چگونه این دانشجویان استنفورد 5 دلار را تنها در 2 دلار به 650 دلار تبدیل کردند؟ ساعت ها؟ آنها از قدرت اصول اولیه و بنابراین می توانند استفاده کردند شما
چگونه این دانشجویان استنفورد ۵ دلار را تنها در ۲ دلار به ۶۵۰ دلار تبدیل کردند؟
ساعت ها؟ آنها از قدرت اصول اولیه و بنابراین می توانند استفاده کردند
شما
در سال ۲۰۰۹، تینا سیلینگ، استاد دانشکده بازرگانی استنفورد دانش آموزان را به ۱۴ تیم تقسیم کرد و به هر تیم یک پاکت حاوی ۵ دلار “تامین مالی اولیه.”
برنامه ریزی هر تیم می تواند در پنج روز آینده هر چقدر که بخواهد طول بکشد. آنها با شناسایی فرصتها تشویق شدند تا «کارآفرین باشند. ، فرض های چالش برانگیز، از منابع محدودی که در اختیار داشتند و با خلاقیت استفاده می کنند.” اما وقتی پاکتهایشان را باز کردند، فقط دو ساعت فرصت داشتند تا بیشترین مقدار ممکن پول تولید کنند.
سپس، دوشنبه بعد، هر تیم سه دقیقه فرصت دارد تا پروژه خود را به کل کلاس ارائه کند.
چه کار میکنید؟ اگر مانند بسیاری از افرادی هستید که سیلینگ به طور غیررسمی از آنها خواسته است، ممکن است یک بلیط بخت آزمایی بخرید. یا از ۵ دلار برای شرط بندی استفاده کنید. یا از ۵ دلار برای خرید لوازم مورد نیاز برای کارواش یا غرفه لیموناد استفاده کنید. سیلینگ مینویسد:
“[گزینههای خوب] برای کسانی که علاقهمند به کسب چند دلار اضافی پول در دو ساعت هستند. “اما اکثر دانش آموزان من در نهایت راهی برای حرکت بسیار فراتر از پاسخ های استاندارد پیدا کردند. آنها چالش زیر سوال بردن مفروضات سنتی را جدی گرفتند و تعداد زیادی از احتمالات را در معرض دید قرار دادند تا هرچه بیشتر ارزش ایجاد کنند.”
با این وجود، نتایج، مانند نتایج همیشه، متفاوت است:
- یک تیم اقلام ارزان قیمتی را از یک فروشگاه تخفیف خریداری کرد و سعی کرد برای کسب سود آنها را دوباره بفروشد. (شما می توانید حدس بزنید که چقدر خوب کار کرد.)
- تیم دیگری در مقابل اتحادیه دانشجویی جایگاهی برپا کرد و لاستیک دوچرخه را به قیمت ۱ دلار پمپاژ کرد. در کمال تعجب آنها، این راحتی منجر به تعداد زیادی خریدار شد. در واقع، مشتریان به قدری از استفاده از این سرویس خوشحال بودند که تیم از قیمت گذاری ثابت به درخواست «کمک مالی» روی آورد و درآمد حاصل از آن افزایش یافت. سیلینگ می نویسد: «فرآیند تکراری، جایی که تغییرات کوچکی در پاسخ به بازخورد مشتری ایجاد می شود، به آنها اجازه می دهد تا استراتژی خود را در لحظه بهینه کنند.
- تیم دیگری در رستورانهای معروف رزرو کرد و سپس مکانهای خود را در صف به افرادی که مشتاق بودند از انتظار صرف نظر کنند، دوباره فروختند. آنها نیز به سرعت تکرار کردند. اعضای تیم مرد در شهر می دویدند و رزرو می کردند، در حالی که زنان «فروش» را انجام می دادند، وقتی تیم متوجه شد که زنان راحت تر از مردان به مردم نزدیک می شوند. آنها همچنین متوجه شدند که تمرکز بر رستورانهایی که پیجرهای پرهیاهو ارائه میکنند سودآورتر است: تعویض فیزیکی پیجر با زمان انتظار طولانیتر با پیجری با زمان انتظار کوتاهتر باعث میشود مردم احساس کنند چیزی ملموس دریافت میکنند — و به دانشآموزان رزرو دیگری میدهد که میتوانند بفروشند. .
دو پروژه آخر چند صد دلار درآمد ایجاد کردند. این یک بازگشت سرمایه دو ساعته چشمگیر با ۵ دلار پول اولیه است.
اما تیم دیگری رویکرد بسیار متفاوتی را در پیش گرفت.
بهجای فکر کردن به تبدیل ۵ دلار به پول بیشتر (خرید و فروش مجدد محصولات)، یا استفاده از دو ساعتی که تا حد امکان به آنها داده شد (پمپکردن لاستیکها یا فروش رزرو)، همه این کارها را انجام دادند. راه بازگشت، و به این نتیجه رسیدند که با ارزشترین دارایی که دارند، زمان ارائه سه دقیقهای در مقابل کل کلاس است.
و بنابراین آنها زمان ارائه خود را به قیمت ۶۵۰ دلار به یک شرکت محلی فروختند که امیدوار بود دانشآموزان را در کلاس استخدام کند و بازدهی سرمایهگذاری بیش از حد تولید کند. ۱۲۰۰۰ درصد.
«آنها تشخیص دادند»، سلینگ مینویسد، «که دارایی فوقالعاده ارزشمندی دارند که دیگران حتی متوجه نمیشوند. در انتظار استخراج.”
اصول اول
احتمالاً ارسطو برای اولین بار مفهوم یک اصل اول را رایج کرد: یک گزاره یا فرضی اساسی که نمی توان از هیچ گزاره یا گزاره دیگری استنتاج کرد. فرضیه.
به عبارت ساده، اصول اولیه به معنای ایجاد یک واقعیت یا نتیجهگیری بنیادی است که میدانید درست است، و آن را تا حد اصلی تجزیه میکنید. عناصر، و کار کردن از آنجا.
در مورد پروژه ۵ دلاری، این به معنای نادیده گرفتن فرضیات و تعیین با ارزش ترین دارایی بود. در نگاه اول، ۵ دلار تنها دارایی آنها به نظر می رسید. برخی از تیم ها گرفتار آن تله ذهنی شدند. جمعی از دانشآموزان نیز دو ساعت نبود، هرچند که استفاده بهتر از منابع آنها بود.
سه دقیقه در مقابل تماشاگران عالی؟ این ارزشمندترین چیزی بود که آنها در اختیار داشتند. (برای قرار گرفتن در مقابل اتاقی پر از افرادی که مایل، قادر و مشتاق خرید محصول یا خدمات شما هستند، چه هزینه ای خواهید پرداخت؟)
به همین دلیل است که جف بزوس آمازون را با تمرکز روی چیزهایی که مانند اصول اولیه تغییر نمیکنند، ساخت. همانطور که بزوس می گوید:
در کسبوکار خردهفروشیمان، میدانیم که مشتریان قیمتهای پایین میخواهند، و من میدانم که این ۱۰ سال آینده صادق خواهد بود. آنها تحویل سریع می خواهند. آنها انتخاب گسترده ای می خواهند.
تصور آینده ای ۱۰ سال بعد غیرممکن است که یک مشتری بیاید و بگوید: “جف، من عاشق آمازون هستم، فقط ای کاش قیمت ها کمی بالاتر بود.” “من عاشق آمازون هستم، فقط ای کاش کمی آهسته تر تحویل می دادی.” غیر ممکن است.
وقتی چیزی دارید که میدانید در درازمدت درست است، میتوانید انرژی زیادی برای آن صرف کنید.
به همین دلیل است که ایلان ماسک تصمیم گرفت مواد خام را خریداری کند — که ۲ درصد قیمت یک موشک معمولی است — و بهجای خرید موشک برای مأموریتهای SpaceX بسازید. و قیمت پرتاب یک موشک ۱۰ را کاهش دهید.
چگونه از اولین اصول خود استفاده کنید
به عنوان ساهیل بلوم می نویسد، “نتایج غیرخطی تنها با تفکر خلاق و غیرخطی ممکن می شود. .”
اما فکر کردن خارج از چارچوب نباید فرآیندی برای اضافه کردن باشد. یک رویکرد بهتر این است که چیزی را به حقایق اساسی آن بچسبانید و از آنجا استدلال کنید.
بهبود فرآیند را انجام دهید. من کهنه کار برنامه های رسمی مانند شش سیگما و TQM و ۵S هستم (و تعداد بی شماری دیگر)، و بهترین راهی که برای افزایش بهره وری، کاهش ضایعات و غیره یافتم، درخواست ایده از افرادی بود که واقعاً کار را انجام می دهند. .
به منبع می روید؟ این اولین اصل است.
یا کارمندان جدید را بپذیرید. میتوانید مردم را از طریق جامعترین برنامه آموزشی و جهتگیری که میتوانید ایجاد کنید، هدایت کنید، اما رهبرانی که در روز اول با کارمندان جدید ملاقات میکنند – به جای اینکه آن را به دیگران بسپارند – درباره نقشها و مسئولیتها صحبت کنند، برای بررسی منظم برنامهریزی کنند. و برای کمک به هر یک از کارکنان احساس خوش آمد و ارزشمند بودن دریافت موارد جدید خود یک ماه سریعتر استخدام میکند نسبت به افرادی که این کار را نمیکنند.
در روز اول کار با کارمند جدید وقت می گذرانید؟ این اولین اصل است.
یا ساختن یک کسب و کار را آغاز کنید. وقتی مشکلی را شناسایی کردید و بتوانید آن را حل کنید، پاسخ بیشتر بقیه مشکلاتتان «فروش» است. به ندرت یک کسب و کار جدید می تواند راه خود را برای سودآوری حفظ کند. بدون خط بالا، خط پایین (مثبت) وجود ندارد.
فروش؟ این اولین اصل است.
فقط مطمئن شوید، هنگامی که به دنبال یافتن اولین اصولی هستید که در زندگی حرفه ای یا شخصی خود به کار می روند، این واقعیت را در نظر داشته باشید که اصول اولیه، در عین سادگی، تقریباً هرگز شامل خرد متعارف نمیشوند. یافتن یک حقیقت اساسی تقریباً همیشه منجر به گذراندن دورهای میشود که اکثر مردم آن را نمیگذرانند.
حتی اگر — مانند فروش “زمان تجاری” در یک سخنرانی دانشجویی — در آینده آشکار به نظر می رسد.
بازار نوشیدنی های ورزشی ۳۳ میلیارد دلاری