عمومی

کارمندی که از طریق کود و داستان های دیگر استعفا داد استعفاهای نمایشی

کارمندی که از طریق کود و داستان های دیگر استعفا داد
استعفاهای نمایشی

Alison Green، ستون‌نویس Inc.com به سؤالات مربوط به محل کار و مسائل مدیریت پاسخ می‌دهد – همه چیز از نحوه برخورد با یک رئیس ریزمدیریت نحوه صحبت کردن با فردی در تیم خود درباره بوی بدن.

وقتی یک کارمند از شغلی استعفا می دهد، این فرآیند معمولاً نسبتاً پیش پا افتاده است – جلسه ای برای ارائه اخبار و بحث درباره نحوه جمع بندی مواردی که روی آنها کار می کنند – اما گاهی اوقات استعفا خاطره انگیزتر است. من از خوانندگان خواستم تا دراماتیک ترین استعفاهایی را که شاهد بوده اند به اشتراک بگذارند، و در اینجا هفت مورد مورد علاقه من است.

۱٫ “یکی از افراد استعفا داد و پیامی خارج از دفتر با جملات احمقانه از همه روسا و ارشد خود در طول سال گذاشت – که به نام آنها نسبت داده می شد. از آنجایی که فناوری اطلاعات ما بسیار بد است، بیش از یک هفته طول کشید. آنها را به طور کامل غیرفعال کنند تا حساب خارج از دفتر ارسال نشود.”

۲٫/”تابستان پس از سال اول دانشگاه، در یک مرکز تلفن کار می‌کردم و فروش تلفنی سرد انجام می‌دادم. یکی از همکارانم یک روز هدستش را پاره کرد و فریاد زد: “ترک کردم! این مکان بد است!” سوار مینی کامیون باستانی نیسان خود شد، آن را در دنده گذاشت و سعی کرد از فضای سبز بین پارکینگ خود و خیابان عبور کند. او تلاش کرد تا از روی یک بوته رانندگی کند، گیر کرد و در نهایت دچار شد. برای عقب راندن ماشینش از محوطه سازی از همکارانی که به تازگی از آن ها خارج شده بود، کمک بخواهد، چهره اش به طور خاص سایه ای از سرخابی بود.”

۳٫ من آن را به مدت شش ماه در مرکز تماس نظرسنجی نگه داشتم، در حالی که مدرکم را تمام کردم و شغل بهتری پیدا کردم، اما بسیاری از مردم این کار را نکردند. یک روز، زنی کنار من رفت. من توجه زیادی نداشتم. ، اما او ژاکت و همه چیزش را رها کرد بنابراین من فکر کردم که به دستشویی رفته است. بیست دقیقه بعد، مدیری آمد، به اطراف نگاه کرد و یک یادداشت بد روی صفحه کلیدش گذاشت. ۲۰ دقیقه بعد، از من پرسید که آیا من می‌دانست کجا رفته است. ما به وسایلش نگاه کردیم و به نظر می‌رسید که او کت و فقط کیفش را جا گذاشته است، اما هیچ‌کدام از وسایل داخل آن نبود، کیف پول و تلفنش را برداشته بود. فکر می‌کنم یک حقه برای شروع خوب برای خودش؟

۴٫ “من در دبیرستان در یک خواربار فروشی زنجیره ای کار می کردم که در حال حاضر از کار افتاده است. من یک صندوقدار بودم اما آنها یک دختر ۱۶ ساله داشتند که پشت پیشخوان ماهی کار می کرد (که غیرقانونی بود) و حقوق او به درستی دریافت نمی شد. برای کاری که انجام می داد (چون قرار نبود این کار را انجام دهد).

“روز یکشنبه، آغاز در دوره پرداخت، او در پیشخوان غذای دریایی در تکه‌های فیله ماهی کاد، شاه ماهی و ماهی تیلاپیا نوشت: «من ترک می‌کنم». او عکسی از شاهکار و آخرین دستمزدش را به قیمت ۲ دلار قاب کرد و در اتاق خوابش آویزان کرد.”

۵٫ “I’ d برای چندین سال عضو هیئت پیام آنلاین بوده است. در یک نقطه، یکی از دیگر اعضای هیئت مدیره اعلام کرد که می‌خواهد شغل خود را در یک فروشگاه مواد غذایی ترک کند و از او پیشنهاداتی در مورد نحوه ترک درخواست کرد. بدون اینکه انتظار داشتم او مرا به پیشنهاد من بپذیرد، به او توصیه کردم که یک رژه کوچک داشته باشد، یکی از چرخ دستی‌های خرید موتوری را در راهروی غذاهای یخ زده رانندگی کند، با جرقه‌های روشن وصل شده به جلو و یک جعبه بوم در پشت که چیزی شادی آور پخش می‌کند. (“ما قهرمان هستیم” یا مواردی از این قبیل). همانطور که مشخص شد، او با پیشنهاد من را پذیرفت، از کسی خواست که همه چیز را ضبط کند، و ما مجبور شدیم کارمند سابق بسیار خوشحالی را تماشا کنیم که با سرعت ۱٫۵ مایل در ساعت قبل از شام مرد گرسنه، خود را به بیرون اسکورت می کند.”

۶٫ دوست خوب یکی از همکارها به مدت شش ماه مورد علاقه شرکت من بود. او در روش کاملاً واجد شرایط بود ما به یک مرد بسیار خوب، کارمند عالی نیاز داشتیم. تماس‌های تلفنی جذاب، پیشنهادهای تشدید شده، ناهارهای کم حجم خوب، همه چیز را به پایان رساندند. در نهایت، او پذیرفت و تاریخ شروع تعیین شد.

“ما در آن شرکت زمان انعطاف پذیری داشتیم، یعنی هر ساعت بیداری در آنجا سپری می شد. افسوس، در آن هفته خاص، چند نفر از ما (من یکی از طرفین مقصر هستم) قبل از شروع به کار، مسائل شخصی بسیار بدی داشتیم که باید با آنها برخورد کنیم، و به طور مداوم موفق نشدیم قبل از ۱۱ یا ۱۲٫ و متأسفانه، ما در خدمات مالی در ساحل غربی بودیم، بنابراین روز را با استانداردهای بازار “دیر” شروع کردیم. و برای اضافه کردن به این، مدیرعامل یک فرد صبح. معمولاً او ما را به آن واگذار کرد، اما در این هفته خاص او حالش بد بود و از سستی ظاهری ما عصبانی شد (تا حدی ناشی از ماندن در محل کار قبل از خواب، اما این داستان دیگری است).

“بنابراین او کاری را که شما نماینده هستید انجام داد او هشدار داد که نباید این کار را انجام دهد: به جای اینکه مجرمان را به دفتر خود بکشاند و به آن‌ها جرقه‌ای بزند که فکر می‌کرد مستحق آن‌ها هستند، یک یادداشت برای همه نوشت. بنابراین، در روز دوم خود، آن مرد دومی که وارد کار شد، در یک ساعت معقول ۱۰ و نیم ساعت، یادداشتی را روی صندلی خود پیدا کرد که در آن نوشته شده بود، “می خواهم به همه شما یادآوری کنم که از نظر فنی ساعت کاری شما ۸ تا ۵ است. و اینکه شما واقعاً باید تا آنجا که ممکن است به آن نزدیک باشید. ابروهای ظریفش را بالا انداخت، با لحنی نه خیلی بلند، اما خیلی واضح گفت: “اوه، من نمی توانم با آن کنار بیایم”، یادداشت را با ظرافت دوباره روی صندلی گذاشت و بیرون رفت، هرگز. دوباره دیده شوید.

“هیچ کس هرگز برای ساعات کاری خود در آن مکان سرزنش نشد، حتی یک اشاره.”

۷٫ “زمانی که من ناظر یک خرده فروش معروف بودم، یکی از کارمندان مرکز باغ به خاطر چیزی یا چیز دیگری مورد سرزنش قرار گرفت. او چنان عصبانی شد که به گوشه باغ رفت، کشوهایش را انداخت و روی یک پالت مدفوع کرد. سپس استعفا داد.”

می‌خواهید سؤالی از خودتان ارسال کنید؟ آن را به alison@askamanager.org ارسال کنید.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان شده متعلق به خودشان است، نه نظرات Inc.com.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی