۶ مرحله غم و اندوه من هنگام برخورد با ایمیل های بد
من آن را ضربه مکنده ایمیل می نامم.
شما روز خوبی را سپری می کنید و سپس آن ایمیل را دریافت می کنید. همانی که دلت را به شکمت فرو می برد و تهدید می کند روزت را با قلم قرمز رنگی کند. کسی که فوراً به شما احساس کوچکی می دهد، سوء تفاهم شده و صدمه دیده است.
چند هفته پیش یک مکنده ایمیل بی ادب به من مشت زد.
من روز فوقالعادهای را سپری میکردم، روزی که شما تازه در جریان هستید. من به افراد چپ و راست ایمیل ارسال می کردم ، کاوش گزینه های جدید، انجام کارها—به طور کلی، در مورد آینده هیجان زده بودم. در نهایت صندوق ورودی من خالی شد و برای همه پاسخها به ایمیلهایی که آن روز صبح فرستاده بودم آماده بود.
اکثر پاسخ ها دوست داشتنی، مهربان و فوق العاده بودند.
پس یکی نبود.
توهین آمیز، بی ادب، ناخواسته و زشت بود. این نوعی ایمیل که باعث می شود کاش آن شخص به جای وقت گذاشتن برای پاسخ دادن، شما را نادیده می گرفت. “چرا؟” از خود میپرسید، با شکلکهای ناله در قلبتان.
در آن لحظه، تمام پاسخهای مهربانانه ناپدید میشوند و به جای آن این یکی در مرکز مغز من قرار میگیرد. این چیزی است که یک سندرم فریبنده تغذیه می کند. این ایمیلها را دوست دارد. آنها رزق آن هستند.
بنابراین این بار تصمیم گرفتم واقعاً به آنچه اینجا میگذرد توجه کنم، تا ببینم آیا میتوانم اثر ایمیل را به دام بیاندازم و قبل از اینکه روی میز ناهارخوری سندروم فریبکار تمام شود، آن را در سطل زباله بیندازم.
۶ مرحله مدیریت ایمیل های بی ادب
من فوراً بیهودگی را تشخیص دادم که اجازه دهیم پاسخ یک نفر بیشتر از بقیه باشد، اما این درک فکری میزان آسیب را تغییر نداد. بنابراین من آنچه را که «شش مرحله غم ایمیل» می نامم را پشت سر گذاشتم:
۱٫ نیش اولیه.
وای، این بی ادبی است. درد می کند. اما من مستحق چنین پاسخی نبودم. باید این را حذف کنم و ادامه دهم.
گاهی اوقات میتوانم اینجا بمانم، زبالهها را به پایین پرت کنم و هرگز به عقب نگاه نکنم. اما ضربههای مکنده ایمیل واقعی برای مدتی بیشتر در دستان من میمانند و مرا به مرحله دوم میفرستند.
۲٫ شاید ایمیل بی ادبانه این شخص درست باشد.
منمیگویم این شخص درست میگوید؟ اگر رفتاری که با من می شود همان چیزی باشد که من سزاوار آن هستم چه؟ اگر واقعاً به اندازه ای که آنها می گویند کوچک باشم چه؟
۳٫ قطعا درست می گویند.
البته حق با آنهاست! من بدترین هستم و همه کسانی که با من خوب بودند نمی دانند در مورد چه چیزی صحبت می کنند. این شخص همه چیز را می داند و از طریق من درست می بیند. من متوجه شده ام همه چیز تمام شده است.
۴٫ شکستن برای کوکی ها.
Nom nom nom nom.
به مقداری شیر نیاز دارم.
۵٫ با یک دوست در مورد ایمیل بی ادبانه تماس بگیرید.
هوم، شاید باید این موضوع را به کسی که دوستش دارم و به او احترام میگذارم بگویم و ببینم نظر او چیست. شاید باید تغییر کنم Doمن باید پیشرفت کنم؟ شاید لازم باشد کار بهتری انجام دهم.
من اخیراً با این واقعیت کنار آمده ام که فردی حساس هستم. من سعی می کنم اجازه بدهم که خوب باشد، و به طور بالقوه حتی آن را به یک دارایی تبدیل کنم. اما همچنان ایمیلهای بیادبانه مانند این را بسیار سختتر میکند.
گاهی اوقات وقتی یک ایمیل بیادبانه دریافت میکنم و مشخص است که آن شخص به طور غیرضروری توهینآمیز است، میتوانم نسبتاً به راحتی ادامه دهم. در مواقع دیگر، من آنقدر شخصیت آن شخص را درک میکنم که بدانم او عموماً کوتاه است و معنای شخصی ندارد. در حالی که من “!!” هستم و “:)” یک نوع آدم، خیلی خوب است اگر “.” و “خوب” نوعی فرد.
این موارد ساده نیستند که من را جذب می کنند.
اینها کسانی هستند که من را نمی شناسند اما بنا به دلایلی تصمیم گرفتند توصیه های ناخواسته و تحقیرآمیز را به اشتراک بگذارند، یا کسانی که برای کمک با آنها تماس گرفته بودم و به جای نادیده گرفتن من (که کاملاً خوب است! آنها تصمیم گرفتند برای اینکه احساس کوچکی کنم وقت بگذارند.
این ایمیلها به من گفتهاند که باید چه بپوشم، ایدههایم احمقانه یا غیرممکن هستند، من به اندازه کافی دنبالکننده توییتر ندارم تا نویسندهای موفق باشم، که نویسندهای جدی نیستم. به هر طریقی، آنها سعی کرده اند به من بگویند که من زیر دست آنها هستم.
صندوق ورودی من همیشه مملو از ایمیل های بی ادبانه نیست. اما آنها فضا را اشغال می کنند.
خوشبختانه، اما، حداقل به معنای واقعی کلمه، ایمیلهای زیبا حتی بیشتر را اشغال میکنند.
مثل این یکی، از سارا، دانشمند تحصیلکرده هاروارد که در موردش مطالب زیادی نوشته ام (او برای من مربی مهمی شده است، وقتی صحبت از معنای بلندپرواز بودن و حساس بودن به میان می آید). در طول مرحله تلفن دوست، به او ایمیل زدم و در مورد تجربیاتش در برخورد با ایمیلهای تحقیرآمیز و آزاردهنده از مافوقهای موضعی پرسیدم.
او این را گفت: «نمیدانم که واقعاً یک سپر بیخبر در برابر احساس صدمه دیدن از زبان تحقیرآمیز در ایمیل وجود دارد – آسیبپذیر بودن و حضور عاطفی در تعاملات یک ویژگی فوقالعاده و مهم است، اما به این معنی است که دیگران میتوانند آزردن ما. من با آن لحظات طوری رفتار می کنم که با سرماخوردگی رفتار می کنم. به دوستان میگفتم حالم خوب نیست، اگر پیشنهاد دادند اجازه میدهم برایم سوپ مرغ بیاورند و به خودم استراحت و مراقبت زیادی میدهم.»
سپس او ایمیل را با مقداری سوپ مرغ که فقط برای من پخته شده بود پایان داد: “من و خواهرم وقتی کوچک بودیم وینی پو را تماشا میکردیم، و من هنوز به او میگویم که چه پو وقتی بچه بودیم در آن فیلمها میگفتند: “شجاع باش، خوکچه کوچولو!” شجاع باش، ایسا!”
و بنابراین، این شجاعت است که من را به مرحله ششم میرساند، نوعی که به جلو حرکت میکند، نه زمانی که چیزی آسیب نمیزند، بلکه زمانی که آسیب میبیند.
۶٫ به افراد بیشتری ایمیل بزنید.
من دوباره کامپیوترم را باز میکنم و یک ایمیل جدید ارسال میکنم و از شخص دیگری برای کمک، مشاوره، بازخورد یا نمایندگی درخواست میکنم که از من رد شده است. من همچنان در تماس هستم، وصل میشوم، کار میکنم، رشد میکنم و تلاش میکنم.
به نحوی، من تسلیم نمیشوم .
شاید این کوکی ها باشد، یا شاید این سخنان سخاوتمندانه افرادی باشد که به من اعتقاد دارند، حتی زمانی که من به خودم اعتقاد ندارم.
این مقاله در نوامبر ۲۰۱۵ منتشر شده و به روز شده است. عکس توسط Shift Drive/Shutterstock
عیسی ادنی نویسنده و مجری تلویزیونی است که توسط مجله GOOD به عنوان یکی از ۱۰۰ نفر برتر در حال حرکت جهان به جلو معرفی شده است. او در حال حاضر در حال نوشتن کتابی درباره رویاها است. او را در تویتر دنبال کنید یا در IsaAdney.com بیشتر بدانید .