۳ راه برای ساکت کردن منتقد درونی خود هنگام تلاش کردن چیزی
جدید
آیا تا به حال شده که بخواهید چیز جدیدی را امتحان کنید، اما به محض اینکه شروع به فکر کردن به آن کردید، آن صدای آزاردهنده در سرتان شروع به گفتن کرد که نمی توانید یا نباید؟
اگر مراقب نباشیم، منتقد درونی ما میتواند ما را در همان جایی که هستیم نگه دارد. بدون امتحان چیزهای جدید، ممکن است هرگز متوجه نشویم که عاشق پیانو یا شعر یا پرتغالی هستیم. ممکن است هرگز لذت موج سواری، خندیدن تا زمانی که گریه نکنیم و عاشق شویم، احساس نکنیم.
بهجای مجموعهای از خاطرات، احتمالاً با انبوهی از پشیمانی مواجه میشویم. در کوتاهمدت، اغلب از کارهایی که انجام دادهایم پشیمان میشویم که آرزو میکردیم انجام نمیدادیم. اما در درازمدت، اغلب فرصتهای از دست رفته و کارهایی که نکردیم باعث میشوند بیشترین پشیمانی.
متاسفانه، اینها همان فرصتهایی هستند که منتقد درونی ما دوست دارد آنها را خنثی کند. چگونه میتوانیم مانع ایجاد فرصتهای جدید شویم؟
۳ روش برای ساکت کردن منتقد درونی خود هنگام شروع کار جدید
۱٫ ریسک شروع را کاهش دهید
یکی از چیزهایی که می تواند ما را از شروع کاری جدید باز دارد این است که شروع را با “باید تمام شود” و با “شکست” به پایان نرسانیم.
این می تواند شروع کاری جدید را خطرناک کند. اگر شروع همیشه ما را در یک تعهد بلندمدت محبوس می کند، فشار زیادی بر تصمیم اولیه ما وارد می کند. اگر متوجه شدیم که نمیخواهیم – یا نمیتوانیم – آن را تمام کنیم، چه؟ اگر کسب و کار خود را راه اندازی کنیم و آن را دوست نداشته باشیم چه؟ یا اگر برای ماراتن تمرین کنیم و در آن خوب نباشیم چه؟ اگر فقط زمانی خود را موفق می دانیم که در یک صنعت تسلط پیدا کنیم یا از خط پایان عبور کنیم و مطمئن نیستیم که می توانیم این کار را انجام دهیم، پس چرا حتی سعی کنیم؟
ممکن است منتقد درونی ما به ما بگوید که بهتر است این کار را نکنیم. اصلاً شروع کنیم تا اینکه در صورت ترک کار، در انجام کاری که از آن متنفریم گیر بیفتیم یا احساس شکست کنیم. اگر به آن پیام گوش دهیم، فقط کارهایی را شروع میکنیم که مطمئن هستیم میتوانیم و میخواهیم به پایان برسانیم، که واقعاً پتانسیل ما را محدود میکند. ما باید منتقد درونی خود را ساکت کنیم.
اگر میخواهیم در امتحان چیزهای جدید ماجراجوتر باشید، ما باید ریسک شروع را کم کنیم. ما باید شرایط موفقیت را با حذف “باید تمام کردن” از الزامات آسانتر کنیم.
اگر فکر میکنید باید کاری را که شروع کردهاید به پایان برسانید، از خود نپرسید که آیا باید < این چیز جدید راشروع کنید. در عوض، از خود بپرسید که آیا باید این چیز جدید را آزمایش کنید. با تلاش، شروع موفقیت است.
۲٫ آنچه را که می توانید در مورد خود بیاموزید در نظر بگیرید
آزمودن چیز جدیدی به جای پایبندی به آنچه می دانیم همیشه یک قمار است. وقتی یک غذای جدید را در یک رستوران امتحان میکنید، ممکن است در نهایت با چیزی که دوست ندارید مواجه شوید و غذای مورد علاقه همیشگی خود را از دست بدهید. اما همچنین ممکن است چیزی را که دوست دارید حتی بهتر پیدا کنید.
میان اکتشاف و بهرهبرداری تعادلی وجود دارد. ما می خواهیم گاهی اوقات به چیزهایی که می دانیم و دوست داریم بچسبیم، اما همچنین باید برای کشف فرصت های جدید باز باشیم. مگر اینکه قبلاً زندگی خود را کاملاً بهینه سازی کرده باشیم، فرصت های خوب و بسیار عالی وجود خواهد داشت که هنوز آنها را درک نکرده ایم.
یکی از مزایای امتحان کردن چیزهای جدید این است که اغلب می آموزیم که چه چیزی چیست. ما از طریق تجربه دوست داریم و دوست نداریم. ما همیشه در دانستن این که چه چیزی ما را خوشحال میکند خیلی خوب نیستیم درون نگری. هر چه چیزهای بیشتری را امتحان کنیم، نقاط داده بیشتری خواهیم داشت که به ما کمک می کند تا خودمان را بفهمیم.
کلید یادگیری درباره خودمان از طریق تجربیاتمان این است که قبل از اینکه به چیزی که داریم وابسته شویم کنجکاو شویم. در حال تلاش کردن هنگامی که به یک فعالیت یا شخص یا ایده خاص دلبسته می شویم، ممکن است عینی بودن سخت باشد. مغز ما برانگیخته می شود تا روی مثبت ها تمرکز کند و نکات منفی را پنهان کند. و اگر فرصت جدید را به طور عینی ارزیابی نکنیم، تصویر دقیقی از اینکه آیا این فرصت برای ما مناسب است یا نه، نخواهیم داشت.
اگر منتقد درونی شما سعی کند به شما بگوید که تمام نکردن مساوی است. شکست، چیزهایی را که می توانید با امتحان کردن چیزهای جدید در مورد خودتان یاد بگیرید، به آن یادآوری کنید، حتی اگر در درازمدت به آنها پایبند نباشید.
۳٫ فراموش نکنید که نیازی به کسب شادی نیست
یکی از راههایی که منتقد درونی ما میتواند ما را از امتحان کردن چیز جدید باز دارد، این است که به ما این احساس را بدهد که لیاقت آن را نداریم. ما زمانی برای تفریح نداریم. وقت طلاست! چرا سه ساعت را در یک بازی بیسبال صرف کنید، در حالی که می توانید آن زمان را برای رسیدن به کار صرف کنید؟ یا یادگیری یک مهارت جدید؟
در فرهنگ وسواس به بهرهوری خود، ما احساس گناه میکنیم که از زمان خود در راههایی استفاده میکنیم که خودمان را «بهبود» نمیآوریم. حتی اوقات فراغت ما به کار تبدیل شده است. به ما گفته میشود که سرگرمیهای ما باید درآمدزایی داشته باشند و به سرگرمیهای جانبی تبدیل شوند، و اوقات فراغت ما باید با هوشمندتر، قویتر کردن، جالبتر، مفیدتر و قابل فروشتر کردن ما، پیشرفت شخصیمان را ارتقا دهد.
اما. این تثبیت بهره وری< /a> خطر اشتباه گرفتن پروکسی با هدف را دارد. ما ممکن است با میل به بهبود مهارت ها و استعدادهایمان شروع کنیم زیرا فکر می کنیم این کار باعث بهبود زندگی ما می شود. اما اگر هدف نهایی را نادیده بگیریم و رشد را به خاطر خودش دنبال کنیم، به تعقیب فرصتهای رشد ادامه میدهیم حتی زمانی که زندگی ما را در کل بدتر میکند.
اگر ما هم باشیم. با تمرکز بر بهره وری، ما در معرض خطر صرف تمام وقت و انرژی خود برای بهبود مهارت ها و استعدادها و سرمایه اجتماعی خود هستیم به گونه ای که دیگر چیزهایی را که زندگی را ارزشمند می کند، کنار بگذاریم. محققان دریافتهاند که وقتی افراد اوقات فراغت را بیهوده یا غیرمولد میبینند، کمتر از آن لذت می برند. بهره وری و کارایی چیزهای خوبی هستند، اما شادی و ارتباط و رضایت نیز همینطور هستند و تلاش برای به حداکثر رساندن اولی دومی را تضعیف می کند.
منتقد درونی خود را ساکت کنید و بیش از هر چیز شادی را هدف قرار دهید
دفعه بعد، منتقد درونی خود را ساکت کنید وقتی به شما می گوید نباید این کار را انجام دهید. وقت خود را برای چیزهایی تلف کنید که نتیجه شما را بهبود نمی بخشد یا در اینستاگرام خوب به نظر نمی رسد. به یاد داشته باشید که شادی بخش مهمی از زندگی خوب انسان است. ما نیازی نداریم که اوقات فراغت خود را با تولید آن به دست آوریم. گاهی اوقات امتحان کردن چیز جدیدی اشکالی ندارد حتی اگر فقط برای سرگرمی باشد.
عکس توسط bymuratdeniz/Getty
جن زمزوو، دکتری، استادیار اخلاق مراقبت های بهداشتی در دانشگاه کنکوردیا اروین، نویسنده و مادر دو پسر جوان است. . او در مورد کار و زندگی، معنا و مادری در jenzamzow.com و روانشناسی امروز. میتوانید برای خبرنامه ماهانه “یک زندگی خوب” اینجا .
نکات