هشت موردی که باید با مربیان مراقب باشید تا به آنها نرسید کلاهبرداری: سفر من سوختن با مربیگری و بیرون آمدن طرف دیگر عاقل تر و توانمندتر است
هشت موردی که باید با مربیان مراقب باشید تا به آنها نرسید
کلاهبرداری: سفر من سوختن با مربیگری و بیرون آمدن
طرف دیگر عاقل تر و توانمندتر است
وقتی آخرین شغلم را ترک کردم، یک مربی شغلی استخدام کردم. پس از یک حرفه کامل و متنوع در بازاریابی، من میخواستم در نهایت به نقش رویایی. در حالت ایدهآل، فقط یک تا دو نقش تمام وقت برای من باقی مانده است، بنابراین میخواهم در مورد مرحله بعدی بسیار عمدی رفتار کنم.
بدون احتساب شرکتهای خودم، همه مشاغلی که تا به حال داشتهام، اولین انتخاب نبودهاند. این بدان معنا نیست که من مقدار زیادی از هر یک یاد نگرفتم، قطعاً یاد گرفتم. در واقع، اگر سرنوشت نبود، شاید هرگز یک استراتژیست برند نمیشدم، اما در این مرحله از حرفهام، میخواستم کاملاً در صندلی راننده این تصمیم. به نظر می رسد زمان آن رسیده است که یک دیدگاه خارجی در مورد نحوه انجام این کار از یک مربی دریافت کنیم.
زمینه مربیگری خیر است شک اشباع شده. انگار این روزها همه و مادرشان مربی هستند. شما بیست و چند نفر دارید که ما را در مورد چگونگی تأثیرگذار شدن، پنجاه و چند نفر مربی رهبری، مربیان مذهبی با کتاب ها و مجلات برنامه زندگی، و مربیان بهره وری با پادکست ها و چای های قارچی راهنمایی می کنند. و همه چیز در این بین. من دوره مربیگری خلاقیت را گذرانده بودم، یک رشته فوق تخصصی که با پزشکان خلاق کار می کند. پس از دوره، با چند مشتری شگفتانگیز کار کردم و حتی دورهای را در زمینه بازاریابی یک کسبوکار مربیگری گذراندم، اما در نهایت یک کار ثابت را پذیرفتم.
اکنون که وقت آن رسیده بود که بیرون بروم و مربی پیدا کنم، کسی را میخواستم که بتواند کار من و اقداماتی را که در حرفهام انجام دادهام با چشمانی تازه ببیند. . کسی که بتواند بینش صریح و گامهای ملموس ارائه دهد. من به کسی نیاز داشتم که دارای جاذبه و دانش درونی باشد. متعهد بودم، هماهنگ بودم و آماده بودم که آسیب پذیر باشم. پنج مربی و هشت ماه بعد، ممکن است در حال تغییر و رشد باشم، اما در مورد نقش مربیگری؟ اکثراً ۴۰۰۰ دلار من را فقیرتر کرد.
در اینجا سفر مربیگری من و کارهایی که می توانید برای جلوگیری از اشتباهات پرهزینه من انجام دهید، آمده است:
جستجوی مربیگری “Goldilocks” من
اولین فردی که با او صحبت کردم زنی در شبکه من بود که احساس می کردم او را می شناسم اما واقعاً اصلاً نمی شناسم. با این حال، من آنقدر هیجان زده بودم که تصمیم به سرمایه گذاری در مربیگری گرفته بودم که بلافاصله بعد از یک تماس حاضر شدم بیش از ۱۵ هزار نفر را بگذرانم. اگر بگویم که اکنون به نظر من کاملاً آهسته به نظر می رسد، این را ملایم می گویم.
ما چهارشنبه صحبت کردیم و من اولین تعطیلات آخر هفته طولانی پس از همه گیری را در یک جمعه می رفتم. وقتی بانک من تا دوشنبه کل مبلغ را به او واریز نکرد، او ایمیلی به من فرستاد و به من گفت که پیشنهاد مربیگری خود را لغو می کند. من ویران شده بودم. افسرده و طرد شده، به سراغش رفتم تا بفهمم چه اشتباهی رخ داده است و این چیزی است که او گفت: هیچی. نادا زیپ. من دیگر از او چیزی نشنیدم. شبح شده.
من می دانستم تاکتیکی که او استفاده می کند، زیرا در آن دوره به من آموزش داده شده بود. به آنها پیشنهاد زمانی محدود بدهید و قاطع باشید. در این مورد، او هرگز به این موضوع اشاره نکرد که “زمان محدود” بوده است، اما شما بروید. بسیار شبیه آسیب پذیری کسی است که به شما اعتماد می کند و بسیار غیرمسئولانه است، اما مربیگری ۱۰۰٪ غیرقانونی است و در این شرایط کاری نمی توانید انجام دهید. من سعی کردم. من با هیئت مربیان تماس گرفتم و آنها گفتند که همیشه این تماس ها را دریافت می کنند اما کاری از دستشان بر نمی آید. هیچ هیئت پزشکی یا ارگان دولتی وجود ندارد که بتوانید به آن شکایت کنید. شما فقط باید دور شوید.
مربی دومی که با او صحبت کردم در نقطه مقابل این طیف قرار داشت. او سرشار از همدلی و مهربانی و گوش دادن عمیق بود. او به من مشق شب داد و چندین بار خواست که به صورت رایگان ملاقات کنیم. وقتی از او پرسیدم هزینه مربیگری چقدر است، او از این سوال طفره رفت. در نهایت، او از من خواست که یک دلار روی ارزشم بگذارم و این مبلغی است که برای مربیگری پرداخت می کنم. بر اساس این دستورالعمل، من باید ارزش خودم را با چیزی که از بانکم جدا میکنم و به او میدهم برابر میدانم. این اشتباه به نظر می رسید، اما باز هم، من تاکتیک را از دوره مربیگری و توصیه های موجود در می دانستم. چندین مکان. از او پرسیدم رویکرد مربیگری او چیست؟ او گفت که رویکرد خاصی ندارد. او فکر میکرد ۲۰ هزار تومان منصفانه است.
من بهعنوان داستانگوی برندها، با هر برند خدماتی مشکل دارم. که رویکردی سنجیده و قابل تحویل متعهد ندارد. مربیان مدرک روانشناسی ندارند و درمانگر مجاز نیستند، اما هزینه آنها بسیار بیشتر از آن متخصصان است. و بیمه هم نمی گیرند. به نظر من باید مربی خود را مطابق استانداردهای هر سرویس تجاری دیگری نگه دارید و یک نقشه راه مکتوب از نحوه کار و ارائه آنها دریافت کنید.
سومین نفری که باهاش صحبت کردم واقعا هیجان زده بودم. او محتوای عالی داشت و کار نسبتاً کوتاه خود را در اتاق نویسندگان شروع کرده بود. من یک نویسنده هستم و در زمان خودم داستان می نویسم، بنابراین به دیدگاه او علاقه مند شدم. و او به هاروارد رفت. من قرار نیست دروغ بگم رفتن به Ivy League به او در چشمان من اعتبار فوری داد. من فرضیات زیادی درباره اخلاق کاری و سطح حرفهای بودن او از زبان مادرش مطرح کردم، اما در تماس اول ما، او یک نمایش غیرمجاز بود و در تماس دوم، او آشفته و تدافعی به نظر میرسید. متوجه شدم که سعی می کنم او را تحت تأثیر قرار دهم و ارزشم را به او ثابت کنم. نه برعکس. با احساس ناراحتی تلفن را قطع کردم.
چهارمین نفری که با او صحبت کردم محتوای عالی، برنامه و ماموریت اما او تماس تصویری انجام نداد. خط مشی او تماسهای تلفنی بود که هر دو هفته یکبار سی دقیقه طول میکشید. این برای من کارساز نبود، بنابراین راه را از هم جدا کردیم. در تاکتیکهای بازاریابی کوچینگ، محدودیتهای سخت یکی از تاکتیکهای جدی گرفته شدن است، و به نوعی، من آن را دریافت میکنم. آیا به این دلیل نیست که بسیاری از مربیان از مشاغل شرکتی خارج می شوند تا مربی شوند؟ آیا آنها همچنین از مشتریان خود حمایت نمی کنند که مرزهای محکمی را نیز از بین ببرند؟ با این حال، به نظر میرسد این مقدار فاصله و انعطافناپذیری در تضاد با اتصال لازم به یک تجربه مربیگری بسیار شخصیشده است.
پنجم جذابیت دارد؟ یا بود؟ من تا به حال خسته شده بودم و فقط نفر بعدی را انتخاب کردم که به سراغم آمد. من مربی خود را انتخاب کردم زیرا او سابقه مشاوره مدیریتی داشت و ظاهراً برنامهای را که برای مربیگری شغلی طراحی کرده بود انجام داد که ۶ هفته طول میکشید. او خیلی جوانتر بود و هیچ پیشینه بازاریابی نداشت، اما در این مرحله، من فقط آماده شروع کار بودم. بهعلاوه، تعهد مالی بسیار آسانتر بود.
۴ هزار دلار بعداً، ۳ مورد (مفید) داشتم. چاپ و دو تماس ارزشمند ۴۵ دقیقه ای. برای بقیه تماسها، برای دریافت بازخورد فراتر از «به کار خوب خود ادامه دهید» تلاش کردم. این مربی همچنین سعی کرد من را از پیوستن به یک شبکه معتبر منصرف کند که با هیجان به آن ملحق میشدم و میگفتم این اتلاف پول است. این به وضوح توصیه بدی بود که من خوشبختانه نادیده گرفتم. گروههای شبکه خصوصی تنها مهمترین جنبه سفر شغلی من هستند، موضوعی برای مقاله دیگری. در همین حال، رسانههای اجتماعی مربی من یک جریان ثابت از محتوای جدید بود که به نظر میرسید تلاشهای بسیار بیشتری نسبت به زمانی که او تا به حال به من انجام داده بود میطلبد.
زمانی که به مربیگری خلاقیت فکر میکردم، این موضوع را به پدرم گفتم و به طور مفصل توضیح دادم که برای حمایت از مردم با توجه به درسهای مربیگری که آموخته بودم، چه کاری انجام خواهم داد.
پدرم گفت “اوه بله، من می دانم این چیست، مدت زیادی است که وجود داشته است. میدانید ما به آن افراد چه میگفتیم؟ دوستان”
خندیدم. درست است که قبلاً دوستی نقش مربی را پر می کرد. پدرم مربی دوستانش بود و میدانست که دوستانش هم به همین شکل به او کمک میکنند.
این بدان معنا نیست که مربیگری ارزشی ندارد. من از بسیاری از افراد شنیده ام که تجربیات بسیار خوبی داشته اند و این برای آنها ارزش بی اندازه ای داشته است، اما فکر می کنم با توجه به رشد بخش های سلامت روان و مربیگری و پر شدن جمعیت از افرادی که به دنبال راهی آسان تر برای کار هستند، باید احتیاط کرد. عنصری از فروشنده روغن مار در صنعت مربیگری وجود دارد و چیزهایی وجود دارد که باید مراقب آنها باشید.
قبل از اینکه پول نقدی را که به سختی به دست آوردهاید تحویل دهید، سؤالات سخت بپرسید و فراموش نکنید که به روحیه خود اعتماد کنید.
در اینجا فهرستی از Coaching Red است. پرچم ها
-
اگر با توجه به اهداف شغلی، مطمئن شوید که فردی را استخدام میکنید که صنعت شما را درک کند. اگر به دنبال راهی برای برقراری ارتباط دستاوردهای خود به زبانی هستید که با بخش شما طنین انداز شود، این بسیار مفید است.
-
اگر احساس میکنید از خرج کردن بیشتر از آنچه که دارید خجالت میکشید، احتمالاً در حال دستکاری هستید. لازم نیست ارزش خود را به کسی ثابت کنید. حداقل کسی که استخدام می کنید.
-
مراقب مدارک کم عمق و تجربه کاری و زندگی کم عمق باشید. هیچ راهی وجود ندارد که مربی بتواند آن را جبران کند.
-
مراقب اشتباهات بیهوده باشید. اگر آنها درباره شما مطالعه نکنند یا به پیشینه شما نگاهی عمیق نکنند، به طور کامل ظاهر نمی شوند.
-
مراقب تلاش بیشتر برای محتوای رسانه های اجتماعی و تبلیغ خود باشید تا تلاش برای کمک واقعی به مشتریان.
-
اگر بهجای اینکه به شما پاسخها و توصیههای شخصیشده بدهند، مدام شما را به مجموعههای «محتوای رایگان» میفرستند، بیرون بروید.
-
مواظب باشید که آیا آنها سعی می کنند نگرانی های شما در مورد کار خود یا اهداف ناکامل مربیگری خود را برگردانند. شما. مراقب استفاده از سایکوبابل باشید تا شما را در معرض گاز قرار دهد یا درک شما از تجربه خود را به چالش بکشد. شما همچنان می توانید پذیرای ورودی باشید و در عین حال در شناخت خود و شهود خود محکم باشید. یادت باشد.
-
برخی مربیان به اندازه ۲۰ هزار یا بیشتر هستند اما فقط هر ۲ هفته ۴۵ دقیقه زمان ارائه می دهند. شما حساب کنید. آیا این از نظر شما صحیح است؟ تا به حال چه مشتری یا رئیسی داشته اید که از شما کمی خواسته باشد؟ اگر یک مربی بیشتر به جریانهای درآمد غیرفعال علاقه دارد تا کاری که به شما کمک کند، این یکی نیست.
مربی ها باید بتوانند به شما در مورد رویکردهای جدید و تفکر جدید آموزش دهند، نه اینکه فقط به پشت شما دست بزنند یا از روان پریشی برای رفع نگرانی های واقعی که نیاز به رویکردهای ملموس دارند استفاده کنند. اگر مربی به شما احساس بدی میدهد یا با پاسخگویی که از شما میخواهد به نگرانیهای شما درباره تجربه مربیگریتان پاسخ نمیدهد، کنار بروید.
همه آنچه گفته شد، تجربیات کوچینگ میتواند شگفتانگیز باشد و در اصل، من فکر میکنم این یک زمینه عالی است که امیدوارم روزی با اقدامات پاسخگویی که از مشتریان محافظت میکند، تنظیم شود. من بهتازگی با شخصی بهعنوان یک مشاور کوتاهمدت کار را شروع کردم و میتوانم بگویم که او شخصاً روی موفقیت من سرمایهگذاری کرده است. این یک تجربه بسیار متفاوت است و در حال حاضر برای من مناسب است.
مربیان خوبی در آنجا وجود دارد. با مدارک واقعی ایمان داشته باشید، اما هرگز محافظت از خود و اعتماد به صدای درونتان را فراموش نکنید.