5 روش برای اینکه داستان خود را در زمان عمومی مهم کنید صحبت كردن
۵ روش برای اینکه داستان خود را در زمان عمومی مهم کنید
صحبت كردن
ارزش داستان سرایی در ارتباطات حرفه ای و اجرایی بر کسی پوشیده نیست. درج داستان ها در ارائه های خود شما را انسانی میکند، درگیری مغناطیسی ایجاد میکند، و در حالت ایدهآل، بهطور خاطرهانگیزی دیدگاه شما را نشان میدهد. کنفرانسها، کتابها و مقالههای فراوانی به داستانسرایی اختصاص داده شده است، به طوری که اگر داستانی در سخنرانی خود ندارید، ممکن است بخواهید در صحبت کردن تجدید نظر کنید.
اما گفتن یک داستان خوب و اشتراک گذاری یک داستان به صورت استراتژیک دو چیز متفاوت هستند. اولی برای سرگرمی – در بهترین حالت برای خدمت به یک هدف جزئی طراحی شده است، در حالی که دومی برای نشان دادن هدف شما – برای تحقق یک هدف اساسی طراحی شده است. آنچه شما می خواهید، مخاطبی است که از شما حمایت کند یا اقدامی انجام دهد. چیزی که شما نیاز ندارید این است که مخاطبی صرفاً فکر کند که شما یک سخنران عمومی عالی هستید (مگر اینکه تنها هدف شما این باشد که کنسرت های سخنرانی عمومی بیشتری داشته باشید.)
اگر داستانی را در ارائه بعدی خود قرار می دهید، پنج راه استراتژیک برای اهمیت دادن به آن داستان در نظر بگیرید.
۱٫ داستانهایی را انتخاب کنید که نظر شما را ثابت، نشان دهند یا حداقل معرفی کنند.
در زمینه ارائه، داستان اینطور نیست. وجود خود را توجیه کند با بیشترین سودمندی، داستان وسیله نقلیه قدرتمندی است که از طریق آن یک نقطه معنادار عبور می کند. هدف شما این است که داستان را مرتبط کنید، نه فقط جذاب.
هر داستان واقعی می تواند به پیشبرد یک نقطه کمک کند – مانند یک لحظه. از دوران کودکیتان، یک رویداد چشمنواز از تاریخچه حرفهایتان، یا رویدادی که در یک محل کسبوکار شاهد آن بودهاید – اما کلید این است که لحظه جالب را به یک پیام ضروری وصل کنید.
به عنوان مثال، هاوارد شولتز، مدیر عامل استارباکس در مورد تصادفی که باعث شد پدرش در کودکی هاوارد قادر به کار نباشد و چگونه این باعث علاقه او به مراقبت از کارمندان استارباکس می شود. به همین ترتیب، تونی هسیه، مدیر عامل Zappos، داستانهایی را درباره درباره روزهای اولیه خود در شرکت تعریف میکند.، که طی آن او ارزش ایجاد یک فرهنگ شرکتی را تشخیص داد.
هر دوی این داستانها عمداً برای انتقال یک موضوع مهم طراحی شدهاند. پیام دهید یا تأثیر مثبتی ایجاد کنید – نه فقط برای خوشحال کردن مخاطب یا ارتباط بیشتر سخنران.
۲٫ از زبانی استفاده کنید که به صراحت داستان شما را به نقطه نظر شما مرتبط کند.
کار مرتبط کردن داستان شما در حین بیان اتفاق نمی افتد. داستان؛ بعد از گفتن داستان، با خطوط ارتباطی مهم مانند این اتفاق می افتد:
” این داستان نشان میدهد که چرا باید…”
“این مطالعه موردی اهمیت این موضوع را نشان میدهد. ..”
“این رویداد ثابت می کند که چه چیزی ممکن است اگر ما…”
“این لحظه در ایجاد قدردانی من برای… بسیار مهم بود”
این عبارات داستان را در نئون مجازی برای مخاطب قرار می دهد. بدون این رابطها، داستان فاقد هدف روشن است.
در پایان روز – یا ارائه – یک مخاطب که داستان شما را به یاد می آورد اما نکته شما را با چیزی سرگرم کننده اما نه ارزشمند باقی می گذارد. اما مخاطبی که نظر شما را به خاطر میآورد – حتی اگر داستان را فراموش کند – دارای بینش الهامبخشی است.
بهترین TED. گفتگوها مملو از داستان هستند – عملاً به آن نیاز دارند – اما اگر با دقت تماشا کنید، این خطوط رابط را خواهید دید (“اینجاست که من آن داستان را به شما گفتم”) که به طرق مختلف بیان شده است.
۳٫ مخاطب را با تنظیم صحنه، صدا و مکث درگیر نگه دارید.
از میان تمام نکات موثر داستان گویی، این سه نکته بیشتر هستند. کاربردی برای ارائه دهندگان:
ابتدا، صحنه را تنظیم کنید. تاریخ و زمان روز، مکان (مانند یک شهر یا رستوران)، و هر شرایط لازم، مانند آب و هوا یا فصول تعطیلات را به اشتراک بگذارید. این جزئیات به مخاطب کمک می کند تا داستان را تجسم کند، که او را درگیر نگه می دارد.
دوم، حجم خود را افزایش دهید. این به مخاطب کمک میکند تا بدون فشار برای شنیدن یا درک، روی کلمات شما بچسبد، که میتواند مانع از دریافت داستان و در نتیجه، نظر شما شود.
در نهایت، مکث را در آغوش بگیرید.مکث به داستان تعلیق میافزاید، اما مهمتر از آن، به ذهن شما زمان میدهد تا کلمات و ایدههای مناسب را برای فشرده و دقیق نگه داشتن داستان ایجاد کند.
۴٫ داستانها را سریع و مختصر بنویسید تا خود را در حالت نقطهسازی نگه دارید، نه در حالت داستان سرایی.
هر چه داستان طولانیتر و پیچیدهتر باشد. این است که احتمال اینکه خسته شود یا در حداقل حواس مخاطبانتان را پرت کنید، بنابراین با حذف جزئیاتی که ممکن است جذاب باشد اما به جای توجه به نقطه نظرتان، توجه را از نقطه خود دور کنید، آن را در عرض یک دقیقه نگه دارید. صحبت بیش از یک دقیقه به این معنی است که شما در حال اجرا هستید، نه ارائه. همانطور که من گاهی به مشتریانم می گویم، “این این زندگی آمریکایی نیست. وارد شوید و از داستان خود خارج شوید.”
۵٫ نه تنها آنچه را که اتفاق افتاده، بلکه آنچه را که از آن آموختهاید به اشتراک بگذارید.
انسانها از طریق احساسات انسانی مرتبطتر از رویدادهای قابل تشخیص با انسانها ارتباط مؤثرتری برقرار میکنند. ، بنابراین سعی کنید یک یادگیری، بینش یا درک کلیدی که از آن مناسبت نشات گرفته است را به اشتراک بگذارید. گاهی اوقات این یادگیری نکته کلیدی شماست و گاهی اوقات به نکته کلیدی شما منتهی می شود، اما کشف و ارائه آن داستان شما را شخصی تر و برای مخاطب ارزشمندتر می کند.