریق مشتریان فعلیاش.
به او گفتم که تمام وقت خود را صرف ساختن محصولش در شرکت خودش نکند، سپس برای شرکت جدیدش طراحی کامل کند، سپس قطعات را بفروشد. شرکت جدیدش به سرمایه گذاران.
به جای آن، این انرژی را در عرشه فروش بگذارید. بیرون بروید و محصول جدید را برای مشتریان فعلی و بالقوه یا پذیرندگان اولیه یا هر کسی که ممکن است واقعاً محصولی را که در حال ساخت آن هستید بخواهد ارائه دهید.
- شاید آن مشتریان بودجه ایده شما را به واقعیت تبدیل کنند.
- شاید شما چند MVP را بفروشید و فوراً از این کتاب درآمد کسب کنید.
- شاید درک بهتری از نحوه ساختن محصول جدید برای سرمایهگذاری و ارزش ایجاد یک شرکت جدید در اطراف پیدا کنید.
هر چه بیشتر در مورد کسب و کار خود به عنوان یک تجارت فکر کنید و کمتر شبیه یک بچه اسب شاخدار باشید، شانس بیشتری برای شما خواهد داشت. کسب و کار باید موفق باشد فرقی نمیکند که آن کسبوکار در یک شرکت مشاوره، یک اتاق خوابگاه یا در یک انکوباتور معروف شروع شود.
اگر واقعاً می خواهید موفق باشید، تنها چیزی که اهمیت دارد این است که چه تعداد مشتری به محصول شما نیاز دارند و چقدر برای آن به شما می پردازند. ابتدا آن را مشخص کنید، سپس هر راهی را که این پاسخ ها شما را به آن سوق می دهد انتخاب کنید.