عمومی

پروژه من شکست خورد. در اینجا چیزی است که من یاد گرفتم

پروژه من شکست خورد. در اینجا چیزی است که من یاد گرفتم

برای چند سال گذشته، من بی سر و صدا روی یک پروژه تلویزیونی کار کرده ام (شبکه سازی در صنعت، راه اندازی، و تلاش برای ساخت این برنامه در مورد چیزی که من عمیقاً معتقدم باید دیده شود).

بسیاری از نوازش ها و تعهدات ظاهری تبدیل به ایمیل ها و تماس های برگشتی شده است. دیوارهای زیادی ساخته شد تا اینکه “شما یک فرد مشهور را برای سوار شدن پیدا کردید”.

با پشتکار، خرید کردم و برای انجام این کار تلاش کردم. با گذشت زمان و بلندتر شدن صدای جیرجیرک، به سمت داخل چرخیدم و متوجه شدم که قدرتم را از دست داده ام. شروع کردم به این باور که به اندازه کافی خوب نیستم، مگر اینکه یک سلبریتی اینطور فکر کند یا من به تنهایی یکی از آنها باشم. و در حالی که من “بهتر می دانستم”، این موذیانه بود و به آرامی و بدون توجه من رخنه کرد.

بخش یکی از کارهای زندگی من بازگشایی این پیام هایی است که در کودکی در سرم کوبیده بودم که به اندازه کافی شایسته یا خوب نبودم.

و حتی با چندین دهه رشد و کار در این زمینه، نمی توانم روی آن بخوابم زیرا من در مواردی مانند این، دوباره آن را به سطح بیاورید.

کسی می تواند از مسیر رشد به ظاهر بی پایان خسته شود، اما من انتخاب می کنم (امروز در حداقل) برای قدردانی از شکار رفتگر از توجه به این چیزها در درون خودم و فرصتی برای پرداختن به آنها.

شما چطور؟ چه چیزی در این روزها ظاهر می شود؟ شاید یک الگوی قدیمی که ریشه های عمیق تر از آنچه فکر می کردید دارد؟ یا شاید یک درس جدید در کل؟

آیا به آن می پردازید یا آن را دفن می کنید؟

PS اعتقاد من این است که هیچ چیز واقعاً شکست نمی خورد زیرا به راه خود ادامه می دهید و هر تجربه پورتالی را به روی چیز دیگری باز می کند. مناسب تر است پس بیایید ببینیم این تغییر جهت به کجا می رود.

نظرات بیان شده در اینجا توسط Inc.com، ستون نویسان خودشان هستند، نه ستون نویسان Inc.com.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی