چگونه پدران در ایجاد کارآفرینان
چگونه پدران در ایجاد
کارآفرینان
آمار مربوط به نوع پرورش به احتمال زیاد منجر به ایجاد یک کارآفرین موفق می شود، پراکندگی گسترده ای دارند، کاملاً متناقض و کاملاً بی نتیجه هستند. این حتی قبل از اینکه به این واقعیت توجه کنید که اکثریت قریب به اتفاق دادههای جمعآوریشده تقریباً به طور انحصاری با مردان سفیدپوست و تعداد کمی از مهاجران مرد، معمولاً آسیایی یا هندی سروکار دارند. نیازی به گفتن نیست، این داده های انباشته شده، چیز زیادی در مورد دنیای کارآفرینی چندفرهنگی و چندجنسیتی امروزی برای گفتن ندارند. و حتی من را در مورد طبیعت در مقابل پرورش شروع نکنید مناظره.
واقعیتها، فرمولبندیها و خیالپردازیهای پیشبینیکننده در رسانهها و ادبیات رایج بوده و هستند. نتایجی در مورد ترتیب تولد، والدین مطلقه، والد مجرد (همیشه یک مادر)، والدین بیکار یا اخراج شده، ثروتمند یا فقیر وجود دارد – و هیچ یک از آنها هرگز سهم مادی یا معناداری در درک جهان نداشته اند. صادقانه بگویم، بعید است که این نتایج در آینده بهبود یابد، اما جستجو برای اطمینان ادامه دارد.
هیچ یک از این مهم است: هر موقعیت خانوادگی که شما را در سفر استارتاپی شروع می کند، تنها بخش کوچکی از مسیر موفقیت نهایی است. اشتیاق، آمادگی، پشتکار و عرق — کار سخت اولیه — در رسیدن هرکسی به خط هدف به اندازه تبار خانواده نقش ایفا کنید.
در عین حال. در صدها مکالمه خود در طول ۵۰ سال گذشته با کارآفرینان موفق، یک ملاحظۀ همبستگی واحد را یافتهام که در تعداد شگفتآوری از موارد وجود دارد. با شروع از سنین جوانی شگفتانگیز و دههها تعامل و تغییرات زندگی، احساس شما نسبت به پدرتان و تغییرات در طول زمان در رابطه شما با او تأثیر چشمگیری و مادام العمر بر شما به عنوان یک کارآفرین دارد. کارآفرینان همیشه سازنده هستند، و حتی آنها همیشه متوجه نمی شوند که آنچه برای همیشه در تلاش برای ساختن آن هستند، پلی است به پدرانشان. همچنین به همین دلیل است که بسیاری از آنها گیج می شوند و نمی توانند کار خود را به طور مؤثری از ارزش شخصی خود جدا کنند.
اجازه دهید بیان کنم. اخطار خودم در آغاز — نظرات، گفتگوها و نتیجه گیری های من منحصراً به تعاملات، بحث ها و مشاهدات خودم از کارآفرینان مردی که در طول دهه ها با آنها سروکار داشته ام مربوط می شود. بنابراین، دیدگاه و برداشت من در این زمینه محدود است، حتی اگر بدیهی است که کارآفرینان زن موفق ممکن است بسیاری از احساسات و تجربیات مشابه را داشته باشند. تجربه و اطلاعات حکایتی مسلماً مدرکی نیست. اما، اشتباه نکنید، این احساسات قلب انگیزه، میل و موفقیت میلیونها نفر از افراد در ایجاد کسبوکار در سراسر جهان است.
یکی از مدیران اجرایی گفت که پدرش بیشتر دوران کودکی او را دزدیده است. یکی دیگر به شوخی گفت که روزی پدرش او را کناری برد و آنجا گذاشت. کودکان بدون پدر – چه از طریق ناپدید شدن، چه مرگ یا طلاق – در اعماق درون خود احساس رها شدن، فریب خوردگی و برای همیشه عصبانی شدن می کنند. همانطور که سم فندر در “Seveteen Going Under” آواز می خواند: “این چیزی است که خشم دارد، التماس می کند که به اطراف بمانید. بنابراین می تواند زیبایی شما را از بین ببرد.”
من معتقدم که اگر پدر خوبی نداشتهاید یا ناگهان پدری را از دست دادهاید، باید خودتان را بسازید. بسیاری از کارآفرینان احساس میکنند که کسبوکارشان خانوادههای جانشین و به معنای واقعی کلمه گسترش زندگی خودشان است که بهتر از تربیت خود میتوانند آنها را بسازند و کنترل کنند. آنها فکر میکنند میتوانند این بار همه چیز را درست کنند. همه چیز بسیار شخصیتر و احساسیتر میشود – تعهدات و وفاداری، در میان چیزهای دیگر، مرتباً مورد آزمایش قرار میگیرند – زیرا موفقیت کسبوکار از نظر روانشناختی برای سلامت روانی کارآفرین و همچنین برای رفاه مالی او بسیار مهم است.
همچنین این دلیلی است که بسیاری از پدران (با ناراحتی در اواخر عمر) چنان درگیر امرار معاش می شوند که آنها نیاز به ساختن زندگی برای خود و خانواده خود را نیز از دست می دهند. اگر مراقب نباشند، این چرخه تکرار میشود و همانطور که هری چاپین مدتها پیش در “گربه در گهواره” خوانده بود: “و وقتی تلفن را قطع کردم، به ذهنم رسید. او درست مثل من بزرگ شده بود. پسرم هم مثل من بود.” سم فندر آن را “تصویر آینه ای از پیرمرد من” می نامد.
نویسندگان و به ویژه دانشگاهیان زمان زیادی را صرف تاکید بر این موضوع می کنند. اهمیت یافتن مربیان در مقاطع حساس در طول زندگی حرفهایتان، بدون اینکه واقعاً درک کنید که مسیر، مرزها، هدف و مقصد نهایی برای بسیاری از کارآفرینان از همان ابتدا توسط والدین ما و بهویژه پدران ما تعیین و تعریف شده است.
مادران ما ممکن است اولین مربیان ما باشند، اما پدران ما اولین و ضروری ترین مربیان ما هستند. محوری ترین فرد در زندگی یک مرد جوان یک سخنران یا معلم نیست، بلکه کسی است که پیشنهاد می کند و نشان می دهد که بی وقفه به آن کودک به عنوان یک فرد اهمیت می دهد و از او حمایت می کند. بهترین پدرها سعی می کنند اهداف، رویاها و آرزوها را نه تنها برای خود، بلکه برای پسران و دخترانشان نیز تعیین کنند، اما این کار را از منظری احساسی و نه کاملاً منطقی انجام می دهند. جوانان به مدل نیاز دارند، نه منتقد.
مادران ما به دنبال محافظت از ما در برابر دنیا هستند در حالی که پدران ما اغلب ما را با آن تهدید می کنند. بدبختی ها و نگرانی ها آنها این را بهعنوان آمادهسازی و محافظت برای جادهای اغلب وحشیانه و تلخ پیش رو میدانند، اما این یک کار ظریف و پیچیده است و به راحتی میتوان از آن گذشت. پدران اغلب از زور بیش از حد استفاده میکنند.
بهخوبی انجام میشود، سختی آشکار، راهنمایی و تشویق آتشی خاموشناپذیر ایجاد میکند. کودکانی که پدران قوی دارند، زودتر یاد می گیرند که اعتماد کنند، باور کنند که نیازهایشان برآورده خواهد شد، ترس هایشان برطرف خواهد شد و مورد علاقه و محبت هستند. زیاده روی یا بیش از حد مزاحم و تهاجمی انجام می شود و این روند می تواند آلباتروسی مخرب و ناتوان کننده ایجاد کند. اگر به طور کامل وجود نداشته باشد، احتمالاً منجر به نتیجه بدتری می شود.
مهم ترین درس برای کارآفرینان در زمان بلوغ و تشکیل خانواده – – چه دوران کودکی آنها بستر حمایتی از گل رز بود یا یک باغ خاردار و دردناک غم – این است که شما دو کار مهم را همزمان دارید. اگر می خواهید خود را یک موفقیت واقعی بنامید، باید یک کسب و کار بسازید و اگر آنها را دارید، فرزندانی قوی، امن و انعطاف پذیر تربیت کنید. اما، برخلاف استارتآپها، که فرصتهای منظمی را برای اصلاح دورهها، شروعهای جدید و حتی انجام دادن فرصتها فراهم میکنند، شما فقط یک فرصت و یک عمر دارید تا بهترین زندگی را برای خانوادهتان بسازید، در حالی که تلاش میکنید زندگیتان را هم بگذرانید.
چیزی که ما به یقین می دانیم این است: خانواده شما از هر کاری که تا به حال انجام خواهید داد، بسط و گسترش بیشتری برای شماست. . آنها را کوتاه نفروشید.