3 درسی که استارت آپ ها باید بیاموزند

۳ درسی که استارت آپ ها باید بیاموزند
وقتی تازه کسبوکارم را شروع میکردم، تشویقهای منفعلانه-پرخاشگرانهای از مربیم تام کین دریافت کردم. در آن زمان، من فضایی را در زیرزمین تامی اجاره میکردم تا شرکت جدیدم را در آن قرار دهم. تام – یا همانطور که من او را تامی صدا می کردم – یک مرد تبلیغاتی قدیمی بود که دوست نداشت کلمات را خرد کند.
تشویق ناخواسته بود. من تازه از یک سخنرانی در هیئت مدیره یک شرکت چند میلیارد دلاری برگشته بودم. برای تامی جالب بود که یک پسر ۲۳ ساله (این من بودم) به نوعی وارد اتاق هیئت مدیره شده بود تا یک محصول جدید عرضه کند.
بازخورد به این صورت بود: “مایکل (تامی گفت)، آیا میدانی که موفق میشوی؟ (چطور تامی؟) چون تو خیلی احمقی هستی که نمیدانی نباید این کار را انجام بدهی. چیکار میکنی!” (اوه، متشکرم؟).
و به این ترتیب حرفه یک معتاد به استارت آپ آغاز شد.
تام کین درست میگفت. من آنقدر احمق بودم که بدانم نباید کاری را که انجام می دادم انجام دهم. و برای حدود یک دهه، این ساده لوحی مزیت رقابتی من بود. اما «هوشمندتر شدن» سفری طولانی و گاهی دردناک بوده است. برای تسریع مسیر و نجات بخشی از این درد، در اینجا سه درس استارت آپی وجود دارد که کاش زودتر یاد می گرفتم.
موج مناسب را انتخاب کنید
بهترین موج سواران برای تماشا، کسانی هستند که به طور مداوم امواج مناسب را انتخاب می کنند. شما می توانید موج سوار شماره ۱ در جهان باشید، اما اگر موج اشتباه را انتخاب کنید، مانند یک آماتور به نظر می رسید. برعکس یک موج سوار معمولی که یک موج عالی را انتخاب می کند مانند یک حرفه ای به نظر می رسد.
استارتآپهای بزرگ موج مناسب را انتخاب میکنند. آنها تحقیقات خود را انجام می دهند و زمان و استعداد خود را در راه حل هایی سرمایه گذاری می کنند که میلیون ها دلار آن را می خواهند یا مشکلی به ارزش میلیاردها دلار را حل می کنند. متأسفانه، بسیاری از استارتآپها روی چالشهای خاص سرمایهگذاری میکنند. درست مانند موجسواری، حتی اگر تاجر بزرگی باشید که هفت روز در هفته کار میکنید، این موج هرگز و هرگز شما را به ساحل نمیرساند.
قبل از راه اندازی یک شرکت، از خود بپرسید:
- این ایده چقدر درد را تسکین می دهد؟
- چند نفر این درد را دارند؟
- آنها چقدر حاضرند برای از بین بردن درد بپردازند؟
مگر اینکه پاسخ به هر یک از این سؤالات شما را وادار به شیرجه زدن کند، موج متفاوتی را انتخاب کنید.
شریک مناسب را انتخاب کنید
اکثر استارتآپها توسط رهبران رویایی ایجاد میشوند که جرأت این را دارند که باور کنند فرصتی را می بینند که کل صنعت، پر از افراد واقعاً باهوش، به نحوی از دست داده است. این رهبران مانند والت دیزنی هستند که جامعه آینده را تصور می کرد علیرغم این واقعیت که قبلاً هرگز جامعه ای ساخته نشده بود.
اما نقاط قوت ما یک نقطه ضعف برابر و متناظر دارند. به عنوان مثال، من کارآفرینان رویایی را Idea Monkeys می نامم زیرا آنها به هر چالشی با ایده های بیشتری پاسخ می دهند – حتی زمانی که ایده اولیه آنها به خوبی کار می کند.
شرکت هایی که به طور مداوم مقیاس می شوند، چیزی بیش از Idea Monkeys در C-Suite دارند. یکی از این صندلیها همیشه توسط یک رهبر عملیاتی اشغال میشود که شرکت را در تعادل با معیارها، سیستمها و نظم و انضباط لازم برای تبدیل یک ایده کوچک به یک ایده بزرگ نگه میدارد. به عبارت دیگر، والت دیزنی موفق بود زیرا شریک مناسبی را انتخاب کرد. برادر باهوش او روی.
شریک مناسب را انتخاب کنید و شادترین مکان روی زمین را خواهید داشت.
تغییر رفتار را امتحان نکنید
(هشدار کم بیان!) لایحه گیتس پول زیادی دارد. بنابراین وقتی چهارمین فردام ثروتمند روی این سیاره می گوید: “من پول زیادی را در تلاش برای تغییر رفتار از دست داده ام”، گوش می دهم.
بسیاری از محصولات و خدمات جدید با شکست مواجه می شوند زیرا به خوبی با روشی که افراد در حال حاضر کارها را انجام می دهند مطابقت ندارند. (هشدار کمتر از حد ۲٫۰) استارت آپ ها زمان یا سرمایه ای برای برنامه ریزی مجدد رفتار انسانی ندارند. به همین دلیل است که استارتآپهای هوشمند – و موفق – رفتار موجود را کمی آسانتر، کمی ارزانتر یا کمی لذتبخشتر میکنند.
اگر به افراد وابسته هستید که کارها را متفاوت انجام دهند تا از مزیت محصول یا خدمات جدید خود استفاده کنید، آماده باشید حتی پول کمتری از آقای گیتس.
نام تجاری Tortilla در آمازون