29 داستان زیبا که ایمان شما را به آن باز می گرداند بشریت

در زمانی که چرخه اخبار ۲۴ ساعته ما را با داستان های تراژدی، دل شکستگی و فریب بمباران می کند، بالا نگه داشتن سرمان دشوار است و نسبت به دنیایی که در آن زندگی می کنیم خوشبین بمانید. اما در میان این تراژدی و غم، ما روزانه دریافت می کنیم اجمالی از امید و شادی – لحظاتی که روحیه ما بالا می رود و سخاوت و مهربانی دیگران را به یاد می آوریم. موارد زیر ترکیبی از داستانهای شخصی و خبری است که ایمان ما را به انسانیت بازگرداند.
افراد در حال بازگرداندن ایمان به بشریت
۱٫ کمک ناخواسته
یک زن سودانی به نام آلیک که باردار بود و دو فرزند خردسال داشت، در سال ۲۰۱۲ بدون شوهرش دیان به فورت ورث تگزاس رسید. پس از ترک اردوگاه پناهندگان خود در مصر، دیان نتوانست با خانواده اش سفر کند زیرا این زوج هیچ مدرک رسمی دال بر ازدواج خود با خود نداشتند. علیک به عنوان یک مادر مجرد پردازش شد و در صدر فهرست اسکان مجدد قرار گرفت. شوهرش، مردی مجرد، به پایین منتقل شد.
در طول چهار سال بعد، دو زن با کلیسای دهکده در فورت ورث به علیک و فرزندانش کمک کردند تا زندگی خود را در ایالات متحده شروع کنند – و به بازگرداندن ایمان به بشریت کمک کردند. این زنان همچنین با نمایندگان کنگره تماس گرفتند، با وکلای دادگستری صحبت کردند و با مددکاران اجتماعی دیدار کردند تا به دایان کمک کنند تا به ایالات متحده بیاید
بعد از چهار سال، دیان بالاخره با همسر و سه فرزندش، از جمله نوزادی که علیک در هنگام رفتن او باردار بود، قرار گرفت. فیلم ویدیویی دیان را نشان میدهد که پس از پیوستن به خانوادهاش، در دعای شکرگزاری اشکآلود به زانو در میآید.
—جمی فریدلندر
۲٫ همه خوش آمدید
جاستین نورمن از دالاس این تابلو را در مقابل مرکز اسلامی ایروینگ نگه داشت – ایمان ما را به انسانیت بازگرداند. طبق صفحه فیس بوک خود، او این کار را برای “به اشتراک گذاشتن صلح با همسایگانش” انجام داد.
۳٫ عشق همسایه
در ساعات اولیه صبح روز شنبه در ژانویه ۲۰۱۷، یک آتش افروز مرکز اسلامی ویکتوریا، مسجدی در ویکتوریا، تگزاس را به آتش کشید. آتش ساختمان را نابود کرد، اما جامعه شوکه شده بلافاصله با عشق پاسخ داد. جوامع یهودی و مسیحی ویکتوریا به سرعت افزایش یافتند. آنها کلیساها و یک کنیسه خود را برای عبادت به جماعت کمتر از ۱۵۰ نفر عرضه کردند. زمانی که یک حساب GoFundMe برای جمع آوری بودجه برای بازسازی ساختار بدون بیمه راه اندازی شد، در عرض چند روز از هدف ۸۵۰۰۰۰ دلار فراتر رفت. بیش از ۱ میلیون دلار از افراد با همه عقاید – از جمله آتئیست ها – جمع آوری شد.
-سوفیا دمبلینگ
۴٫ به Hustle
احترام بگذارید
هیجینیو کاماچو، فروشنده ای که سبد خرید خود را در محوطه دانشگاه کالیفرنیا، سانتا باربارا راه اندازی کرده بود، یک روز تابلویی را با نام کاربری Venmo خود آویزان کرد. به این ترتیب، دانشآموزان میتوانند از طریق تلفنهای همراه خود هزینههای elotes (ذرت خیابانی مکزیکی) و راسپادو (مخروطهای برفی) خود را بپردازند. عکسی از او در فضای مجازی منتشر شد. بلافاصله پس از آن، مردم از سراسر جهان شروع به ارسال کمک های مالی برای تشویق او کردند.
—جمی فریدلندر
۵٫ بگذار عشق وجود داشته باشد
در مارس ۲۰۱۷، ستون عشق مدرن امی کروز روزنتال، «شاید بخواهید با شوهرم ازدواج کنید،” به صورت چاپی و آنلاین در نیویورک تایمز ظاهر شد . در آن، نویسنده موفقی که با سرطان ترمینال مبارزه میکند، یک نمایه دوستی برای همسر ۲۶ سالهاش ایجاد کرد. او امیدوار است که “فرد مناسب این را بخواند، جیسون را پیدا کند و داستان عاشقانه دیگری آغاز شود.” سخاوت روحی او در مواجهه با ناملایمات مرا تحت تأثیر قرار داد. و اگرچه مرگ او ۱۰ روز پس از انتشار ستونش برای کسانی که او را دوست داشتند و تحسین می کردند ضایعه بزرگی است، بی خودی روزنتال علیرغم رنجش واقعا تحسین برانگیز بود.
-الیزا زید
۶٫ قرض دادن دست یاری
همکاران UPS دریک تیلور تحت تأثیر اخلاق کاری او، منابع خود را جمع کردند تا برای نوجوان آلابامایی یک جیپ چروکی بخرند – و به بازگرداندن ایمان به انسانیت کمک کردند. این نوجوان که نمیخواست برای سواری به دیگران تکیه کند، تقریباً ۱۰ مایل رفت و برگشت به محل کار را در تاریکی بیش از یک سال پیاده روی کرد. تیلور که در آن زمان ۱۹ سال داشت، از ۱۴ سالگی برای حمایت از مادر بیمارش کار می کرد. با حرکت همکارانش اشک در آمد.
-الیزا زید
۷٫ توسط یک فرشته لمس شده
استفن پارکر بعد از اینکه ماشین در حالی که زیر آن کار می کرد روی او افتاد، خود را در زیر تویوتا پریوس خود گرفتار یافت. او فکر کرد این است. پسر ۱۷ ساله او، میسون، در داخل خانه بود و پسر ۸ ساله پارکر، J.T. را رها کرد تا سعی کند از جک ماشین برای نجات پدرش استفاده کند. و او انجام داد. زمانی که J.T. از او پرسیده شد که چگونه قدرت بلند کردن ماشین را پیدا کرد، پسر ۵۰ پوندی گفت که فرشتگان به او کمک کردند.
—عیسی جیمنز
۸٫ دنباله فرشته مریم
در سال ۲۰۰۱، مری پری بی خانمان بود و در یک چادر در پنسیلوانیا زندگی می کرد، زمانی که با کوهنوردان در مسیر تقریباً ۲۱۹۰ مایلی آپالاچی دوست شد. امروز او یکی از شناخته شده ترین “فرشته های دنباله دار” است. او به طور معمول آپارتمان دو خوابه خود را در یک بلوک از مسیر به روی غریبه هایی با کوله پشتی باز می کند. در یک سال معمولی، او به ۸۰۰ کوهنوردی پناه میدهد یا به او میفرستد که به او پیامک میدهند یا در خانهاش را میزنند و به آنها غذاهای خانگی، سواری، استفاده از ماشینش و مکانی برای دوش گرفتن و خواب میدهند.
تریل فرشته مری برای خسته، کثیف و گرسنه «سطل زباله کوهنورد» موهبتی است. اما او گفت خدا اول آنها را فرستاد. پری گفت: “کمک به آنها روشی است که من از خدا تشکر می کنم که وقتی روزهای سختی را در زندگی ام سپری می کردم، آنها را نزد من آورد.”
—رابین پاسانت
۹٫ بالا در هوا
در مارس ۲۰۱۷، جودی هارسکامپ خلبان خطوط هوایی آلاسکا یک کلیه به مهماندار هواپیما جنی استنسل اهدا کرد و ایمان به انسانیت را بازگرداند. هارسکامپ استدلال کرد: “من یک کلیه را از دست دادم و او زنده می ماند.” «خیلی آسان است. واقعا جای سوالی نیست.» کاپیتان دریغ نکرد، علیرغم این احتمال کم که اگر تنها یک کلیه باقی مانده بود، ضعیفتر از آن بود که بتواند استانداردهای بهداشتی دقیق خلبان را رعایت کند. اما او خوش شانس بود. در ژوئیه همان سال، هر دو زن با پروازی به سویارد، آلاسکا، سر کار برگشتند.
—سالی دنین
۱۰٫ مبارزات خاموش
شعری برای غریبه
مردی وجود دارد که او هر هفته وقتی به کافه او سر میزند، او را میبیند،
او میشنود که دخترها زمزمههای «بلند، تیره و خوشتیپ» را میشنوند، اما او اینطور نیست. او را به این شکل نمی بینید.
یک پوزخند از گوش تا گوش، و گفتن آن همیشه لذت بخش،
او متوجه شد که صرفا حضور او می تواند عظمت را در روزگارش نجات دهد.
هنوز وجود دارد. مواقعی است که او آشفته به نظر میرسد، و یک بار آنقدر شجاع بود که دلیلش را بپرسد،
او گفت که مادربزرگش بسیار بیمار است و خانوادهاش برای گذراندن زندگی تلاش میکنند. خوب،
موهای خوب، شغل و AMEX، چه کسی حدس میزند که او چنین مشکلاتی داشته است.
ماهها گذشت و او متوجه رفتار آرام او با مشتریان یا دوستان گاه به گاه در شهر شد،
در پشت یک حلقه برجسته دیجیتالی گیر کرده بود، تشخیص خار در تاج او تقریبا غیرممکن بود.
یک روز بعدازظهر، در حالی که زمین را تمیز می کرد، یک تماس تلفنی شنید که او را در اخم وحشتناکی قرار داد،
بیمه از او پرسید. برای پول بیشتر نسبت به او، و قلبش شروع به غرق شدن کرد.
او به سمت میله دوید و روی فنجانش، یک یادداشت تند مارپیچ به اطراف خط زد،
سپس نوشیدنی خود را با لبخندی لب بسته، بدون اینکه درست کند، به او داد. یک صدا.
او در حالی که فنجان آشفته اش گیج شده بود، در تلاش برای فهمیدن بود،
به او اشاره کرد که آن را با یک حرکت سریع دستش بخواند.
کلمات کمی ناجور به نظر می رسیدند. برخی از نامه ها له شده و درست ردیف نشده اند،
اما برای مردی که در کافه حضور داشت، این پیام افکار او را در مورد آنچه مردم در نگاه اول عشق می نامند تغییر داد:
«می خواهم از شما تشکر کنم، برادر، برای هر کاری که انجام میدهی،
اما مخصوصاً برای اینکه وقتی دیگران چیزهایی را از تو میپذیرند، مهربان و صبور باشی. لبها به چشمان شما میآیند، و آنها معتقدند که شما هرگز “درد واقعی” را احساس نکردهاید،
آنها شما را میبینند که چنان محکم ایستادهاید، نمیتوانند شما را آنقدر پایین تصور کنند که مجبور به خزیدن باشید
از میان گل و لای و باران.
تو این بار نامرئی را حمل می کنی، آبگوشت و هرگز در مورد آن با صدای بلند صحبت نکنید،
زیرا این واقعیت که شما آن را حمل میکنید به دلیل افتخار شما نیست. کارت هایی را که با آنها برخورد کرده اید را پذیرفتید، ای کاش مردم می دانستند،
جهان چقدر تلاش بیشتری می خواهد تا فقط شما باشید.
و افتخار کن که بدانی برای برخی از ستارههای دیگر میدرخشی. >
از آنجایی که اعصاب یا دل خود را از دست نداده اید، حتی اگر بله، سیستم معیوب است،
۱۰۰۰۰ ساعت فقط برای مساوی بودن، ۱۰۰۰۰ ساعت بیشتر برای شنیدن صدای کف زدن.
بنابراین تنها چیزی که من میخواهم این است که وقتی در را باز میکنید و روزتان را شروع میکنید،
به خودتان بگویید و واقعاً باور کنید: “من امروز یک داستان موفقیت آمیز هستم.”
با چشمان آبکی آنها لبخند زدند، او دهانش را باز کرد اما او اصرار کرد: “نیازی به گفتن یک کلمه نیست.
این زندگی است. در مورد احساس ارتباط و دیده شدن، نه فقط درباره شنیده شدن.»
او ن همان موقع عجیب شد و چنان آرام گونه او را بوسید،
و پاسخ داد: “من کلماتی ندارم که بگویم چقدر سپاسگزارم خواهر، که مسیرهایمان به ما اجازه ملاقات داد.”
آنقدر زیاد صحبت نمی کنند، اما وقتی صحبت می کنند بسیار باشکوه است،
خیلی عمیق تر از لذت های آرام و تکان دادن ملایم دست.
آنها آشکارا در رویاها و کشمکش ها سهیم می شوند و هرگز صحبتشان عادلانه نیست. کوچک،
اگر ما به ریشه هایی که به ما کمک می کند تا قدمان را بلند کنیم، چقدر تلف می شد.
آنها می خندند، گریه می کنند، در آغوش می گیرند، و همیشه قبل از جدایی،
آنها با حیله گری به یکدیگر نگاه می کنند و می گویند: “از اینکه امروز اجازه دادید شما را ببینم متشکرم؛
واقعا از ته قلبم.”
—مگان اونیل
۱۱٫ نان تست برای همسر چارلز
وقتی روی یک نیمکت تنگ در قدیمی ترین میخانه دوبلین نشسته بودم، چارلز را ملاقات کردم. او به افتخار شصتمین سالگرد تولدش، گینس خود را با گینس من تست کرد. چارلز در حالی که به شدت نوشید، گفت: “این دومین سورپرایز است.”
من کنجکاو شدم. او توضیح داد: «هر ماه منتهی به تولدم، همسرم مرا با چیزی خارج از فهرست من غافلگیر میکند. او گفته بود که زمان کند نمیشود، اما از لحن او میتوانستم بگویم که این برای او بیشتر از رضایت یک علامت چک معنی دارد. غافلگیری ها با شام در شیک ترین رستوران شهرشان در بروکسل آغاز شد و به چتربازی، خالکوبی های همسان و آخر هفته “لیسانسه” در ایرلند ادامه یافت. ساعت ۵:۳۰ صبح همان روز او را با بلیط هواپیما و دو دوست صمیمیاش در آستان خانه بیدار کرد.
سی و شش سال پس از ازدواجشان، آنها هنوز بهترین دوستان هستند. سینهام سوسو میزند، که بیدرنگ آن را کنار زدم، زیرا حتی اشکهای شادی هم در میخانه مجاز نیستند. داستان آنها اغراقآمیز برکت افسانهای نبود – آنها در بانک با هم آشنا شده بودند. اما واقعی و غیر خودخواهانه بود.
از چارلز درباره تولد همسرش پرسیدم و او خندید. او با اشاره در اتاق با اشاره به گوشه و کنار اتاق گفت: “من ۱۰ ماه فرصت دارم تا این را امتحان کنم.” “من خراب شدم.”
—مگان اونیل
۱۲٫ روز بخیر برای شما
رفتوآمدها میتواند آفت زندگی ساکنان شهر باشد، اما نه برای مسافران ایستگاه قطار آرمیتاژ در شیکاگو. در سردترین صبحهای زمستانی، جانت مارتین، با اداره حملونقل شیکاگو، گردانها را مدیریت میکند و با لبخند از مشتریان استقبال میکند.
به آهستگی، مسافران زامبی مانند چشمان خود را باز می کنند، چانه خود را بلند می کنند و هدفون خود را در می آورند تا به او سلام کنند.
«صبح بخیر، همه! روز فوق العاده ای داشته باشید!» مارتین بلوز. او مشتاق است به کسی در مورد سؤال یا مشکل کمک کند.
جانت برای مصاحبههای شغلی به من صحبت کرده است و زمانی که کارت قطارم را فراموش کردهام به من کمک کرده است. اگر روز بارانی است، از من میپرسد که آیا چترم را بستهام یا نه.
وقتی نقل مکان کردم و با قطار دیگری سوار شدم، رفت و آمدهایم بدون مارتین کم رنگ بود. اما وقتی برگشتم، او مرا مانند یک دوست قدیمی در آغوش گرفت.
“شما برگشتید!” او فریاد زد. “به خانه خوش آمدید.”
بله، من خانه بودم.
-الن کوبی
بازگرداندن ایمان به انسانیت با کمک به کودکان
۱۳٫ در کنار شما
ساکن لس آنجلس محمد بزیک به معنای از خودگذشتگی است. او کودکان لاعلاجی را که بیش از ۲۰ سال در سیستم مراقبت از خانواده لس آنجلس هستند، پذیرفته است. او با همسرش داون شروع کرد و از زمان مرگ او در سال ۲۰۱۴ به تنهایی این کار را انجام داده است.
بزیک، اصالتاً لیبیایی، از بیش از ۸۰ کودک، از جمله یک دختر ۶ ساله نابینا، ناشنوا و فلج مراقبت کرده است. او گفت که اگرچه نمی توانست او را ببیند یا بشنود، همیشه او را در آغوش می گرفت و با او صحبت می کرد تا بداند که در دنیا تنها نیست.
—جمی فریدلندر
۱۴٫ اخبار به گوش من
در مارس ۲۰۱۷، شخصی به طور ناشناس ۱ میلیون دلار برای پرداخت به دانشجویان سراسر کشور برای دسترسی رایگان به نیویورک تایمز آنلاین، طبق بیانیه مطبوعاتی از شرکت نیویورک تایمز.
۱۵٫ ضایعات پول نقد
زمانی که جانی جنینگز از خانه کودکان باپتیست جورجیا بازدید کرد، احساس کرد که این ماموریت زندگی او است الف> برای کمک به کودکان. او در آن زمان ۱۸ سال داشت و آمادگی پذیرش فرزند را نداشت، بنابراین شروع به کمک مالی کرد. جنینگز شروع به جمع آوری کاغذهای ضایعاتی و آلومینیوم کرد تا بتواند در ازای پول در مجموعه هایش پول نقد کند. در زمان درگذشت جنینگز در سپتامبر ۲۰۲۲، این پیرمرد ۹۱ ساله بیش از ۴۰۰۰۰۰ دلار در طول زندگی خود اهدا کرده بود.
—عیسی جیمنز
۱۶٫ وکیل فرزندخواندگی
انجمن هندی حمایت و فرزندخواندگی ساروژ سود (ISSA) کمک می کند کودکان گمشده، رها شده و یتیم در کلکته هند. برای نزدیک به پنج دهه، سود این شعار را حفظ کرده است: «فرزندخواندگی دنیا را تغییر نخواهد داد. اما برای آن یک کودک، دنیا تغییر خواهد کرد.» یک پسر معروف آن را پرداخت کرد. سود یک کودک ۵ ساله گمشده را گرفت که بعداً توسط استرالیایی ها به فرزندی پذیرفته شد. چند دهه بعد، همانطور که در فیلم نامزد شش بار اسکار شیر نشان داده شد، پسر مادر فقیر خود را پیدا کرد و شروع به حمایت مالی از او و ISSA کرد.
—مری ویندج
۱۷٫ آفتاب در یک روز رانی
در سال ۲۰۱۲، هالی رانی پیشینه خود را در طراحی داخلی با تخصص شوهرش در ساخت و ساز ترکیب کرد تا به یک بیمار سرطانی ۱۱ ساله در ماکون، جورجیا، یک اتاق خواب را تغییر دهد که آنها خودشان هزینه کردند. واکنش او به اتاق زندگی این زوج را تغییر داد.
رنی گفت: “من و پیت به هم نگاه کردیم و گفتیم، “وای، این قطعاً کاری است که قرار بود انجام دهیم.” امروز این دو به Sunshine در یک روز رانی می روند. این یک سازمان غیرانتفاعی در منطقه آتلانتا است که به طور رایگان اتاق خواب، اتاق درمانی و حمام کودکان را برای کودکان مبتلا به بیماریهای طولانیمدت تغییر میدهد.
رنی گفت: «بسیاری از این خانوادهها احساس نمیکنند که لیاقتش را دارند یا فکر نمیکنند که دیگران بیشتر از آنها به آن نیاز دارند. با حمایت حامیان سخاوتمندانه، داوطلبان و اهداکنندگان، این زوج بر بسیاری از تغییرات نظارت داشته اند و به خانواده هایی که تحت استرس باورنکردنی هستند، نعمت بزرگی برای خانه و دلیلی جدید برای لبخند می دهند. در سال ۲۰۲۰، این زوج فروشگاه Sunny & Ranney Home Furnishings & Decor را در Roswell، جورجیا افتتاح کردند که به تامین مالی Sunshine در روز رانی کمک می کند.
—رابین پاسانت
داستان های خبر خوبی که ایمان را به بشریت باز می گرداند
۱۸٫ اهداف رابطه
بهعنوان خواهر برادر مبتلا به سندرم آسپرگر، داستانهای عاشقانه زوج فلوریدا نیکو مورالس و لاتویا جولی بسیار مورد علاقه من هستند. پس از ملاقات در یک سایت دوستیابی برای افراد دارای طیف اوتیسم، این دو به سرعت به هم متصل شدند. آنها یک رابطه عمیق بر اساس درک متقابل و پشتیبانی. مورالس پویایی آنها را به عنوان “با هم فوق العاده تر” توصیف کرد.
—Karin Vandraiss
۱۹٫ (Inter) Stellar News
یک وقفه خوش آمدگویی در چرخه اخبار ۲۴ ساعته یک روز صبح در قالب اعلامیه ای از سوی ناسا رخ داد. هفت سیاره به اندازه زمین کشف شد که سه تای آنها در منطقه قابل سکونتی قرار دارند که احتمال رشد حیات وجود دارد. بهطور غیرمنتظرهای که از سرفصلهای مثبت و نشاطآور متمرکز بر نوآوری و علم قدیمی خوشایند تشویق شد، ایمان من به انسانیت احیا شد. من نیل دگراس تایسون درونی ام را کانالیزه کردم و این وظیفه را بر عهده گرفتم که در بقیه روز اخبار را با هرکسی که با آن برخورد کردم به اشتراک بگذارم.
—Karin Vandraiss
۲۰٫ قدم زدن بلند
در تابستان ۲۰۱۰، کریس لیو از کایاک سواری استراحت کرد تا از یک پل خرپایی بالا برود و در رودخانه ای در اعماق جنوبی ایندیانا شیرجه بزند. ده ثانیه بعد، او نمی توانست چیزی را از گردن به پایین احساس کند. مرد دیگری با لیو پریده بود و در اواسط پاییز دریفت کرده بود، روی گردن لیو فرود آمد و تا زمانی که او ظاهر شد، مرد ۲۸ ساله یک چهار پلژیک باقی ماند. در هفتهها و ماههای بعدی، لیو ویلچر ویلچر از شبکه سرگیجهآوری از بیمارستانها، مراکز سرپایی و خانههای سالمندان عبور کرد. اما او پیچ و خم مراقبت از خود را پیچیده، پرهزینه و به اندازه کافی روی هدفش متمرکز نشده بود: راه رفتن دوباره.
لیو با گزینه های سنتی کم، Neuroworx را کشف کرد، مرکز درمانی کمهزینه در یوتا که توسط یک فرد چهار پلژی سابق تأسیس شد، به او اجازه میداد تا با سرعتی که میتوانست برای بخش کوچکی از هزینه مراقبتهای سنتی بهبود یابد. هجده ماه پس از تصادفش، لیو دوباره راه رفت. سپس، در سال ۲۰۱۵، با تقویت تجربه افشاگرانه، NeuroHope را افتتاح کرد. این یک کلینیک کم هزینه در نزدیکی مرکز شهر ایندیاناپولیس، ایندیانا است که درمان، تجهیزات و امکانات مقرون به صرفه را برای بیماران مبتلا به نخاع و سایر آسیبهای عصبی فراهم میکند.
در دو سال اول تاسیس، دوبار گسترش یافت. همچنین یک کمک هزینه دولتی دریافت کرد تا خدمات خود را گسترش دهد و قوانینی را که بودجه برنامه های درمانی بلندمدت مقرون به صرفه را تأمین می کند، رهبری کرد. لیو گفت: “ما به ۳۶ بیمار در مسیر بهبودی کمک کرده ایم” – جاده ای که هنوز ادامه دارد.
—جف ورابل
۲۱٫ Seating
را باز کنید
زمانی که ناتالی همپتون در مدرسه میرفت، وقتی از او خواست که به دیگران سر میز ناهارشان بپیوندد، مورد بیاعتنایی قرار گرفت. در سپتامبر ۲۰۱۶، همپتون قصد داشت این تجربه دردناک را با ایجاد بنشینید با مااز بین ببرد. برنامه با استفاده از آن، بچهها موافقت میکنند که سفیران وقت ناهار باشند و صندلیهای موجود را پست کنند. به این ترتیب، دانشآموزان تنها، از طریق گوشیهای هوشمند خود، میتوانند بهطور نامحسوس هممیزیهای خوشآمد را پیدا کنند و با هم دوست شوند. این برنامه رایگان هنگام راه اندازی به سرعت مورد استقبال قرار گرفت و در عرض چند روز در سطح بین المللی گسترش یافت.
—مری ویندج
۲۲٫ یافتن بخشش
توردیس الوا، اهل ایسلند، که در آن زمان ۱۶ سال داشت، میداند که در دو ساعت ۷۲۰۰ ثانیه وجود دارد. او این را می داند زیرا هنگام تجاوز توسط دوست پسرش، تام استرنجر، دانشجوی تبادلی از استرالیا، هر ثانیه از آن دو ساعت را شمارش کرد. پس از نزدیک به یک دهه ارتباط کتبی پس از جنایت، این دو به آرامش، بخشش و تلاش برای باز کردن چشمان جامعه به واقعیتهای خشونت جنسی و سرزنش نابجا که این مشکل را تداوم میبخشد، دست یافتند. الوا در سخنرانی TedWomen خود که بیش از ۶ میلیون بار دیده شده است، سؤالات سختی می پرسد که جامعه هنوز به آنها پاسخ نداده است.
«اگر از به رسمیت شناختن انسانیت کسانی که مرتکب آن می شوند خودداری کنیم، چگونه می توانیم بفهمیم که در جوامع بشری چه چیزی باعث ایجاد خشونت می شود؟ و چگونه میتوانیم بازماندگان را توانمند کنیم اگر به آنها احساس کمتری بدهیم؟ چگونه میتوانیم راهحلهایی را برای یکی از بزرگترین تهدیدها برای زندگی زنان و کودکان در سراسر جهان مورد بحث و بررسی قرار دهیم، اگر همین کلماتی که استفاده میکنیم بخشی از مشکل هستند؟»
—سسیلیا میس
۲۳٫ بسیار متفاوت
تالی آزبورن متفاوت است. موهاوک رنگارنگ و پیرسینگ های متعدد او را بیشتر شبیه یک عضو گروه می کند تا یک سخنران انگیزشی. او سوار یک اسکوتر صورتی داغ با جمجمه هایی روی آن است. برای دیگر «پانکسها» در جامعه پانک راک، او را با نام «Nubs» میشناسند که بر اساس آهنگ «She’s Nubs» درباره آزبورن نوشته شده است. او معتقد است که تفاوت ها را باید پذیرفت.
آغوش گرفتن متفاوت برای آزبورن چیز جدیدی نیست. او بدون دست و اکثریت استخوان در پاهایش به دنیا آمد، به همین دلیل است که او به اسکوتر نیاز دارد. اما به جای اینکه اجازه دهد این تفاوت یک محدودیت باشد، او آن را پذیرفته است. به قول او، او “اجازه می دهد تفاوتش درخشش پیدا کند.” او قبل از تبدیل شدن به یکی از پرطرفدارترین سخنرانان الهام بخش در فهرست TEDx، در Virgin Mobile Canada رتبه های بالاتری را طی کرد و عنوان بهترین نماینده خدمات مشتری در قاره آمریکا را به خود اختصاص داد. ریچارد برانسون حتی او را در لیست ۱۰ الهام بخش ترین افراد جهان قرار داد.
ارائههای او با موهبتی طبیعی برای داستانگویی، طنز، شوخ طبعی و ظرافت را به پیامهای قدرتمندی درباره پذیرش و مدارا میپیوندد. من از مردم میخواهم که ارائههای من را با احساس الهام و انگیزه ترک کنند، بهترین فردی که میتوانند باشند، برای یاد بگیرند که خودشان را دوست داشته باشند، رویاهای بزرگ داشته باشند و زندگی را تا حد امکان زندگی کنند.
—مری کارلومانیو
علل خیریه که ایمان را به بشریت باز می گرداند
۲۴٫ راز بابا نوئل
پت رایدزی، یک متخصص بهداشت دهان و دندان بازنشسته از ایالت نیویورک، روزی در ژانویه ۱۹۹۷ هنگامی که یک مرد بالغ با ناتوانی های رشدی روی صندلی بهداشتگر خود نشست، به این نیاز پی برد. مرد غمگین بود زیرا “بابانوئل نتوانست بیاید.” سه هفته پس از کریسمس بود، بنابراین ریدی میدانست که فقدان هدایا باعث ایجاد ضربه در قلب مرد شده است. او متوجه شد که بودجه اضافی کافی برای خرید هدایای تعطیلات برای بزرگسالان در برنامه Arc این شهرستان وجود ندارد، که به افراد دارای ناتوانی های ذهنی و رشدی کمک می کند.
ریدی گفت: «به نظر میرسید که از دست رفته است. بنابراین، او شروع به بازی Secret Santa کرد و ایمان را به انسانیت بازگرداند. هر پاییز او از هماهنگ کنندگان خانه های گروه می خواست که لیست های کریسمس را از ساکنان خود تهیه کنند. اکثر آنها بین ۳۰ تا ۶۰ سال دارند و بسیاری از آنها بیشتر از خانواده خود زندگی کرده اند. Rydzy هر سال بروشورهای فروش را بررسی می کند و معاملات جمعه سیاه را برای پر کردن همه لیست ها انجام می دهد.
اکنون، با گذشت بیش از دو دهه از این تلاش مخفی بابانوئل، ریدی، کوچکترین دخترش و برخی الفهای کلیسای او از پول خود و برخی کمکهای مالی برای خرید و بستهبندی هدایایی برای حدود ۲۵ «کودک در دل» هر دسامبر استفاده میکنند.
ریدی گفت: «احساس میکنم دارم کاری فراتر از هدایای کریسمس انجام میدهم. “اینها اعضای جامعه ما هستند که باید از آنها مراقبت کنیم.”
—رابین پاسانت
۲۵٫ موجی از امید
هنگامی که آیدان توماس اندرسون در سن ۸ سالگی درگیر کارهای خیریه شد، فکر کرد که نسل خود را الهام بخش خواهد کرد.
“But adults are coming into the picture,” said the now 21-year-old, who speaks and performs music at corporate events for thousands of people. “The need is so great for people to learn how to give.”
By the end of 2017, he had worked with 500 charities thanks to his Aidan Cares movement, which helps others find their passion for service. He’s also spoken alongside Apple co-founder Steve Wozniak and University of Alabama football coach Nick Saban, has given his own TEDx Talk and released multiple singles on iTunes. “We don’t need to be a big deal,” insists Anderson. “Just a ripple.”
—Robyn Passante
۲۶٫ Scrolling for Kindness
Scrolling through Facebook one evening, I landed on a video that I thought might intrigue me. But unless something really grabs my attention, I don’t press the audio button. So, I tentatively watched the soundless footage of a young girl interacting with a women experiencing homelessness on the street.
Intrigued, I turned on the sound to hear the voice of Khloe Thompson, a then-9-year-old humanitarian who donates hygiene essentials to those in need. During “Kare Bag Day,” she—and the organizations and churches she collaborates with—deliver enough essentials to last two to three months in colorful, handmade totes called Kare Bags.
Witnessing her charity work, Khloe Kares, in action restored my faith in humanity.
—Lydia Sweatt
۲۷٫ Forward, Together
Multiple Sclerosis affects more than 2.8 million people worldwide. Each year, more than 100,000 people participate in Walk MS events, many requiring assistance to complete the 3.1-mile walk. Since the founding of the National MS Society in 1946—the organization which hosts Walk MS, among other events—more than $1 billion has been raised for MS research.
Restoring Faith in Humanity by Helping Animals
۲۸٫ A Rescue Mission
Dogs that have been beaten, abused, run over or left to die have a guardian angel and advocate—Jennifer Smith. Her Noah’s Arks Rescue charity pays the medical, rehabilitation and caregiving costs for dogs that otherwise would be euthanized. Thanks to numerous small donations and an undisclosed amount Smith kicks in, Noah’s Arks Rescue drops around $1.5 million each year to make miracles happen for these pups.
And when a dog can’t be saved, they throw a party for it before they say goodbye.
“When that dog passes,” Smith said, “he’s gonna have so much love around him that he’s gonna think he lived his whole life this way.”
—Robyn Passante
۲۹٫ All Dogs Go to Heaven
More people are adopting or fostering old dogs than ever, restoring faith in humanity. One such dog is Danny Boy, an Australian cattle dog diagnosed with blood cancer once he landed at Muttville Senior Dog Rescue in San Francisco. Foster parents Russell Utley and Marie Macaspac checked off a bucket list for the pup. They took happy-go-lucky Danny to Half Moon Bay, California, to eat crabs bought off a boat, dressed him for fancy fundraisers, fed him homemade food and took road trips. Given three to six months to live, Danny stretched that to 15 months. During that time, Danny transformed the lives of his owners.
“Old dogs have a wonderful spirit,” said Utley. He later fostered 16-year-old blind, deaf Chachito for Muttville, which pays for veterinary care and which rescued over 1,000 dogs in 2021. Senior dog rescue groups have popped up around the country in the past two decades, including the Thulani Senior German Shepherd Rescue in California. It has a goal of finding homes for 100 German Shepherds every year, according to the rescue’s website.
—Sally Deneen
This article originally appeared in the July 2017 issue of SUCCESS magazine and has been updated. Photo courtesy of Holly Ranney (see No. 17 for the story)
SUCCESS is your guide for personal and professional development through inspiration, motivation and training.