عمل بعدی Shaq: “من فقط یک فرد معمولی هستم”
عمل بعدی Shaq: “من فقط یک فرد معمولی هستم”
شکیل اونیل چیزهای زیادی بوده است: چهار بار قهرمان NBA، ۱۵ بار منتخب آل استار، یک ستاره سینما، یک تاجر، یک رپر و دی جی، یک تحلیلگر در تلویزیون، یک شرکت فراگیر سخنگوی، حتی یک افسر پلیس.
اما یک چیز وجود دارد که او اصرار دارد که نیست: یک سلبریتی. مانند شاهزاده ای که عنوان سلطنتی خود را رها می کند، می گوید که از وضعیت مشهور خود چشم پوشی کرده است.
او می گوید: «مشهورها همه دیوانه هستند. “این مردم از ذهن متعصب خود خارج شده اند. من رفتار آنها را دوست ندارم. چیزهایی که می گویند، رفتاری که با مردم دارند. من نمی خواهم اینطور به من نگاه کنند. پس دیگر با من تماس نگیرید.”
ما وقت نداریم قبل از اینکه نامگذاری مورد علاقهاش را به من بگوید، مشخصاً در مورد چه کسی صحبت میکند: او میگوید که در واقع – به قول او – “یک فرد معمولی است که گوش داده است.”
البته، این تصور که Shaq به هر نحوی منظم است خنده دار به نظر می رسد. او ۷ فوت ۱، بیش از ۳۵۰ پوند وزن دارد و به راحتی بزرگترین فردی است که من تا به حال ملاقات کرده ام. جیمی کیمل زمانی او را “تنها انسانی که از فضا قابل مشاهده است” نامید. چند ساعت قبل از ورود او به جلسه ما، شاهد بودم که مردم برای گرفتن عکس با کفشهای او که هر کدام تقریباً به اندازه یک نوزاد هستند، صف کشیده بودند. ناگفته نماند که او یک ورزشکار افسانه ای و تک نام است که صدها میلیون دلار ارزش دارد. شاک ممکن است شناخته شده ترین فرد روی کره زمین باشد. او نمیتواند ۱۰ فوت در هیچ پیادهروی در آمریکا راه برود بدون اینکه کسی نامش را فریاد بزند یا از او بخواهد عکس بگیرد.
از او میپرسم چطور ممکن است فکر کند که یک فرد معمولی است.
او به من می گوید: “من کارهای معمولی انجام می دهم.” (به جز اینکه او از کلمه stuff استفاده نمی کند.) “من اطرافیان ندارم. امنیت ندارم فقط منم.” من باید ناباور به نظر برسم، زیرا او به راه خود ادامه می دهد. من چیزهای تصادفی را از آمازون سفارش می دهم. من از Walmart خرید می کنم—این فروشگاه مورد علاقه من است.»
مثل بسیاری از آمریکاییها، او میگوید که بیشتر روزها تکرار برنامههای گفتگو و تلویزیون واقعیت را تماشا میکند (مورد علاقه او موری است). در مقطعی پس از طلاق، او حتی از یک اپلیکیشن دوستیابی استفاده کرد. اما اولین زنی که با او چت کرد باور نداشت که او واقعاً شَک است و از ملاقات خودداری کرد.
او به او گفت: “شق هرگز این کار را نخواهد کرد.”
او این را در طبقه پنجاهم Four Seasons در آتلانتا، در یک پنتهاوس که با چشماندازهای پانوراما از مرکز شهر احاطه شده است، به من میگوید. این هفته پنجاهمین سالگرد تولد Shaq است. او کمی آهسته تر از گذشته راه می رود و در عبور از مچ پا یا بازوهایش مشکل دارد. او اخیراً احساس میکند که فیلمهای قدیمی را تماشا میکند و داستانهای قدیمی را برای مستندی که درباره زندگیاش ساخته میشود، به یاد میآورد. بنابراین او آماده است در مورد همه چیز از کودکی خود تا خانواده اش و مرگ خود صحبت کند. اما ابتدا چند دقیقه را صرف این چیز “مشهور” می کنیم. او سرسخت است.
از او میپرسم که آیا او را نماد خطاب میکنند – برچسبی که صادقانه بگویم غیرقابل بحث به نظر میرسد. به معنای واقعی کلمه یک مجسمه مرد در خارج از میدان بسکتبال در دانشگاه ایالتی لوئیزیانا وجود دارد. اما شاک سرش را تکان می دهد.
او با صدای فوقالعاده عمیقی که طی سالها برای بسیاری از مردم آشنا شده است، میگوید: «نه». او دوباره می گوید: «من فقط یک فرد معمولی هستم که گوش می دهم. “فقط به این دلیل که من آن را ساخته ام به این معنی نیست که من از شما بزرگتر هستم. فقط به این دلیل که پول بیشتری دارم به این معنی نیست که از شما بهتر هستم.» آنچه به عنوان یک مکالمه مسخره شروع شد، اکنون عمیق تر به نظر می رسد.
در نهایت به محبوب می پردازیم. سر تکان می دهد. «من دوست دارم همه را لبخند بزنم،” او به من می گوید. “دنیا در حال حاضر دیوانه است. اگر بتوانم به کسی لبخند بزنم، میخواهم آن شخص را لبخند بزنم.»
همانطور که داریم صحبت می کنیم، استایلیست قدیمی او، رنی، با یک کت کت و شلوار بزرگ می آید که فکر می کند شاک می تواند برای عکس روی جلدش بپوشد. او آن را نگه می دارد تا او در نظر بگیرد.
او میگوید: «این کاپشن من نیست، رنی».
او میگوید: «این ژاکت شما است. بزرگ است، به اندازهای بزرگ است که برای اکثر مردم پتو باشد.
او با پوزخندی کینه توزانه میگوید: «به شما نشان میدهم که کت من نیست.» سپس آن را می گیرد و بازوهایش را از میان آستین ها می لغزد.
“نه! نه! نه!» او می خندد. واضح است که رنه قبلاً این را دیده است.
من انتظار دارم که او سعی کند دکمه های جلوی ژاکت را ببندد، احتمالاً برای اینکه نشان دهد که کمی نرم است. اما این کاری نیست که Shaq انجام می دهد. درعوض، مشتهای غولپیکر خود را گره میکند و دستها و سینههای بزرگ خود را خم میکند – و در یک پلک زدن، درزهای شانهها مانند فنری منفجر میشوند و یک پارگی غولپیکر از یقه تا سجاف باقی میگذارند.
* * *
چند سال پیش، Shaq ایده خود را در مورد چگونگی صرفه جویی در مصرف گاز با مخاطبان تلویزیون ملی به اشتراک گذاشت. او در صحنه فیلمبرداری Inside the NBA بود، جایی که از سال ۲۰۱۱، سالی که از دوران بازیگری خود کنارهگیری کرد، در آنجا تحلیلگر بود. او به تحلیلگر همکار کنی اسمیت گفت که به جای اینکه یک بار در هفته باک خود را به قیمت ۸۰ دلار پر کند، وقتی به نصف باک رسید و بنزین به ارزش ۲۰ دلار وارد کرد، می تواند متوقف شود.
اسمیت که گیج به نظر میرسید، پاسخ داد: “من باید بیشتر توقف کنم.”
شق سرش را تکان داد. شاک توضیح داد: «نه نمیخواهی.» “وقتی به نصف رسید، ۲۰ را وارد کنید. سپس وقتی به نصف رسید، ۲۰ را وارد کنید.”
“این مقدار گاز یکسان است!” اسمیت با عصبانیت گفت.
شق با آرامش گفت: «کنی». “هیچ کس بیشتر از من سفر نمی کند.”
اسمیت فکری به راه انداخت، “پس اگر هر روز-” و شک او را قطع کرد.
“لازم نیست هر روز بنزین بزنی!” شق فریاد زد. “در حال حاضر با من بازی نکنید.”
در انتهای دیگر ست، چارلز بارکلی از خنده به دلیل مسخره بودن بحث دو برابر شد. مجری برنامه، ارنی جانسون جونیور، در حالی که دستش را به پیشانی خود پشت سر گذاشته بود، از تمام تعامل گیج شده بود.
در طی چند روز آینده، این کلیپ در توییتر پخش شد. مجموعهای از انیمیشنها، ویدیوهای توضیحدهنده در یوتیوب و بحثهای بعدی ایجاد شده است – که هر کدام اساساً همان استدلال را تکرار میکنند. راستش را بخواهید، من این کلیپ را حداقل ده ها بار تماشا کرده ام و نمی دانم شاک در مورد چه چیزی صحبت می کند، اما خنده دار است. گروهی از بسکتبالیست های مولتی میلیونر سابق که در مورد چیزی صحبت می کنند که ربطی به بسکتبال ندارد، و بلافاصله مشخص نیست که آیا شاک نوعی نابغه ریاضی است یا فقط در حال بازی کردن است – و این نکته است. در هر شرایط دیگری، چنین مکالمه ای غیرقابل تحمل خواهد بود. اما با Shaq، این دلیلی است که بدون شک این برنامه بهترین برنامه تفسیر ورزشی تلویزیون است.
بسیاری از افراد میتوانند تفاوتهای ظریف بازی را تشریح کنند – و Shaq مطمئناً این کار را نیز انجام میدهد – اما او چیز دیگری را نیز به ارمغان میآورد. نوعی سرگرمی ماهرانه پیچیده و خود تحقیرکننده. این همان چیزی است که Shaq به هر تجارت یا محصولی که با آن مرتبط است می آورد. و او با چیزهای زیادی مرتبط است.
او علاوه بر کنسرت تلویزیونی خود، یک پادکست نیز اجرا میکند، پادکست بزرگ با Shaq. Shaq برند خود را از کفش های کتانی، کت و شلوار، عینک و جواهرات دارد. او در سراسر کشور سرمایه گذاری املاک و مستغلات دارد. و یک سری کتاب برای کودکان اوه، و او یک پلیس است. او حداقل در پنج حوزه قضایی مختلف معاونت شده است، و وقتی در مورد Glock 45 که در بند کمرش حمل میکند میپرسم، نشانی را باز میکند که نشان میدهد در کلانتر شهرستان هنری کار میکند.
او همچنین سخنگوی عمومی فهرست بیشماری از شرکتها، از جمله بیمه اتومبیل عمومی، پودر دارویی Gold Bond، پماد موضعی Icy Hot، Carnival Cruise Line، دوربینهای زنگ در، کوکیهای Oreo و دوناتهای Krispy Kreme است. تقریباً هر تبلیغاتی فقط شاک است، خوب، خودش است: Shaq در حال نصب یک سیستم امنیتی، Shaq در حال رقصیدن با آهنگ تم Gold Bond، Shaq ایستاده در استخر کشتی کروز با لباسهایش. هر تبلیغ همان عنصر را دارد: سرگرمی به سبک Shaq. به سختی می توان دقیقاً دلیل آن را مشخص کرد، اما مهم نیست که او چه کاری انجام می دهد، با دیدن او احساس لبخند زدن به شما دست می دهد.
او به من میگوید
خنداندن مردم بزرگترین هدف او در زندگی است. . وقتی در رستوران غذا میخورد، انعامهای بسیار معروفی از او میگذارد. (مشهور است که اگر غذا به اندازه کافی سریع برسد، ۴۰۰۰ دلار به سرور می دهد.) در روزهایی که کار نمی کند، به یک فروشگاه والمارت یا یک فروشگاه مبلمان می رود و به قول خودش به افراد غریبه “برکت” می دهد – با یک جایزه بزرگ یا دو تا نقدی بدون دوربین بدون رسانه فقط یک انسان غول پیکر خلق لحظات فراموش نشدنی در زندگی افراد دیگر .
او می گوید: «به خصوص بچه ها. “من همیشه سعی می کنم راز خود را به بچه ها بگویم.”
راز او چیست؟
او میگوید: «به آنها میگویم که همیشه به حرفهای مامان و باباشان گوش دهند. گاهی اوقات پیام خود را در حالی که برای بچهای یک دوچرخه جدید میخرد یا یک آیفون جدید به نوجوانی میدهد، میرساند. “من به آنها می گویم، “مادر و پدر شما بیشتر از من می توانند به شما کمک کنند.”
وقتی او متوجه شد که من یک نوزاد در خانه دارم، Shaq تلفن من را می گیرد، دوربین را باز می کند، آن را به حالت سلفی تبدیل می کند و شروع به ضبط پیام می کند.
او به دوربین میگوید: «تو من را نمیشناسی». “اما شما این مرد را می شناسید.”
او دوربین را به سمت من نشانه می رود، سپس به سمت خودش برمی گردد.
او می گوید: «اجازه دهید به شما بگویم. “او یک ابرقهرمان است. یک روز داشتیم در خیابان راه می رفتیم که چند آدم بد از ساختمانی پریدند و پدرت آنها را کتک زد. پدرت به آنها لگد زد و او آنها را مشت کرد و آنها را از سر راه پرت کرد.”
سپس Shaq یک ابروی خود را بالا میبرد و فقط یک لمس آرامتر میشود.
او میگوید: «پدرت یک ابرقهرمان است». “مطمئن شوید که همیشه به او گوش می دهید.”
* * *
تولد متفاوتی بود. او ۲۸ ساله بود، در چهارمین سال حضورش در لیکرز، و آنها در دومین شب پشت سر هم مقابل کلیپرز بازی می کردند. Shaq آنقدر مسلط بود که بازی تقریباً بی احترامی بود. شاک با کمک کوبی برایانت جوان، در زمین بالا و پایین میدوید و ریباندهای تهاجمی خود را میگرفت و توپ را چنان محکم از لبه میکوبید که به نظر میرسید اتاق میلرزد. او با ۶۱ امتیاز و ۲۳ ریباند در میانه فصلی که تنها MVP او بود، کار خود را به پایان رساند. چند ماه بعد او اولین قهرمانی از سه قهرمانی متوالی NBA را به دست آورد.
بهعنوان یک بازیکن، او بهخاطر بدنی عجیب و غریب و ورزشکاریاش معروف بود – استراتژی دفاعی موسوم به “Hack-a-Shaq” آنقدر محبوب بود که صفحه ویکیپدیای خودش را دارد. اما او به خاطر شخصیت خارج از دادگاه نیز شناخته شد. او آلبوم های رپ ضبط کرد که یکی از آنها پلاتین شد. او در فیلم هایی مانند درام استخدام کالج در سال ۱۹۹۴ Blue Chips و کودک پسند Kazaam در سال ۱۹۹۶ ظاهر شد، جایی که او نقش یک جن عاقلانه و عاطفی را بازی کرد. او خود را «ارسطو بزرگ» نامید. سپس به مردم گفت که میخواهد «شکسپیر بزرگ» نامیده شود.
در بیشتر دوران حرفهایاش، او توسط افراد شک و تردید هدایت میشد. بزرگسالانی که به او گفتند هرگز از نیوآرک خارج نخواهد شد. مربیانی که به او گفتند هرگز حرفه ای نمی شود. مفسران و بازیکنان سابق میگویند که او نمیتواند یک حلقه ببرد. و در حالی که بله، او آشکارا از نظر فیزیکی تسلط داشت، او همچنین شاگرد بازی بود.
در طول بازی All-Star امسال، پس از اینکه Shaq به تیم هفتاد و پنجمین سالگرد NBA معرفی شد، تقریباً پنج دقیقه را صرف فهرست کردن برخی از افرادی کرد که حرفه او را شکل دادند. او از مادرش تشکر کرد که وقتی پدر بیولوژیکیاش آنها را ترک کرد، او را با حقوق منشی بزرگ کرد. او او را “لوسیل اونیل بزرگ” می نامد. او از ناپدریاش، فیل هریسون، تشکر کرد که او را به اولین بازی حرفهایاش برد – جایی که او تماشای جولیوس اروینگ را تماشا کرد که به پایین پرت میشود و جمعیت را به جنون میکشاند. او از مجیک جانسون، کریم عبدالجبار، دیوید رابینسون و دوستش چارلز بارکلی نام برد. او از افرادی که به او توصیه کردند و به او کمک کردند تا استقامت کند تشکر کرد. مربیان، مدیران اجرایی، حریفان، اسطوره های بازی.
شک به من میگوید که او همچنین تمایل داشت که بخشی از آنچه او آن آمار مینامد نباشد – ۶۰٪ بازیکنان NBA که در عرض پنج سال از بازی آخرشان شکست خوردند. به عنوان یک هشدار نه چندان ظریف، ناپدری او، یک گروهبان مته، از ورزشکارانی به او می گفت که تمام پول خود را از دست داده بودند.
واضح است که این انگیزه Shaq را برای تبدیل شدن به یک دانشجوی تجارت بزرگ نیز به همراه داشت. او از جف بزوس و بیل گیتس نقل قول می کند. او سهام گوگل را در اولین پیشنهاد خریداری کرد، زمانی که ارزش شرکت ۱۰۰ میلیون دلار بود. امروزه ارزش شرکت مادر Google بیش از ۱ تریلیون دلار است.
Shaq خود را “استاد سرمایه گذاری مشترک” می نامد. بیشتر معاملات تأییدیه او شامل مبادله نقدی زیادی نیست. در عوض، Shaq معمولاً سهامی را در شرکت میگیرد، سپس به رشد آن کمک میکند. و او فقط با محصولاتی که شخصا استفاده می کند و دوست دارد شریک می شود.
حلقه مثال خوبی است. چند سال پیش Shaq به یک سیستم امنیتی در یک خانه جدید نیاز داشت. قیمت پیشنهادی یک شرکت چیزی در حدود ۴۰۰۰۰ دلار بود. درعوض، Shaq برای خودش یک دوربین زنگ در رینگ به قیمت ۳۰۰ دلار خرید و خودش آن را نصب کرد. او آنقدر این کار را دوست داشت که به دنبال بنیانگذار شرکت بود، به همین دلیل بود که در نهایت در تبلیغات Ring بازی کرد. مشخص نیست که او چه مقدار از شرکت را به دست آورده است، اما رینگ اخیراً به قیمت ۱ میلیارد دلار به آمازون فروخته است.
او به من میگوید که در طول سالها نیز اشتباهاتی داشته است. توسعه دهندگان رستوران پشت پلنت هالیوود، Shaq را به همراه جو مونتانا، وین گرتزکی و آندره آغاسی برای سرمایه گذاری در یک رستوران زنجیره ای با مضمون ورزشی استخدام کردند. در چند سال، شرکت ورشکست شد. شرکت دیگری که او در سال ۲۰۲۱ بخشی از آن بود، تنها چند ماه پس از عرضه عمومی، دو سوم ارزش خود را از دست داد. او میگوید که پیشنهاد هوارد شولتز، مدیر عامل استارباکس را رد کرده است، زیرا فکر نمیکرد سیاهپوستان زیاد قهوه مینوشند.
او به من می گوید: «اکنون یک استارباکس در هر گوشه ای وجود دارد.
او به هر اشتباه به عنوان یک فرصت یادگیری فکر می کند. او در واقع حداقل از روزهایی که در LSU بود به این نوع چیزها فکر می کرد. هنگامی که یک استاد بازاریابی از کلاس خواست تا محصولاتی را که میتوانستند در آینده به فروش برسانند، توسعه دهند، Shaq طرحی مفصل برای فروش کفشهای Shaq، جورابهای Shaq، پیراهنهای Shaq ایجاد کرد. اما او میگوید که پروفسور به او نمره F داده است، و خاطرنشان میکند که در NBA، افراد بزرگ در طول تاریخ، فروشندگان بزرگی نبودهاند.
شاک چند سال پیش به Real Sports اچبیاو گفت: «او واقعاً مرا شرمنده کرد».
اما درست بود. مهاجمان و گاردهایی مانند مایکل جردن، لری برد، مجیک جانسون همگی قراردادهای تایید موفقی داشتند. اما مراکز غول پیکر کفش را جابجا نکردند. همانطور که ویلت چمبرلین زمانی گفت: «همه به دنبال دیوید هستند. هیچ کس ریشه جالوت ندارد.”
بنابراین Shaq شروع به مطالعه تبلیغات کرد و به این فکر کرد که کدام تبلیغات را دوست دارد و چرا. او به یاد می آورد که یک سری از آگهی های تبلیغاتی Bud Light را با حضور سگی به نام اسپادز مک کنزی دیده بود. آنها بامزه بودند. او می دانست که می تواند خنده دار باشد.
“من همیشه همینطور بوده ام. من همیشه دلقک کلاس بودم.» او به من می گوید. من تقریباً به خاطر آن از دبیرستان اخراج شدم. حالا با انجام این کارها پول در میآورم!»
* * *
عجیب است که Shaq را یک مرد ۵۰ ساله بدانیم، تا حدی به این دلیل که او به خود میبالد که بچه بزرگی است. اما سالها هک شدن در دادگاه شب بهشب نیز تاثیر خود را گذاشته است. او در حین راه رفتن چوب می زند و به سختی خم می شود تا کفش هایش را بپوشد. او با پوشیدن یک جفت پارچه بوم TOMS به اندازه قایق به جلسه ما حاضر شد. او میگوید بزرگترین ترس او پیر شدن است.
“آیا پیری بهتر از جایگزین نیست؟” می پرسم.
او میگوید: «لزوماً نه. او برخی از مفاهیم ضد پیری را بررسی کرده است.
من میپرسم آیا کاری وجود دارد که او هنوز انجام نداده و بخواهد انجام دهد. او می گوید که یک روز دوست دارد یک سال را در یک قایق تفریحی بگذراند و در سراسر جهان قایقرانی کند. سپس او به برخی از بلندترین ساختمان های افق آتلانتا اشاره می کند.
“این چیزها.”
او میگوید که میخواهد کارهای بیشتری در زمینه املاک تجاری انجام دهد. او دوست دارد در برخی مواقع مالک ساختمان هایی از این دست باشد، و تا آنجا که می تواند از افرادی که می شناسد و با پروژه هایی از این دست به خوبی عمل کرده اند، یاد می گیرد. انگیزه های او این روزها کمی متفاوت است.
او می گوید: “من می خواهم به موفقیت ادامه دهم.” “به نشان دادن فرزندانم ادامه دهید. به نشان دادن بچه های دیگر ادامه دهید.”
من میپرسم که آیا او هرگز نامزد انتخابات خواهد شد.
او می گوید: «هرگز». “من فقط می خواهم مردم را خوشحال کنم. در سیاست بعضی ها را خوشحال می کنید و بعضی ها را ناراضی. من سیاست نمیکنم.”
او می گوید که دوست دارد چیزهای منفی زندگی را متعادل کند.
او به من می گوید: «این چیزهای وحشتناکی است. من میخواهم مردم چهرهام را ببینند و بدانند که خیلی خوب است. شما روز بدی را سپری می کنید، مرا می بینید، خیلی خوب است.»
ما اکنون می دانیم که بسیاری از افرادی که برای خنداندن دیگران سخت کار می کنند، از درون رنج می برند و از آن خنده به عنوان مرهم استفاده می کنند. شکسپیر بزرگ از آنجایی که ارسطو بزرگ است، همیشه نمی تواند آسان باشد. همانطور که در پایان صحبت خود به سمت آسانسور می رویم، از او می پرسم که آیا برای لذت بردن از زندگی ای که ساخته است توقف می کند؟
او به من می گوید که “برنامه ریزی شده است که شاد نباشد.”
وقتی بچه بود، میگوید، یک جام را در روز جمعه برنده میشد، ناپدریاش آن را جایی میفرستاد، سپس مردم را برای آشپزی دعوت میکرد و آن را نشان میداد. اما روز یکشنبه، جام حذف شد.
«من میگویم، «هی، جام کجاست؟» او میگوید، «یکی دیگر بگیر».
شق میگوید که ذهنیت برای همیشه او را به پیش میبرد.
او میگوید: «این من را ثابت نگه میدارد. در واقع به همین دلیل است که من سه قهرمانی متوالی کسب کردم. بعد از اولی، من میگفتم، “من یکی دارم، من باحالم.” سپس میشنوم، “شرط میبندم که نمیتوانی یکی دیگر را بگیری.” سپس “مجیک و کریم دو تا گرفتند، شرط میبندم که میتوانی. ‘سه تا بگیر’”
او می گوید این او را دیوانه کرده است.
“بعد از این همه مدت، من برای احترام جنگیدم، اما شما هنوز به من احترام نمی گذارید؟ این را تماشا کنید،» او می گوید. «وقتی بزرگ میشوی و به تو میگویند که هیچکس نیستی، با کسی بودن پیشرفت میکنی.»
به همین دلیل او ۱۹ سال بازی کرد و همیشه تشنه یک حلقه دیگر بود. به همین دلیل است که او متقاعد شده است که همیشه یک معامله تجاری دیگر وجود دارد. و به همین دلیل است که همیشه شخص دیگری وجود دارد که او بتواند لبخند بزند، فقط با شاک بودن.
این خیلی بد نیست—برای یک مرد معمولی که گوش میدهد.
این مقاله در اصل در شماره مه/ژوئن ۲۰۲۲ مجله SUCCESS منتشر شد. عکاسی بیانکا پیر.
Michael J. Mooney روزنامه نگاری است که برای D Magazine، GQ، ESPN می نویسد: The Magazine ، خارج، SUCCESS و مکانیک محبوب. او یکی از مدیران کنفرانس سالانه ادبیات غیرداستانی Mayborn است. داستان های او در چندین نسخه بهترین نویسندگی ورزشی آمریکا و بهترین گزارش جنایی آمریکا منتشر شده است. او با نامزدش تارا و تازی مسابقه بازنشستهشان در دالاس زندگی میکند.