3 روش سرمایه داری ذینفعان برای تعالی
۳ روش سرمایه داری ذینفعان برای تعالی
کسانی که معتقدند سرمایه داری بیش از حد “بیدار” شده است، اکنون یک صندوق سرمایه گذاری فقط برای آنها دارند. این برنامه که Strive نام دارد، حمایت از شرکت هایی است که منحصراً بر روی سود تمرکز می کنند، نه مسائل اجتماعی یا سیاسی. ویوک راماسوامی، صندوق بنیانگذار و مخالف آشکار سرمایه داری ذینفعان، استدلال می کند که کسب و کارها باید سیاست را به سیاستمداران بسپارند و به جای آن بر دستیابی به موفقیت تجاری تمرکز کنند – چیزی که او آن را “سرمایه داری تعالی” می نامد.
راماسوامی به سختی در جناح راست سیاسی تنهاست و نگران این است که رهبران کسب و کار بسیار فراتر از سودآوری سنتی خود هستند. به عنوان یک مفسر اخیراً بحث شد، این تصور که کسب و کارها باید یک “هدف اجتماعی” را دنبال کنند، “خطرناک ترین ایده تجاری در حال حاضر” است، تلاشی نادرست از سوی برخی از اعضای دانشگاهی برای “برنامه ریزی مجدد شرکت ها” برای حل مشکلات اجتماعی که دولتها و سازمانهای داوطلبانه ثابت کردهاند قادر به حل آن نیستند.”
من زمانی به سرمایهداری ذینفعان شک داشتم. مانند بسیاری دیگر، من به خواستههای کارمندان، جوامع و سایر مشارکتکنندگان بهعنوان رهبران ریسکی نگاه میکردم که باید با انجام حداقلهای لازم «مدیریت» کنند. فکر میکردم تمرکز رهبران باید ارائه ارزش سهامداران با تمرکز بر مشتریانشان باشد.
اما پس از انجام کار میدانی گسترده در شرکتهایی که از دیدگاه چند ذینفعی استقبال میکنند و در عین حال نتایج مالی را نیز هدایت میکنند، دیدگاه من تغییر کرد. من دریافتم که رهبرانی که کسبوکارهایی را با سهامداران اصلی و مرکزی اداره میکنند، همیشه خوب عمل نمیکنند، در حالی که به نظر میرسد بسیاری از کسانی که جهتگیریهای گستردهتری دارند، عملکرد بهتری دارند. در تلاش برای درک این نتایج، سه نقص منطقی نهفته در این مفهوم را کشف کردم که شرکت ها باید در درجه اول بر ایجاد سود برای سهامداران تمرکز کنند.
اول، طرفداران به اصطلاح سرمایه داری تعالی با تمرکز بیش از حد بر هدف نهایی موفقیت تجاریاشتباه می کنند. > از نظر آنها برتری به معنای عملکرد مالی بیش از حد است، و این نکته اصلی است که ارزش توجه به آن را دارد. اما همانطور که بیشتر مدیران به شما خواهند گفت، کسب و کارهای بزرگ معمولاً با تمرکز بر اهدافی که می خواهند به آنها برسند موفق نمی شوند. در عوض، آنها بر وسایل برای دستیابی به این اهداف تمرکز میکنند.
برای پیشرفت، کسبوکارها باید به این موارد توجه کنند. نیازهای مشتریان آنها نمی توانند این کار را انجام دهند مگر اینکه بتوانند روی کارکنان با انگیزه برای خدمت به مشتریان حساب کنند. شرکت ها همچنین به همکاری تامین کنندگان و جوامع محلی برای عملکرد موثر نیاز دارند، که به معنای توجه به نیازهای آنها نیز هست.
تمرکز نزدیک بینانه روی سود شرکت ها را از زانو در می آورد. از آنجایی که رهبران اصول مدیریت یک تجارت عالی را نادیده می گیرند، شرکت های آنها به سرعت حمایت سایر بازیگران مهم را از دست می دهند. جک ولش، مدیرعامل افسانهای جنرال الکتریک، حداکثر ارزش سهامداران را “احمق ترین ایده جهان” دقیقا به همین دلیل است.
طرفداران “سرمایه داری تعالی” نیز اشتباه می کنند زیرا بر روی یک افق زمانی کوتاه مدت تمرکز می کنند . برتری در نظر آنها مستلزم وسواس در مورد نتایج کوتاه مدت است، حتی به قیمت موفقیت درازمدت. اما هیچ تجارت بزرگی به عنوان مجموعه ای از نتایج کوتاه مدت ساخته نشد. در عوض، رهبران با یک دستور کار بلندمدت شروع می کنند، که سپس آن را به یک سری از اهداف کوتاه مدت تبدیل می کنند. این اهداف به خودی خود یک هدف نیستند. آنها نشانگرهایی در مسیر دستیابی به اهداف بلند مدت هستند. هنگامی که چشمان خود را به روی آینده بلندمدت باز کردید، همچنین شروع به مشاهده اینکه چگونه مجموعه ای از سهامداران در موفقیت شما نقش دارند، خواهید دید.
طرفداران “سرمایه داری تعالی” اشتباه سومی را مرتکب می شوند: آنها فرض جدایی بیش از حد شدید بین تجارت و جامعه را فرض می کنند. از نظر آنها، کار تجارت تولید ارزش اقتصادی است، در حالی که رسیدگی به مشکلات اجتماعی به عهده دولت است. این خوب به نظر می رسد، اما واقعیت های تجارت امروز به مراتب آشفته تر است. همه فعالیتهای تجاری – از تهیه تا تولید، توزیع تا فروش – عمیقاً در جوامع محلی تعبیه شدهاند و بر طیفی از مردم و مسائل اجتماعی تأثیر میگذارند. تا زمانی که شرکتها در محدوده قانونی باقی بمانند، از نظر اجتماعی در دسترس بود تا تأثیر منفی بر جامعه بگذارد. سپس انتظارات اجتماعی تغییر کرد – شرکت ها باید از چنین اثرات منفی منفی اجتناب می کردند. امروز حتی این کافی نیست. جامعه انتظار دارد که شرکت ها علاوه بر اجتناب از آسیب، مزایای مثبتی نیز ارائه دهند.
بررسی ها نشان می دهد که درصد زیادی از مصرف کنندگان ترجیح می دهند با آنها تجارت کنند. شرکت هایی که کمک می کنند جهان به مکانی بهتر تبدیل شود، یا حداقل آن را تحقیر نمی کنند. کارمندان نیز به طور فزایندهای به دنبال کار برای شرکتهایی هستند که هدف آنها شامل سودآوری است اما فراتر از آن است. با هر تعدادی از رهبرانی که من با آنها صحبت می کنم، تأیید می کند که با بازار استعدادهای فوق العاده فشرده، دنبال کردن هدف یا مأموریت بالاتر به شرکت های آنها کمک می کند تا برای بهترین ها رقابت کنند.
اگرچه برخی ممکن است بخواهند نگرانی های ذینفعان را به عنوان “بیدار” رد کنند، مدیران متوجه می شوند که هزینه های شهرت تاثیر تجاری قابل توجهی دارد. برای راه اندازی کسب و کارهای موفق، آنها باید شرکت را به عنوان یک بازیگر اجتماعی درک کنند، نه صرفاً یک عامل اقتصادی. این لزوماً آنها را به سمت رویکرد چند ذینفعی سوق میدهد.
سرمایهداری ذینفعان بایتهای صوتی آسانی را ایجاد نمیکند، اما ارائه میدهد. نتایج بهتری از لحاظ مالی و اجتماعی نسبت به سرمایه داری به اصطلاح تعالی دارد. مطالعات تجربی متعدد پیوندهای قوی بین جهت گیری چند ذی نفع و نوآوری، بازده مالی، رشد و سایر ابعاد عملکرد کسب و کار را نشان داده اند. برعکس، آدم متعجب است که دقیقاً کدام شرکتها را راماسوامی در کارنامه خود گنجانده است. آیا واقعاً شرکتهایی با عملکرد برتر وجود دارند که با چنین احترام شدیدی نسبت به منافع سهامداران فعالیت میکنند؟ و آیا کسی با نیمی از روح و چشم سود می خواهد روی آنها سرمایه گذاری کند؟ جستجوی «تعالی» راهی مطمئن به سوی حد وسط است.
در نهایت، سرمایه داری ذینفعان است نظام سرمایه داری. این سرمایه داری برای دنیای واقعی است.