عمومی

آنچه که هر رهبر تجاری می تواند از کشیش جسی بیاموزد جکسون

آنچه که هر رهبر تجاری می تواند از کشیش جسی بیاموزد
جکسون

این هفته کشیش جسی جکسون پدر میزبان کنوانسیون سالانه بین المللی Rainbow PUSH خود در شیکاگو خواهد بود، رویدادی که رهبران را گرد هم می آورد. در سیاست، تجارت، ایمان، سینما، ورزش و دانشگاه برای پرداختن به مبرم ترین مسائل اجتماعی روز. همانطور که او آماده می شود تا این جلسه را برای ۵۶امین سال متوالی آغاز کند، درس هایی را که از او به عنوان یک کارمند جوان آموخته بودم به یاد می آورم که نشان دهنده نحوه نگرش من به زندگی و رهبری از آن زمان است.

به راحتی می توان مرتکب اشتباه شد که کشیش جکسون را مرتکب شد – که برای اولین بار به عنوان یک ستوان جوان به شهرت ملی رسید. دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور – به عنوان یک رهبر حقوق مدنی، اما بسیاری از درس های او در تجارت نیز کاربرد دارد، به ویژه برای رهبرانی که به دنبال ایجاد فرهنگ هایی هستند که بهترین افراد را در جنگ جاری استخدام، توسعه و حفظ کنند. برای استعداد برخی از بینش‌های کلیدی: 

همیشه وقتی افراد پتانسیل‌هایشان را می‌بینید، از شانس استفاده کنید

زمانی که کشیش در مورد استطاعت مالی کالج و بی عدالتی دانشجویانی که برای وام های الزام آور و تزلزل ناپذیر، در برخی موارد، سود شش تا ۱۸ درصد دریافت می کردند، در حالی که بانک ها کمک های مالی دریافت می کردند، من در بین حضار بودم. صفر تا یک درصد او ابتکاری را برای مبارزه با این بی عدالتی آغاز کرده بود. آن را Reduce-the-Rate نامیدند و با من طنین انداز شد.

وقتی کنفرانس مطبوعاتی به پایان رسید و همه در حال جمع کردن وسایل بودند. بالا، به جلو پرت شدم و شانه‌اش را گرفتم – آنقدر محکم که جزئیات امنیتی‌اش وارد عمل شود – اما پس از یک ثانیه پرتنش، او وضعیت را پراکنده کرد و صدای من را شنید.

هیچ دلیلی وجود نداشت که کشیش جکسون به توانایی های من ایمان داشته باشد. او من را نمی شناخت اما کمتر از یک ماه بعد، او از من به عنوان مدیر کمپین و چهره دانشجویی Reduce-the-Rate در برنامه بین المللی خود صحبت کرد.

شایان ذکر است که در زمانی که همه اینها اتفاق افتاد، من احساس می کردم که حتی صلاحیت حضور در مدرسه ای را که در آن بودم، ندارم، چه رسد به اینکه یک ابتکار سیاست ملی را در کنار یک رهبر مشهور حقوق مدنی رهبری کنم. از ۱۹ مدرسه ای که درخواست داده بودم، ۱۳ مدرسه مرا رد کرده بودند. من احساس می کردم که هرگز کشور را ترک نکرده بودم و از اینکه مانند بسیاری از همکلاسی هایم در یک مدرسه خصوصی شیک شرکت نکرده بودم، کم سواد بودم. اما کشیش جکسون اشتیاق و انگیزه ای را در من دید که ارزش کشف کردن را داشت و قمار کرد. این برای هر دوی ما نتیجه داد زیرا من به کار با او در مورد مسائل مربوط به آموزش، مهاجرت و پیشگیری از خشونت جوانان برای چندین سال آینده ادامه دادم و بارها نماینده سازمان در مطبوعات و با رهبران سیاسی در محلی، ایالتی و حتی سطح فدرال.

درسی که در اینجا وجود دارد این است که مهم نیست چقدر بزرگ می شوید، هرگز آنقدر مهم نیستید که وقت خود را به دیگران اختصاص دهید. (حتی سر انگشتان ثابت نشده مثل من!).

از قدرت توانمندسازی رادیکال استفاده کنید

“من کسی هستم.” تقریباً هر راهپیمایی یا سخنرانی کشیش جکسون با فریاد زدن او برای تکرار این سه کلمه ساده اما قدرتمند توسط او شروع یا پایان می یابد. اولین باری که این را شنیدم، احمقانه بود. نمیخواستم بگم اما با گریه چهارم یا پنجم بالاخره زیر لب زمزمه کردم. برخی از افراد با اعتماد به نفس طبیعی به دنیا می آیند، اما این همه را توصیف نمی کند.

بعضی از ما باید روی خودمان کار کنیم. مدام احترام بگذار به‌عنوان یک متخصص اقلیت، فرزند مهاجر و گهگاه درون‌گرا، بیشتر از آن‌چه برایم مهم است اعتراف کنم که به خودم اجازه داده‌ام باور کنم به آن تعلق ندارم و ایده‌هایم اهمیتی ندارند، وجود دارد. تا زمانی که کشیش جکسون همه ما را مجبور کرد که این کلمات را با صدای بلند بگوییم، متوجه شدم که چقدر نیاز به شنیدن آنها دارم.

درسی برای رهبران این است که در حالی که دعوت از مردم برای نشستن بر روی میز عالی است، این اقدام توسط رهبر که فرهنگی ایجاد می کند که در آن همه اعضای تیم تشخیص می دهند که صدای آنها مهم است و میز جایی است که آنها را می شناسند، مغلوب می شود. تعلق داشته باشید.

برای دلسوز بودن در لحظه های انسانی مایل بیشتر بروید

در سال ۲۰۱۱، کشیش جکسون و من با رئیس جمهور رواندا هنگامی که او در شیکاگو بود ملاقات کردیم. جلسه ساعت ها به طول انجامید. قرار بود دوست دخترم را برای قرار ملاقات ببینم، اما هیچ پذیرش همراه نداشتم و بعد تلفنم خاموش شد، بنابراین نتوانستم به او بگویم که موفق نمی شوم.

بعد از جلسه حتماً به نظر من ناراحت به نظر می‌رسیدم زیرا ریو رو به من کرد و گفت: “چی شده، رفیق؟ همه چیز خوب است؟”

او به راننده خود پیشنهاد داد، اما من ساعت به ساعت تاریخ را از دست داده بودم. تنها کاری که می توانستم بکنم این بود که زنگ بزنم و عذرخواهی کنم، اما تلفنم خاموش بود. در اقدامی از روی سخاوت خالص، او تلفن همراه خود را به من داد تا از آن استفاده کنم.

من تماس گرفتم – مستقیماً به پست صوتی. شکست خورده، به مادرم زنگ زدم تا به او بگویم حالم خوب است، زیرا اخبار نشان می داد معترضان خارج از جلسه ما هستند.

به محض اینکه او دید. وقتی با کسی صحبت می کردم، کشیش جکسون گوشی را از من گرفت که فکر می کرد دوست دختر من است و گفت: “این جسی جکسون است. لطفا از دست بردلی عصبانی نباشید، او اشتباهات خود را انجام می دهد، اما این بار تقصیر من است – او فقط به من کمک می کرد.”

گوشی را به من پس داد و چشمکی به من زد. مادرم لال شده بود.

من هرگز با سابق سابقم از خانه سگ بیرون نیامدم، اما هرگز سخنان بزرگوار را فراموش نخواهم کرد. ژست ساده اما قدرتمند من برای او سخت کار کردم زیرا او به همان اندازه که بزرگ است به مبارزه با چیزهای کوچک متعهد است.

به عنوان رهبر. مهم است که بدانیم وقتی کارمندان در مورد مزایا می خوانند وفاداری شدیدی به کارفرمایان خود پیدا نمی کنند و حتی در زمان افزایش کار هم نیست. در چنین لحظاتی است.

نظرات بیان شده توسط ستون نویسان Inc.com متعلق به خودشان هستند، نه ستون نویسان Inc.com.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی