عمومی

پشت سر برند با الکس هرمزی

پشت سر برند با الکس هرمزی

به دنیای من خوش آمدید. من و الکس هرمزی چیزی نداریم که به شما بفروشیم.

آیا تفاوت بین ۱ میلیون دلار و ۱ میلیارد دلار را می دانید؟ خیلی زیاد است. اگر بخواهید دلتا را در زمان مقایسه کنید، یک میلیون ثانیه حدود ۱۱ روز است. با این حال، یک میلیارد ثانیه تقریباً ۳۲ سال است. الکس هرمزی، کارآفرین، نویسنده و مدیر عامل Acquisition.com، دارای سبد رو به رشدی از شرکت ها به ارزش بیش از ۱۰۰ دلار است. میلیون. هرمزی داستانی قابل توجه دارد که تمام ویژگی های یک فیلم هالیوودی را دارد. پیروزی و تراژدی؛ شکست و موفقیت تجاری با ریسک بالا؛ روابط خانوادگی پیچیده؛ داستان عاشقانه؛ و بیشتر. هرمزی می‌گوید که تا سن ۳۲ سالگی، سبد شرکت‌های او و همسرش لیلا از ۸۵ میلیون دلار در سال در بخش خدمات خدمات، مجوز، آموزش، SaaS و تجارت الکترونیک عبور کرده است. به نظر من، آنها در مسیری قرار دارند که زودتر از بقیه به نقطه عطف میلیارد دلاری برسند.

در ۲۰ سالگی، هرمزی تصمیم گرفت. راه خودش را انتخاب کند و نه راهی را که پدر موفق ایرانی مهاجرش امیدوار بود او انتخاب کند. بسیاری از فرزندان مهاجران ممکن است با این داستان و پیامدهای بعدی این انتخاب ارتباط برقرار کنند. تصمیم هرمزی منجر به درگیری جدی و سال‌ها تنش – حتی افکار خودکشی – بین هرمزی و پدرش شد که او باید راه‌های بهبودی را پیدا می‌کرد. هرمزی با همه اینها به خود وفادار ماند و در نهایت با فعالیت در دنیای تناسب اندام و تناسب اندام به موفقیت بزرگی دست یافت.

او می‌گوید: «من بلافاصله بعد از کالج مشاور مدیریت بودم. “من اطلاعات سایبری فضایی را برای ارتش انجام دادم، که به نظر بسیار جالب تر از آنچه بود، بود. اما من یک مجوز فوق محرمانه داشتم. در مهمانی های شام بسیار خوب به نظر می رسید و فقط همین. یک روز، از بالکن خود به بیرون نگاه کردم. و من می‌گفتم، این است؟ من در [اوایل] ۲۰ سالگی‌ام بودم، و در آن زمان هر کاری را که فکر می‌کردم باید انجام می‌دادم انجام داده بودم. در مدرسه خوب عمل کردم، رئیس همه باشگاه‌ها بودم، در عرض سه سال فارغ‌التحصیل شدم، شغل خوبی پیدا کردم… و متوجه شدم که زندگی‌ای را انجام می‌دهم که پدرم می‌خواست.»

هرمزی به من می‌گوید که در جوانی، هر کاری که در زندگی‌اش انجام می‌داد در پی رضایت پدرش بود و هیچ‌وقت واقعاً برای خودش و برای شادی خودش تصمیم نمی‌گرفت. در نهایت، مشخص شد که او نمی‌خواهد زندگی‌ای را که در آن زندگی می‌کرد، داشته باشد. او می‌گوید که برای مدت کوتاهی به این فکر می‌کرد که دیگر اصلاً زندگی نکند، اما در نهایت به این نتیجه رسید که خطر ناامید کردن پدرش و تراشیدن مسیر خودش راه بهتری برای نجات است و بنابراین این ریسک را انجام داد. او می‌گوید

“در ۲۲ سالگی ترک کردم و دو هفته پس از باز شدن باشگاه ورزشی من ۲۳ ساله شدم.” “من دو سال [در شغلم] کار کرده بودم، و مسیر شغلی به طور سنتی دو تا چهار سال مشاوره مدیریت بود و سپس شما برای GMAT خود به لیگ آیوی باز می گردید. سپس از آنجا می توانید بانکداری سرمایه گذاری انجام دهید، می توانید انجام دهید. سهام خصوصی، شما می توانید برخی از کارهای بزرگتر یقه سفید را انجام دهید، اما من بیشتر از آنچه داشتم نمی خواستم. فکر می کردم که در عرض دو سال ۲۰۰,۰۰۰ دلار بهتر از این هزینه داشته باشم، که معادل اقتصادی آن چیزی است که من فکر کردم که در دو سال اول با آن پول بیشتر یاد خواهم گرفت و شاید حتی در پایان آن دوره زمانی کسب و کار [سودآور] داشته باشم.”

هرمزی مطمئن نبود که چه کاری می‌خواهد انجام دهد، او به سادگی می‌دانست چه کاری را نمی‌خواهد انجام دهد، و بنابراین از آنجا شروع کرد و رویای خود را مهندسی معکوس کرد. حرفه. او می‌دانست که به شدت به ورزش کردن علاقه دارد و اطرافیانش سریع به او یادآوری می‌کردند که این تنها چیزی است که او درباره آن صحبت می‌کند. هرمزی با این دانش دست به جهش زد و به دنیای ورزشگاه های افتتاحیه رفت. در ابتدا، به نظر می‌رسید که آزمایش هرمزی با افتتاح سالن‌های ورزشی نتیجه داد. او یکی را بدون مشکل باز کرد و پولش عالی بود.

“من چهار مکان دیگر را باز کردم، بنابراین در کل پنج مکان داشتم.” “من قبلاً ۲۰۰۰۰ دلار در ماه به خانه می‌بردم. از راه‌اندازی و باز کردن سالن‌های ورزشی آنقدر پول درآورده بودم که واقعاً اهمیتی به اداره آنها نمی‌دادم. می‌دانستم چگونه این کار را انجام دهم. من فقط از راه‌اندازی‌ها خوشم آمد. آنها هیجان‌انگیزتر بودند. بنابراین من این ایده را برای مدلی داشتم که در آن پرواز می‌کردیم و فقط سالن‌های بدنسازی دیگران را راه‌اندازی می‌کردیم و پر می‌کردیم. این درست در زمانی بود که با همسر کنونی‌ام آشنا شدم، بنابراین اولین بار برای او کار را آغاز کردم. قرار ملاقات گذاشت و از او خواست که کارش را رها کند.”

هرمزی این ایده را به لیلا مطرح کرد و به او گفت که اگرچه ممکن است رابطه آنها به نتیجه نرسد. ، آنها می توانند با هم در تجارت پول زیادی به دست آورند. او ابتدا مردد بود، اما پس از اینکه او قراردادهایی را که برای راه‌اندازی سه سالن ورزشی در پنج هفته آماده بود به او نشان داد، علاقه او برانگیخته شد و تصمیم گرفت به او بپیوندد.

“از او خواستم به من در پردازش قراردادها کمک کند و در نهایت در یک ساعت حدود ۱۲۰۰۰۰ دلار را پردازش کردیم. او گفت: آیا قانونی است؟ این اولین سوال او بود. من می‌گفتم، “بله، قانونی است” و او می‌گوید، “می‌توانی به من یاد بدهی چگونه این کار را انجام دهم؟” و من مثل “آره،” و او گفت، “خوب. من وارد شدم.” و این زمانی بود که او کارش را رها کرد، و سپس من و او با هم شروع به راه‌اندازی این باشگاه‌ها کردیم. تقریباً یک سال این کار را انجام دادیم.”

متاسفانه برای هرمزی، اداره این تجارت پیچیده شد و پس از مدتی استرس برای او بیش از حد شد.

“من شبی نصف بطری جانی واکر بلک می خوردم تا کار کنم.” “نه برای مست شدن، بلکه برای اینکه احساس استرس نداشته باشم. من در آن زمان یک مربی داشتم که واقعاً بیشتر یک درمانگر بود، و او گفت، “الکس، استرس شما به معنای واقعی کلمه شما را خواهد کشت.”

هرمزی و لیلا در نهایت تصمیم به چرخش گرفتند. لیلا یک تجارت جانبی داشت که در آن برنامه‌های دیجیتالی کاهش وزن را می‌فروخت که معتقد بود می‌توانند با هم بفروشند، و هرمزی می‌دانست که تخصص بازاریابی او می‌تواند به افزایش فروش او کمک کند و آنها را از نظر مالی به جایگاه بهتری برساند.

هرمزی با اجرای طرح جدید خود از زمان راه اندازی سالن بدنسازی شروع به تماس با فروشندگان خود در سراسر کشور کرد و به آنها اطلاع داد که آنها خواهند بود. تعلیق عملیات یکی از فروشندگان به طور خاص آماده کنار رفتن نبود و ناامیدی او برای ماندن در بازی کاتالیزور یک نقطه عطف بزرگ برای هرمزی، لیلا و تیم بود. می خواست مواد فروش را از هرمزی بخرد و خودش بخرد.

“گفت چقدر؟ هرمزی می گوید و من بالاترین عددی را که می توانستم به آن فکر کنم انتخاب کردم، زیرا می خواستم او نه بگوید تا بتوانم به زندگی خود ادامه دهم. من گفتم ۶۰۰۰ دلار و او مثل معامله بود. هنوز یادم است، به تلفن نگاه کردم و مثل این بودم، Holy sh*t. و سپس گفتم، “باحال. از چه کارتی می‌خواهی استفاده کنی؟”

این مرد به تازگی ۶۰۰۰ دلار برای تمام اسکریپت های فروش و مواد راه اندازی هرمزی پرداخت کرده بود و در آن لحظه هرمزی متوجه شد که IP که او برای راه اندازی این باشگاه ها در اختیار داشت ارزش زیادی داشت. بیشتر از چیزی که قبلاً متوجه شده بود، و بنابراین شروع به برقراری تماس کرد. او با تمام باشگاه‌هایی که در راه‌اندازی آن‌ها کمک می‌کرد تماس گرفت و پرسید که آیا حاضرند آی‌پی و مواد آموزشی فروش او را بخرند، و تقریباً همه آنها پاسخ مثبت دادند. در عرض یک ماه، هرمزی، لیلا و تیم تقریباً ۵۰۰۰۰۰ دلار فروش داشتند و بدهی‌شان تمام شد و دوباره به سیاهی برگشتند. هرمزی به شوخی می گوید که همین طور یک شبه موفق شد.

هرمزی اولین کسی خواهد بود که اعتراف می کند که در اوایل به دنبال راهنمایی و شخصیت پدر بوده است و این جستجو باعث شد او گرفتار دردسرهای زیادی شد روزهای سیاه زیادی وجود داشت، اما دو رابطه در بیرون کشیدن هرمزی از تاریکی مؤثر بود.

اولین رابطه او با لیلا بود که او را چارلی مانگر با وارن بافتش توصیف می کند، اما رابطه دوم رابطه او با لیلا بود. یکی که هرمزی با خودش می ساخت. او در سفر بود و مصمم به موفقیت بود. آیا او واقعاً زمانی که اولین تجارت خود را شروع کرد، خود را می شناخت؟ نه. اما آیا او مشتاق بود بیشتر درباره خودش بیاموزد و بفهمد؟ بله.

از او می‌پرسم به نظر او سریع ترین راه برای آزادی مالی، و او به من می گوید که همه چیز به شناخت خود و داشتن مهارت های قابل فروش بستگی دارد. ممکن است چند بار اعتصاب کنید، اما اگر بدانید چه کاری انجام می دهید، اگر در زمینه کاری خود متخصص هستید، همیشه می توانید کار پیدا کنید.

او می‌گوید: «تنها چیزی که همیشه می‌توانید با آن از خود محافظت کنید مهارت‌ها است. “مهارت‌ها تنها چیزهایی هستند که همیشه به مرور زمان قدردانی می‌کنند. اگر می‌دانید چگونه ریاضی انجام دهید، می‌توانید نحوه حسابداری را یاد بگیرید. اگر نحوه حسابداری را یاد بگیرید، می‌توانید نحوه انجام کارهای مالیاتی را بیاموزید. چگونه کار مالیاتی انجام دهید، می‌توانید نحوه انجام کار بیمه را بیابید. اگر نحوه انجام کار بیمه را بیابید، ناگهان یک مدیر مالی هستید و می‌توانید شرکت‌ها را برای فروش آماده کنید. مهارت‌ها در بالای هر یک قرار می‌گیرند. مهارت های تخصصی مستقل از پول و شرایط اقتصادی ارزشمند هستند. اگر خوب باشید، همیشه جایی برای ارائه ارزش خواهید داشت، زیرا … مردم چیزهای خوب می خواهند.”

اگر می خواهید در سال ۲۰۲۳ میلیونر شوید در اینجا ۱۰ نکته هرمزی آورده شده است

  1. خاطرات یا زندگی نامه های نوشته شده توسط میلیاردرها را بخوانید: او می گوید: «می توانید ببینید آنها چگونه فکر می کنند.
  2. اهرم در مقابل مقیاس را درک کنید: او می‌گوید: «اگر به دنبال چیزهای بزرگ باشید، ارزش آن را نیز دارد زیرا اهداف کوچک و اهداف بزرگ به یک اندازه دشوار هستند. “شما باید برای رسیدن به هر یک از آنها زمان بگذارید، بنابراین ممکن است آنها را بزرگ کنید.”
  3. نقایص خود را بپذیرید و روی آنها کار کنید: او می‌گوید: «اگر بتوانیم کمبود را بپذیریم، پس می‌توانیم فضایی برای یادگیری ایجاد کنیم. هرمزی می‌گوید که هر کسب‌وکاری به یکی از سه روش در گلوگاه کارآفرین قرار می‌گیرد: کمبود مهارت، کمبود ویژگی، یا کمبود باور. نکته کلیدی این است که بفهمید نقطه ضعف شما کدام است و زمانی را صرف انعکاس و سپس کار روی آن کنید.
  4. درآمد غیرفعال همیشه آن چیزی نیست که باید باشد. کار خسته کننده را انجام دهید:هرمزی می گوید که مهارت از تکرار و بازخورد ناشی می شود و بهترین راه برای بهتر شدن در کاری این است که آن را بارها و بارها انجام دهید. از نو. او می‌گوید: «من فکر می‌کنم باید دوباره درآمد فعال را خوب کنیم. “کار شما بیشتر از اینکه روی آن کار کنید روی شما کار می کند. شما شخصیت خود را از طریق کاری که انجام می دهید می سازید.”
  5. پولدار شدن سریع یک اشتباه است: هرمزی می‌گوید که اکثر افرادی که دارای مقدار زیادی ثروت هستند، این ثروت را به آرامی و در طول زمان به‌طور پیوسته به دست می‌آورند. این چیزی است که من همچنین شنیده ام که مارک کوبان گفته است و منطقی است. هرمزی می‌گوید که اکثر افراد قبل از اینکه زمان کافی برای آن بگذارند و کار کافی برای مشاهده رشد داشته باشند، پروژه یا مسیر شغلی خود را رها می‌کنند. او می‌گوید اکثر مردم هر چند ماه یک بار کار جدیدی را شروع می‌کنند به این امید که آن چیزی باشد که به آن ضربه بزند. او به شما توصیه می کند که یک چیز، یک آواتار مشتری، یک محصول یا خدمات، یک کانال را انتخاب کنید و فقط به ساختن ادامه دهید.
  6. همه چیز ترکیب می‌شود: پول، مهارت‌ها، تجربه – هیچ چیز هدر نمی‌رود و همه آن‌ها در طول زمان ترکیب می‌شوند. شما ممکن است به عنوان یک حسابدار شروع کنید و سپس به یک حسابدار تبدیل شوید و سپس از آنجا به یک مدیر مالی و غیره تبدیل شوید. چیزهایی که یاد می گیریم همیشه مفید هستند. همه تجربه ها تجربه خوبی هستند. به ما مهارت‌ها و اهدافمان را می‌آموزد.
  7. نقاط دردناک آواتار مشتری خود را درک کنید: درس شماره یک که در بازاریابی و فروش خواهید آموخت این است که بدانید چگونه نقطه درد مشتری احتمالی را تشخیص دهید. مطمئن شوید که محصول یا خدماتی که ارائه می‌دهید چیزی است که آن‌ها به شدت به آن نیاز دارند یا می‌خواهند. چیزی که راه حلی برای مشکلی است که آنها با آن روبرو هستند.
  8. مطمئن شوید که نماد مشتری شما قدرت خرید دارد: در مورد مشتری احتمالی که توانایی خرید محصول یا خدمات شما را ندارد هیچ چیز ارزشمندی وجود ندارد. هرمزی می‌گوید دوستی داشت که سعی کرد یک کسب‌وکار راه‌اندازی کند تا به افراد کمک کند رزومه خود را تکمیل کنند، اما مشکل اصلی این بود که آنها به دنبال کار بودند و پول اضافی برای خرج کردن در خدمت او نداشتند. اطمینان حاصل کنید که شخصی که به او می فروشید می تواند هزینه شما را بپردازد یا محصول یا خدمات خود را برای او مقرون به صرفه تر کنید.
  9. مطمئن شوید که آواتار مشتری شما به راحتی قابل هدف‌یابی است: “اگر یک غرفه هات داگ دارید و یک مزیت رقابتی دارید، چه می‌خواهید؟” او می پرسد. “آیا بهترین مکان را می خواهید؟ آیا بهترین مواد تشکیل دهنده را می خواهید؟ بهترین بازاریابی؟ چیزی که می خواهید یک جمعیت گرسنه است.” هرمزی می گوید با تشبیه پایه هات داگ، مهم نیست که هات داگ شما چقدر حاشیه ای باشد اگر شما تنها هات داگ باشید که در نزدیکی جمعیتی هستید که به تازگی بازی فوتبال را ترک کرده اند. شما محصول خود را به فروش خواهید رساند. اگر نمی توانید مشتری بالقوه خود را از نظر تاکتیکی هدف قرار دهید، پس چه فایده ای دارد؟
  10. مطمئن شوید که صنعت شما در حال رشد است: امروزه در دنیای ما صنایع بسیاری وجود دارند که رشد نمی کنند یا در حال شکست هستند. سینماها فروش خود را به سیستم‌های سینمای خانگی و سرویس‌های پخش از دست می‌دهند، رسانه‌های چاپی مشتریان خود را به واسطه رسانه‌های دیجیتال از دست می‌دهند… مطمئن شوید صنعتی که در آن هستید یک صنعت رو به رشد است. هرمزی پیشنهاد می کند اگر می توانید سوار باد دم شوید. فقط کارها را آسان می کند.

یک فکر پایانی: من معتقدم که جهان احتمالاً پر از زوج های قدرتمند است — و ما نمی دانیم در پشت این ماجرا چه می گذرد صحنه های. یعنی شریک‌هایی که مهارت‌های مکملی دارند که باعث می‌شود این دو در مقایسه با کار انفرادی با هم بهتر شوند. درست است که هرمزی یک حیوان مطلق در ورزشگاه و تجارت است. مسلماً می‌توانید از کانال یوتیوب او بیشتر از آنچه در B-school می‌توانید یاد بگیرید. اما قلب بزرگ او، اعتماد به طبیعت و تمایل به کمک به دیگران او را در برابر خیانت آسیب پذیر کرد. این ویژگی های به ظاهر خوب تقریباً به قیمت جان هرمزی تمام شد و تقریباً باعث شد تجارت او به صفر برسد. وارد لیلا شوید. لیلا هم در ورزشگاه و هم در فروش یک نیروی قابل حساب است. اما شاید قبل از اینکه هرمزی را ببیند، زندگی را خیلی کوچک و محافظه کارانه بازی می کرد. آیا می خواهید در سال ۲۰۲۳ میلیونر شوید؟ مرحله ۱: شریک زندگی مناسب را انتخاب کنید. مرحله ۲: کلاس اصلی ویدیوی کامل زیر را با هرمزی تماشا کنید.

در زیر همه مشکلات، هرمزی می‌خواست تا موفق باشید و بهتر باشید و لیلا عنصر گمشده موفقیت دوجانبه آنها بود. آنها چراغ راهنمای یکدیگر هستند، و این چیزی است که آنها را امروز به بیش از ۱۰۰ میلیون دلار رساند. هرمزی‌ها اکنون وقت خود را صرف سرمایه‌گذاری در کسب‌وکارهای خدماتی مبتنی بر موسس می‌کنند و هدف آن‌ها کمک به آنها در مقیاس‌سازی و چند برابر کردن سود است. سرانجام پدر هرمزی آمد و [به روش خودش] عذرخواهی کرد و آنها شکاف در رابطه خود را اصلاح کردند. سفر سفری پر هرج و مرج بود، اما در نهایت هرمزی و لیلا دقیقاً همان جایی که می خواستند فرود آمدند.

اطلاعات بیشتر با الکس هرمزی و چگونگی میلیونر شدن در اینجا:

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان شده متعلق به خودشان است، نه نظرات آنها از Inc.com.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی