6 درس کلیدی که اگر برای اولین بار هستید نمی توانید نادیده بگیرید کارآفرین
۶ درس کلیدی که اگر برای اولین بار هستید نمی توانید نادیده بگیرید
کارآفرین
اولین سال همیشه سخت ترین سال است.
اولین سال تلاش برای به دست آوردن بازگشت به شکل. اولین سال یادگیری زبان اولین سال یادگیری یک مهارت جدید.
برای ما، اولین سال راه اندازی شرکت ما. در حالی که این اولین باری نبود که کسبوکار جدیدی را شروع میکردم، اما آموختهام که آسانتر نمیشود.
و این باید اینقدر سخت باشد. زیرا مزایای ایجاد یک استارتاپ بی حد و حصر است.
این یک ترن هوایی بی پایان است که با خود خلسه، درد و رضایت را به ارمغان می آورد — اغلب به طور همزمان.
در اینجا شش درس استارتاپی آورده شده است که به عنوان یک کارآفرین برای اولین بار یاد خواهید گرفت.
۱٫ سؤال از وضعیت موجود
یکی از سؤالات مورد علاقه من برای پرسیدن این است: “اگر برای X دوره زمانی برعکس این کار را انجام می دادم چه می شد؟ ” این سوال شما را در انجام دو کار قرار می دهد: ۱) بپرسید که آیا روش سنتی انجام کاری در واقع بهترین راه است یا به این دلیل است که همیشه همیشه به این روش انجام می شده است. ۲) “دوره زمانی X” به شما نتیجه می دهد. این به شما امکان می دهد نظریه خود را بدون تعهد طولانی مدت آزمایش کنید.
وقتی برای اولین بار Jumpspeak را شروع کردیم، نمی دانستیم که آیا مردم می خواهند یا خیر. برای یادگیری نحوه صحبت کردن به یک زبان جدید با رباتهای گفتگو. اما اگر وضعیت موجود را زیر سوال نمیبردیم، امروز اینجا نبودیم.
۲٫ هیچ کس اهمیت نمی دهد که شما چه چیزی می فروشید
این ارزش تکرار را دارد. هیچ کس اهمیتی نمی دهد که شما چه چیزی می فروشید، البته غیر از مادر مهربان شما. آنچه هر کس دیگری در جهان به آن اهمیت می دهد، مشکلات خود است و اینکه چگونه می توانید آن را حل کنید.
ما این اشتباه را زود انجام دادیم. در مورد ارائه راه حل چیزی که ما به بازار می آوردیم، اما هیچ کس گوش نکرد. سپس به اشتراک گذاشتیم که چرا شرکت خود را راه اندازی کردیم. آغاز سفر ما، هدف پشت آن، و ناکارآمدی راهحلهای کنونی چیزی است که مردم را در مورد آنچه باید ارائه میکردیم الهام گرفته و مشتاق شد. حتی امروز، ما به ندرت در مورد آنچه می فروشیم صحبت می کنیم و در عوض تمرکز می کنیم چرا این کار را انجام می دهیم.
۳٫ چگونه از جنبه منفی محافظت کنم؟
این درس مورد علاقه من از ریچارد برانسون است. به همان اندازه که او وحشی و ماجراجو به نظر می رسد، محبوب ترین توصیه او به کارآفرینان این است که همیشه از جنبه های منفی محافظت کنند. به عنوان مثال، زمانی که برانسون خطوط هوایی ویرجین را راهاندازی کرد، قراردادی با بوئینگ تنظیم کرد تا اگر این تجارت به نتیجه نرسید، او این گزینه را داشت که همه هواپیماها را بازگرداند. این نوع معامله در آن روزها بی سابقه بود و کل ریسک سرمایه او به جای میلیون ها، چند هزار دلار بود.
هدف این سوال این نیست که شما را از ریسکهای کورکورانه منع کند، بلکه به شما کمک میکند ریسکهای محاسبهشدهرا انجام دهید. اولین مورد می تواند شما را از کار بیاندازد، در حالی که دومی ممکن است کسب و کار شما را برای همیشه تغییر دهد.
۴٫ اجازه دهید آنها روی چمن بیفتند (از جمله شما)
برقراری و آموزش اعضای جدید تیم چیزی است که ما روی بهینه سازی آن کار کرده ایم. ما به هیچ وجه کامل نیستیم، اما آموخته ایم که اجازه دادن به آنها به آرامی روی چمن بیفتند، اغلب بهتر از گرفتار شدن در مدیریت خرد است.
افتادن روی چمن به معنای انجام اشتباهات کوچکی است که به سرعت قابل برگشت هستند و تأثیر کمی بر شرکت یا مشتریان دارند. با گذاشتن فضا برای اشتباهات کوچک، تیم مستقل و قدرتمندتری داریم که میتوانند مسئولیت کار خود را بر عهده بگیرند.
۵٫ به تفریق فکر کنید نه جمع
افزودن پول بیشتر، منابع بیشتر و ویژگی های بیشتر به یک مشکل به ندرت راه حل است. وقتی شرکتی را راه اندازی می کنید، پول و منابع دقیقاً فراوان نیستند، اما خلاقیت و سادگی زیاد است.
انجام کمتری با بیشتر است. مهارتی که شما مجبور به توسعه آن هستید، و ما حتی آن را به عنوان یکی از ارزش های اصلی خود قرار داده ایم.
یک مثال دیگر این است که ، به جای داشتن فهرست کارهایی که هرگز تمام نمی شود، داشتن یک فهرست نه کارها به همان اندازه مفید است.
۶٫ فقط روی چیزهایی که می توانید کنترل کنید تمرکز کنید
به همان اندازه که می توانید درگیر آنچه می توانید تغییر دهید آسان است. تغییر نمی کند. مشکل دومی این است: شما هیچ کنترلی روی آن ندارید. همیشه چیزهای بدی برای ما اتفاق میافتد که خارج از کنترل ما هستند، و ناامید شدن یا کینه توزی باعث از بین رفتن آن نمیشود.
شروع