راز ساختن یک زندگی موفق و ماندگار کسب و کار
راز ساختن یک زندگی موفق و ماندگار
کسب و کار
“کاری که انجام می دهم چقدر مفید است؟”
این سوالی است که روی کاغذ بسیار ساده است، اما در زندگی واقعی پاسخ به آن بسیار دشوار است.
مفید بودن محصول یا خدمات شما معیاری است که تعیین کمیت آن دشوار است. در نتیجه، بسیاری از کارآفرینان و رهبران کسبوکار اصلاً زحمت اندازهگیری آن را ندارند. درعوض، آنها آمارهای عقب مانده مانند درآمد را جایگزین میکنند، یا بدتر از آن، بر معیارهای بیمعنی تکیه میکنند.
سپس متوجه خواهند شد که درآمد ممکن است یک روز بدون هیچ توضیحی ناگهان از بین برود. یا آنها از مثبت کاذب به عنوان توجیهی برای تصمیمات ضعیف در مورد هزینه استفاده می کنند. در هر صورت، پول خیلی سریع منفی می شود.
اجازه دهید به شما اطمینان دهم که در بیش از ۲۰ سال آینده ساختن و در حال رشد شرکت ها، آموخته ام که هیچ پاسخ واحدی برای هیچ سوال دیگری وجود ندارد که بتواند موفقیت کسب و کار شما را با دقت بیشتری پیش بینی کند.
سوال واقعاً درباره مأموریت کسب و کار شما است
هفته گذشته، من درباره استارت آپ های ماموریتی در مقابل راه اندازی های ماشینی. این اصطلاح خود من است، اما اساساً یک استارتآپ ماشینی است که رشد را حول یک محصول ایجاد میکند یا میخرد، معمولاً با جمعآوری پول از سرمایهگذاران خارجی. یک استارت آپ ماموریتی مسیری ارگانیک تری را دنبال می کند و گام به گام از راه حل رشد می کند. این به آرامی در یک محصول در حال بهبود ساخته می شود و به بازاری در حال گسترش ارائه می شود.
در حالی که استارت آپ های ماموریتی و استارت آپ های ماشینی هستند. دو جانور کاملاً متفاوت، همه استارتآپها – حتی استارتآپهای ماشینی با حجم زیادی از پول – باید حول یک مأموریت تزلزل ناپذیر ساخته شوند. دلیل وجود راه حل آنها و در نتیجه محصول و شرکت آنها نیز همین است.
در حالی که یک استارت آپ ماشینی برای بقای خود به سرمایه گذاری مخاطره آمیز نیاز دارد، محصول آن لازم نیست خیلی مفید باشد. از دروازه در واقع، یک استارتاپ ماشینی در ابتدا حتی به یک محصول کارآمد نیاز ندارد، فقط به بودجه ای برای طراحی و ساخت یک ماشین بزرگ نیاز دارد که بخش بزرگی از بازار، از جمله تمام رقبای آن را بخورد.
از سوی دیگر، برای موفقیت، محصول استارت آپ ماموریت باید از ۱۰ امتیاز ۹ را کسب کند. یا بزرگتر در مقیاس ابزار. بدون آن همه سوخت موشکی بودجه، تقاضای محصول یک استارتاپ ماموریتی باید دائماً در حال افزایش باشد، بازار آن باید بزرگ و قابل آدرس دهی باشد، و حاشیه های آن ضخیم باشد.
چه در حال ساختن ماشینی باشید و چه در حال انجام ماموریت، هیچ یک از آن چیزهای خوب بدون محصولی که حداکثر برای تعداد رو به رشد مشتریان مفید است.
از مشتریان خود درباره ماموریت خود بپرسید
در در همان پست، من همچنین نمونهای از چند استارتآپ ماموریتی را که تأسیس کردهام، از جمله استارتآپی که اکنون تأسیس میکنم، ارائه کردم، آموزش راه اندازی. ماموریت آن ایجاد کارآفرینان بیشتر و بهتر با ارائه مشاوره راه اندازی با قیمت مقرون به صرفه است.
حالا، قبلاً وقتی گفتم سطح سودمندی محصول یک استارت آپ ماموریت باید نه از ۱۰ یا بیشتر باشد، خوب، پس از بیش از دو سال ساخت آموزش استارتاپ بر اساس مأموریتش، از مشتریانم در مورد کاربرد آن نظرسنجی کردم. اولین سوال من این بود که در مقیاس ۱ تا ۱۰ نمره داده شود. این سوال:
“تدریس راه اندازی به من کمک کرده یا به من در ساختن و رشد استارتاپم کمک کرده است.”
و نتیجه ۸٫۹۵ از ۱۰٫ به اندازه کافی ببندید.
این سوال خودسرانه بیان نشده است. من نمیپرسم که آیا آنها محصول بیشتری میفروشند، زیرا از قبل راهحلهایی برای آن وجود دارد، راهحلهایی که ارزش پیشنهادی کاملاً متفاوتی را ارائه میدهند. من نمیپرسم که آیا مشتریانم نسبت به خودشان یا رهبریشان احساس بهتری دارند، زیرا من سعی نمیکنم افراد تجاری شادتر و مطمئنتری را ایجاد کنم. باز هم، مربیگری از قبل وجود دارد، و این یک ارزش کاملاً متفاوت است.
خیر، آموزش استارتآپ برای توصیه به کارآفرینان در مورد چگونگی ایجاد و رشد استارتآپها وجود دارد. این ماموریت است. این پایان نامه من است.
شما باید دائما از مشتریان خود بپرسید که محصول شما چقدر مفید است. و شما فقط می توانید پاسخ مورد نیاز خود را با طرح سوال به گونه ای دریافت کنید که مستقیماً با هر مأموریتی که راه حل شما را هدایت می کند صحبت کند.
از Engagement برای حمایت از پایان نامه ماموریت خود استفاده کنید
هنگامی که به درستی از او پرسیده می شود، پاسخ مفید معیار مهم تری نسبت به NPS است، زیرا وفاداری به برند به ندرت سوزن درآمد را حرکت می دهد. و به نظر من، قبل از اندازهگیری تعامل باید به سؤال مفید پاسخ داده شود، زیرا ممکن است این تعامل به دلایل درستی جذاب نباشد.
مطمئنم که زمان زیادی را صرف استفاده از محصولات و خدمات بدون دلیل دیگری جز شما کرده اید. تمایلی به ایجاد تغییر نداشتند هنوز. اما زمانی که این تغییر اجتناب ناپذیر شد – فکر کنید تلفن را به گوشی هوشمند بچرخانید یا کابل را به جریان پخش کنید – هیچ بازگشتی وجود نداشت.
شرکت کابلی که من پنج سال پیش ترک کردم، هنوز یک نظرسنجی NPS برای من ارسال می کند.
هنگامی که سودمندی خود را مشخص کردید، اندازه گیری تعامل معنای کاملاً جدیدی پیدا می کند. نتایج شما نه تنها به شما میگوید که کجا محصول خود را بهتر، سریعتر و قویتر کنید، بلکه میدانید چرا – که منجر به خرج کمتری برای ارزش بیشتر مشتری میشود. شما ویژگیهایی را که آنها نمیخواهند اضافه نمیکنید یا به مشتریانی که برایشان اهمیتی ندارند، نمیفروشید.