مبارزه با سن گرایی
مبارزه با سن گرایی
من بهتازگی خواندن آخرین مطالب از مجموعه پستهای مردم مسن که — با کمال تعجب و تاسف — اخیرا به طور ناگهانی اخراج شد پس از آنچه که آنها به عنوان دهه ها سودمند و اغلب نمونه توصیف کردند. استخدام. برخی در مشاغل نسبتاً جدیدی بودند که در حال تعدیل بودند، و برخی دیگر در شرکتهای با سابقهای بودند که همهگیری را برای سادهسازی کارکنانی که بیش از حد بزرگ شده بودند، تحت کنترل درآوردند. این چیزها همیشه یک غافلگیری ناخوشایند هستند، اما من مطمئن نیستم که همه این رویدادها به همان اندازه که به تصویر کشیده شده اند، به دو دلیل اصلی شوکه کننده باشند.
اول، زیرا هر کسی در این سن بیش از یک سن معین — آن را ۵۰ سالگی بنامید — تقریباً در هر کسب و کاری (چه در حال رشد باشد یا به تدریج از بین برود) خود را به طور منظم و تا حدودی نگران می بینند شانه به افرادی که از پشت سرشان می آیند و در عوض با حسرت به در خروجی نگاه می کنند و فکر می کنند که آیا وقت آن رسیده است که به آن فکر کنیم که آن را یک شغل بنامیم. آنها تعجب می کنند که آیا هنوز می توانند رقابت کنند (یا واقعاً می خواهند) و مطمئن نیستند که مهارت های دردناکی که به دست آورده اند هنوز ارزش دارند. متأسفانه، گاهی اوقات تجربه چیزی است که به دست می آورید، زمانی که به آنچه می خواهید نمی رسید. و برخی تجربیات شما را سخت نمیکنند یا عاقلتر نمیکنند، بلکه شما را خسته میکنند.
این افراد نسبتاً هیجانزده بخشی هستند. جمعیت رو به رشد و سالخورده ای که درک کرده اند، در حالی که تجربه و تخصص در هر سازمانی ارزشمند تلقی می شود، قوانین در حال تغییر هستند. بهویژه در محیطهای استارتآپ و فناوری، چشمانداز محرک سازمان به مراتب کمتر بر مهارت و اجرا استوار است و بسیار بیشتر مبتنی بر «خلاقیت» است، یعنی خرید به چشماندازی که رویا را به پیش میبرد. اگر قصد دارید روشهایی را که همیشه انجام میدادند تغییر دهید، واقعاً اهمیتی نمیدهید که کسی در گذشته این کار را خوب انجام داده است. صحبت کردن در مورد یک بازی خوب گاهی اوقات مهمتر از پیاده روی و انجام هر روز کار است.
ایمان کور به روشنفکران. آینده در بسیاری از موارد بر حقایق بی رحمانه و واقع گرایی صریح غلبه می کند. با بالا رفتن سن، درجاتی از بدبینی و عمل گرایی به درون می لغزد و لزوماً جایگزین ایده آلیسم بی بند و بار و بی تجربه دوران جوانی شما می شود. آرمان ها با اهداف جایگزین می شوند که منطقی است. به جای ایمان، شما تجربه دارید، اما این صحبتی نیست که این روزها خیلی ها علاقه مند به انجام آن باشند. احتیاط، مراقبت و صبر در دنیای کارآفرینی راه راه، جایی که شعار اصلی اغلب «گاهی اشتباه است، اما هرگز در شک و تردید نیست» تقاضای زیادی ندارد یا همیشه مورد استقبال قرار نمی گیرد.
دوم، راحت کردن و دلداری دادن به خود و همچنین کاهش برخی از نگرانی های خود بر اساس تلاش های قبلی، خدمات و حتی نتایج اثبات شده، به طور فزاینده ای دشوار است. کار شما هنوز برای شما معنی دارد، اما لزوماً توسط قدرت ها قدردانی یا ارزش گذاری نمی شود. احساس میکنید پستهای هدف بهطور ناعادلانه جابهجا میشوند، معیارها و اندازهگیریهای جدید تا حدودی برای شما غریبه و کمی بیش از حد فنی هستند، بدون در نظر گرفتن این واقعیت که تیمها، بازیکنان و تصمیمگیرندگان اطراف شما همگی جوانتر میشوند.
اما چه این اخراج ها شوک، غافلگیرکننده یا شاید دیر شده باشد، بخشی از یک موضوع بسیار بزرگتر و جدی تر است. به خصوص برای استارت آپ های ضعیف کسب و کارهای کارآفرینی که به سرعت در حال رشد هستند و به سرعت در حال رشد هستند، تجمل فرآیندهای تاریخی گسترده برای رسیدگی به این نوع مسائل فرسایشی غیرارادی را ندارند. آنها دپارتمان های منابع انسانی بزرگی ندارند تا افراد را در داخل و خارج از کسب و کار مدیریت کنند. و، شاید مهمتر از همه، آنها اسناد حکایتی و نسبتا ضعیفی در مورد مشارکت واقعی کارکنان دارند، که در صورت وجود، به وضوح به مدیریت ارشد کمک می کند تا تصمیمات استخدام، ارتقاء و اخراج صحیح را اتخاذ کند.
بسیاری از کسبوکارهای مرحله رشد در اقتصاد کاهشیافته امروزی – که در حال حاضر به کاهش قطعی و سفت کردن کمربند تهاجمی نیاز است – متخصصان باتجربه را کنار میگذارند و از نظر تئوری کم میکنند. استعدادهای گران قیمت و مسنتر به سه دلیل اصلی: ۱) آنها از سن به عنوان کوتاهنویسی سریع و کثیف برای کهنگی فرضی استفاده میکنند، زیرا آسانتر از نگاه عمیقتر به مشارکتهای واقعی افراد است. ۲) آنها هرگز زمانهای واقعاً سختی را ندیدهاند، بنابراین قدردانی نمیکنند که افرادی که شما را از مشکلات سخت عبور میدهند، تازهکار نیستند. آنها کسانی هستند که قبلا فیلم را دیده اند. و ۳) آنها برای کاهش هزینههای خود و کاهش نرخ سوزاندن آنها آنقدر عجله دارند که سالها ارتباط با مشتری، روابط فروشنده و دانش قدیمی را قربانی میکنند، که در حال حاضر حتی با اهمیتتر هستند، زیرا دنیای تجارت هنوز ادامه دارد. لرزان و نسبتاً دور باقی می ماند. در زمان های ترسناک، مشتریان و مشتریان به دوستان و چهره های آشنا برمی گردند — نه بچه های ۵ ساله.
اما اگر روی صندلی داغ نشسته اید، چه کاری می توانید انجام دهید تا نقاط قوت خود را نشان دهید. و ارزش قائل شوید و سعی کنید محتاطانه غلتک بخار را که به سمت شما حرکت می کند، کند کنید؟
ابتدا، به یادگیری ادامه دهید. شرکتهای مرحله رشد به قدری درگیر شرایط اضطراری روزمره هستند که نیاز به سرمایهگذاری در آینده را از دست میدهند، که تا حدی به معنای سرمایهگذاری روی افرادشان است. آنها دوست ندارند در مورد آموزش، کنفرانس های خارج از شهر، یا فعالیت های فوق برنامه بشنوند. آنها می خواهند که همه سر به زیر باشند و هر روز کار کنند. اما در نهایت، نگهبانان در هر کسب و کاری کسانی هستند که به جای ایستادن، به یادگیری و رشد ادامه می دهند. فقط شما میتوانید از آتشسوزی جنگلها جلوگیری کنید.
دوم، به یاد داشته باشید که کامپیوترها و ماشینها تنها زمانی به ما نشان میدهند که چقدر قدرتمند هستند. تقریباً همیشه این موهای خاکستری هستند که کارها را دوباره شروع می کنند، زیرا آنها دانش سازمانی در مورد اسکلت های موجود در کمد دارند، و تمایل دارند از طریق سیستم های قدیمی و کد اسپاگتی که هسته اصلی تجارت هنوز بر اساس آن ساخته شده است، قدم بزنند. فراموش نکنید که به طور مجزا به رئیس یادآوری کنید که آخرین باری که چیزها خراب شدند، آنها را تعمیر کردید. هیچ الگوریتم فشرده سازی برای تجربه وجود ندارد — ما در طول زمان و از طریق تکرار مداوم و همچنین اشتباهات فراوان یاد می گیریم و بهتر می شویم.
سوم، افرادی که در حال ساخت فناوریهای آینده هستند بسیار حیاتی هستند، اما تجارت امروز همیشه به تیمهایی بستگی دارد که قطارها را روی ریل نگه میدارند و مشتریان و مشتریان را راضی و ایمن میدانند که بزرگسالان مسئولی در اتاق وجود دارند. زمان خرد شدن. هرکسی که در یک جلسه مشتری جدید حضور داشته باشد و تماشای مشتری بالقوه فوراً به سمت مسن ترین فرد تیم جذب نشود، به سادگی از نحوه کار جهان قدردانی نمی کند.
چهارم، خودتان را کوتاه نفروشید. اگر روی خود و آیندهتان سرمایهگذاری نکردهاید، چرا دیگران باید سرمایهگذاری کنند؟ با بالا رفتن سن، یا بهترین یا بدترین خود می شوید. تا حد زیادی به شما بستگی دارد. شما چیزهای زیادی برای به اشتراک گذاشتن با اعضای جوانتر تیم دارید، و صادقانه بگویم، شما احتمالاً جانبازی هستید که بچهها را از ساختن بزرگترین نرمافزاری که هرگز فروخته نشده یا راهحل جدیدی برای هیچ مشکل شناختهشدهای توسعه ندادهاند بازدارید.
بینش و خرد دو مجموعه مهارت کاملاً متفاوت هستند. بهترین تیم ها از نقاط قوت نسبی افراد خود در هر زمینه استفاده می کنند. فعالیت های بی رویه ممکن است درمانی برای اضطراب یک کارآفرین باشد، اما مشغله کاری مانند تجارت نیست. موعظه صبر در دنیای بی حوصله سخت است. اما برنامهریزی و احتیاط هنوز نقش مهمی در ایجاد کسبوکاری دارد که برای نسلها وجود خواهد داشت.