نحوه استفاده افراد با هوش هیجانی بسیار بالا “قانون کوکی ثروت” برای تبدیل شدن به فوق العاده انعطاف پذیر
نحوه استفاده افراد با هوش هیجانی بسیار بالا
“قانون کوکی ثروت” برای تبدیل شدن به فوق العاده انعطاف پذیر
به نظر من باید از طنز دبیرستانی شروع کنیم و سپس به سمت هوش هیجانی برویم.
وقتی نوجوان بودم، من و برخی از دوستانم به یک رستوران چینی رفت و آمد میکردیم. دختری که به نوعی مرکز گروه و زندگی مهمانی بود – بیایید اسمش را جسیکا بگذاریم – یک جوک “PG-13” را به ما معرفی کرد که احتمالاً می دانید.
به این صورت پیش رفت. در پایان هر وعده غذایی، کلوچه های فال را می گرفتیم و فال را با صدای بلند می خواندیم. سپس، مکث میکنیم و به جسیکا نگاه میکنیم.
با زمانبندی عالی، او همان دو را اضافه میکند. کلمات در انتهای هر ثروت: “در رختخواب.”
- به عنوان مثال، ثروت من ممکن است اینگونه باشد: “تمرکز، عزم و سختی کار همیشه نتیجه خواهد داد…”
- و جسیکا اضافه می کند: “در رختخواب!”
تقریباً هر ثروتی را خنده دار کرد:
- “چالش و ماجراجویی در انتظار شماست!” (“در رختخواب.”)
- “مسیر موفقیت شما ممکن است پر از دست انداز باشد، اما با شکوه نیز خواهد بود.” (“در رختخواب.”)
- “همه ترس را می شناسند، اما همه شجاعت را نمی آموزند. (“در رختخواب.”)
اینجا هستیم، دههها بعد، و من نمیتوانم یک کوکی ثروت را بدون افزودن خودکار کلمات “در رختخواب” تصور کنم.
OK. درباره خط حافظه کافی است. بیایید سریع به جلو برویم، و اینکه چگونه افراد با هوش هیجانی بالا یاد میگیرند از این ترفند استفاده کنند، که ما آن را قانون کوکی ثروت مینامیم. به خصوص انعطافپذیر است.
قانون کوکی فورچون در مورد این است که خود را آموزش دهید تا تقریباً هر انتقاد یا ردی را مجدداً طبقهبندی کنید تا به جای دلسردی، شما را تشویق کند. شما — یا حداقل در قلمرو چیزهای نامربوط قرار می گیرید — با یادگیری اضافه کردن عبارات ساده و بی صدا به آن در ذهن خود.
من بعد از شناسایی الگویی به روشی که الف تعداد قابل توجهی از افراد موفق غلبه بر طرد اولیه را توصیف کردند.
در ابتدا این واضح ترین پدیده نبود. به نظر میرسید که توصیفها همیشه در چارچوب بحثهای طولانیتر آمده باشند، و هیچکس واقعاً به هوش هیجانی اشاره نکرد.
همچنین، به نظر میرسید این افراد این تکنیک را تقریباً غریزی به کار میبرند — یا حداقل بدون اینکه نامی برای کاری که انجام میدهند، بگذارند.
اما چه آنها اسمش را بگذارند یا نه، در واقع همه چیز مربوط به هوش هیجانی بود.
<. div class="standardText" readability="32.115107913669">
در اینجا یک مثال آورده شده است. اخیراً با نویسنده پرفروش جیمز پترسون، برای خبرنامه روزانه من در Understandably.com.
یک بخش کوچک از بحث گسترده ما بر نحوه واکنش پترسون به ۳۱ ردی که قبل از انتشار اولین رمانش دریافت کرد متمرکز بود. پذیرفته شد.
به طور خلاصه، همانطور که پترسون آن را توصیف کرد، او یاد گرفت که نشنود، “رد کردن”. در عوض، او همیشه می شنید: “این یکی برای من مناسب نیست، اما شاید مورد بعدی شما.”
یک مثال دیگر. : برایان اکتون یک مولتی میلیاردر و یکی از بنیانگذاران سابق واتس اپ است. در سال ۲۰۰۹، او یک برنامه نویس موفق بود که با وجود این، مدام برای مشاغل پرمخاطب رد می شد و رد کردن خود را در توییتر ثبت می کرد.
توسط دفتر مرکزی توییتر تکذیب شد. خوب است. رفت و آمد طولانی خواهد بود.
-; برایان اکتون (@brianacton) 23 مه ۲۰۰۹
فیس بوک من را رد کرد. این یک فرصت عالی برای ارتباط با افراد فوق العاده بود. منتظر ماجراجویی بعدی زندگی هستیم.
-; برایان اکتون (@brianacton) 3 اوت ۲۰۰۹
هر حساب کاربری بسیار شاد است. چه چیزی باعث شد که او آنها را بپذیرد و جنبه مثبت را پیدا کند؟ این تا حدودی در مورد اعتماد به نفس است، اما همچنین در مورد زمینه: فقط یاد بگیرید که رد را طوری ببینید که گویی قسمت دیگری ناگفته باقی مانده است که آن را به روشی مثبت یا خنثی توضیح می دهد.
به من اجازه دهید فقط یک مثال دیگر اضافه کنم، زیرا من در قانون سهگانه.
برایان چسکی، یکی از بنیانگذاران و مدیرعامل Airbnb، که زمانی برخی از ایمیلهای تشکر نکردنی را که پس از معرفی به او و هم بنیانگذارانش دریافت کردند، کلمه به کلمه به اشتراک گذاشت، چطور؟ سرمایه گذاران برجسته در سیلیکون ولی:
- سرمایه گذار شماره ۱: «در حوزه تمرکز ما نیست…
- سرمایه گذار شماره ۲: “فرصت بالقوه بازار برای مدل مورد نیاز ما به اندازه کافی بزرگ به نظر نمی رسید.”
- سرمایه گذار شماره ۳:
- سرمایه گذار شماره ۴: «من واقعاً پیشرفتی را که شما بچه ها انجام داده اید، اما بین مسائل باقی مانده دوست دارم. با ABB و تعهدات زمانی فعلی من به پروژههای دیگر… نمیتوانم ادامه دهم.»
- سرمایهگذار شماره ۵: «ما همیشه با سفر مشکل داشتهایم. به عنوان یک دسته ما میدانیم که این یکی از برترین دستههای تجارت الکترونیک است، اما به دلایلی، نتوانستهایم در مورد مشاغل مرتبط با سفر هیجانزده شویم.
شما میتوانید اینها را بهعنوان رد بخوانید — و اینطور هم شد — اما هر کدام یک دلیل منطقی را نیز توضیح دادند. من نمیتوانم آنها را نخوانم و تعجب کنم:
خوب، چسکی چه چیزی به خود گفت تا ردها را به جای این که فرض کند ردها را در رده “برای من مناسب نیست” قرار دهد. دلسرد کننده تر، “برای کسی مناسب نیست؟”
این جایی است که هوش هیجانی وارد می شود. زیرا حقیقت این است که چه شما راه اندازی مجدد یک شرکت، یا جستجوی شغل، یا تلاش برای انتشار یک رمان، هر زمان که کسی شما را رد کرد، به احتمال زیاد نسخه ای از بازی قدیمی “در رختخواب” در پایان یک کوکی ثروت را بازی می کنید.
بسیاری از مردم عبارات منفی و ناگفته ای را به انتقاد اضافه می کنند. (آنها من را رد می کنند زیرا “ایده من به اندازه کافی خوب نیست” یا “من هرگز موفق نخواهم شد” یا “من یک کلاهبردار کامل هستم.”)
اما افراد باهوش عاطفی یاد می گیرند که آن را برگردانند و نوع دیگری از عبارت را اضافه کنند که ممکن است به شرایط دیگر اشاره کند.
- شاید دلیل اینکه نمایندگان یا ناشران کتاب شما را نمیخواهند این باشد که پروژههای رقیب مشابهی در دست اجرا دارند.
- شاید دلیل این که شما شغل مورد نظر را پیدا نکردید این باشد که این شرکت فکر میکند فردی با استعداد و تجربه شما احتمالاً توسط یک رقیب از بین میرود.
- شاید دلیل اینکه یک سرمایهگذار بالقوه تصمیم به قبولی میگیرد این باشد که شما در مرحله اشتباهی از چرخه زندگی معرفی شدهاید. صندوق آنها، یا آنها فقط تخصص لازم برای قضاوت درباره ایده ها در صنعت شما را ندارند.
درستش شما، احتمالاً هرگز دلایل ناگفته اکثر ردها را نمی دانم، و که به شما امکان انتخاب می دهد:
- می توانید انرژی ذهنی بی ثمر و خسته کننده زیادی را صرف تلاش برای کشف آن کنید.
- یا، میتوانید مسیر باهوشتر احساسی را انتخاب کنید: با اختراع یک افزودنی همهمنظوره که میتوانید برای هر نوع طرد شدنی تصور کنید، خود را برای بازی کردن یک نسخه مثبت از بازی «در رختخواب» آموزش دهید.
شاید چیزی شبیه، “ما شما را رد می کنیم … زیرا ما چالش های خود را داریم که هیچ ربطی به شما ندارد. “
در مقایسه با “در رختخواب”، “از آنجا که ما چالشهای خودمان را داریم که هیچ ربطی به شما ندارد” صادق است. بهاندازهای دلچسب، طنزآمیز یا حتی نوستالژیک نیست.
اما باز هم میتوانید «در رختخواب» ما را یاد بگیرید. به عنوان یک میانبر و یادآوری اینکه همیشه چیزی ناگفته باقی می ماند: “ما این فرصت را از دست خواهیم داد، اما عاقلیم برای شما آرزوی موفقیت دارم.” (“در رختخواب.”)
ببینید، به نظر من کل مفهوم هوش هیجانی جذاب است، اما من بیشتر به استراتژیهای عملی و عملی علاقهمندم: چیزهایی مانند نحوه انتخاب کلمات مناسب، نحوه دیدن چیزها از چشم دیگران، و نحوه استفاده از سکوت، شوخ طبعی و پیامهای ضمنی برای برقراری ارتباط موثر.
<. div class="standardText" readability="34">
زیرا هوش هیجانی به معنای یادگیری ایجاد همدلی و رفتار خوب با مردم نیست، اگرچه اینها می توانند مزایای جانبی خوبی باشند.
در عوض، همانطور که در کتاب الکترونیکی رایگان خود می نویسم، ۹ هوشمند عادات افراد با هوش هیجانی بسیار بالا، در مورد استفاده از احساسات برای افزایش احتمال دستیابی به اهدافتان است.
کتاب خوبی است. اگر آن را دانلود کنید، فکر میکنم از آن لذت ببرید. (“در رختخواب.”)
یا هر جای دیگری برای این موضوع.
بار مالیاتی آنها