عمومی

ساختن یک کسب و کار به معنای انجام کار منطقی نیست است. این در مورد وسواس غیر منطقی است – روان پریش تعقیب هدف

ساختن یک کسب و کار به معنای انجام کار منطقی نیست
است. این در مورد وسواس غیر منطقی است – روان پریش
تعقیب هدف

هیچ رازی برای تضمین موفقیت کسب و کار وجود ندارد، اما یک شرط وجود دارد: تعقیب هدف تقریباً روانی. بدون آن، شما آنقدر زنده نخواهید ماند که ROI از تلاش های شما در غیر این صورت در ابهام متوسطی رنج خواهید برد. این دقیقاً همان چیزی است که باعث می‌شود داشتن یک کسب و کار ” سخت” و چرا تعداد زیادی کارآفرینان موفق فقط می توانند نحوه ساختن آن را اینگونه توصیف کنند که “شما به نوعی این کار را انجام می دهید.”

ایجاد یک تجارت همه چیز و سینک آشپزخانه را به سمت شما پرتاب می کند. خانواده و دوستان تصمیمات شما را زیر سوال می برند. رسانه‌های اجتماعی به شما «اثبات» می‌دهند که نشان می‌دهد همه همسالانتان چقدر بهتر عمل می‌کنند. و شما به طور کامل با نرخ ساعتی کار می کنید که کمتر از حداقل دستمزد می شود. در پایان، یا با موفقیتی روبرو می شوید که تصور زندگی را غیرممکن می کند یا با ناامیدی دیوانه کننده شکست مواجه می شوید.

برای کارآفرینانی که اولین بار هستند، این چیزی است که برای پیوستن به باشگاه موفق ها لازم است.

همه مشاغل تازه کار متعلق به افراد تازه کار. اثبات نشده و مخاطره آمیز هستند.

زمانی که اولین کسب و کارم را شروع کردم، قبلاً کسب و کار دیگران را با موفقیت مدیریت کرده بودم و رشد داده بودم. ، تعداد دنبال کنندگان رسانه های اجتماعی را به صدها هزار نفر رسانده بود، صدها کتاب از حسابداری گرفته تا فروش و خلاقیت خوانده بود، و حتی سال ها با رفتن در خانه به خانه و انجام تماس های سرد در فروش خوب بود. هیچ‌کدام آن‌طور که فکر می‌کردم کمکی نکرد و علیرغم برنامه‌ریزی و آماده‌سازی پیچیده، هنوز کاملاً ناآماده برای کار در دستم گرفتار شدم.

بدتر؟ این طرح حداقل ده ها بار دور ریخته شد و بارها و بارها بازسازی شد تا مشخص شود چه چیزی جواب می دهد.

به‌عنوان یک صاحب کسب‌وکار تازه کار، اثبات نشده‌اید زیرا قبلاً هرگز این کار را نکرده‌اید. از آنجایی که شما اثبات نشده اید، حتی بهترین طرح تجاری نیز اثبات نشده، ریسکی و سرمایه گذاری غیرمنطقی است. در نهایت متوجه می شوید که طرح و ایده اهمیت کمتری نسبت به اینکه چه کسی برنامه را اجرا می کند و بر اساس ایده استوار است.

کارآفرینی را نمی توان آموزش داد، فقط می توان آن را آموخت.

به این فکر کنید: در تمام زندگی‌تان دوچرخه‌سواری را به شما یاد داده‌اید. کارآفرینی از شما انتظار دارد که بتوانید به طور ناگهانی سوار بر تک چرخ شوید در حالی که در یک دست سه توپ را در دست دارید و در دست دیگر چتر را نگه دارید. بعلاوه، زمان زیادی از شما نیاز است که ابتدا تک چرخ را مونتاژ کنید!

وظیفه شما این است که چیزی را که وجود ندارد (کسب و کار شما) به واقعیت تبدیل کنید، به طور غیرقابل انکاری ثابت کنید که می تواند کار کند و شما می توانید آن را انجام دهید، و به نوعی با انجام آن در طول راه امرار معاش کنید. آموزش و پرورش به شما می آموزد که جهان با نظم و ترتیب منطقی با روش درست و غلط انجام کارها ساخته شده و پیشرفت می کند.

در کارآفرینی، می آموزید که قدرت خلقت آشفته، غیرقابل پیش بینی و همراه با شکست است. شما یاد می گیرید که شکست برای همیشه نیست و صرفاً گامی در فرآیند به سوی تحقق چشم انداز است. هیچ کس نمی تواند آن هنر را به شما بیاموزد زیرا برای درک آن نیاز به تجربه و یادگیری آن دارد.

ترفند این است که به طور غیرمنطقی نسبت به بینایی خود وسواس داشته باشید.

وظیفه کارآفرین ایجاد و اثبات قابلیت زندگی چیزی است که هنوز وجود ندارد، کشف کردن چگونگی انجام آن و الهام بخشیدن به مردم برای خرید چشم انداز. شغل یک کارمند وابسته به ساختن چیزی است که با برنامه و وظایفی که باید تا حد امکان دقیق، دقیق و صحیح باشد، وجود دارد.

در برخی مواقع، به لحظه ای مهم در کسب و کار خود می رسید که تعیین می کند آیا در کسب و کار موفق خواهید شد یا نه. دست برداشتن از. برای بسیاری از کارآفرینان، مخصوصاً من، آن لحظه معمولاً زمانی فرا می رسد که تمام پول خود را تمام کرده اید، در آخرین مراحل خود هستید، و هر اقدام منطقی به شما می گوید که تسلیم شوید و بعداً دوباره تلاش کنید.

تنها یک راه مطمئن برای غلبه بر آن لحظه وجود دارد و تمام خون، عرق و اشک ها ارزشش را دارند: شما باید به طور کامل و غیر منطقی در انجام آن وسواس داشته باشید. باید آنقدر برای شما ارزشمند باشد که حتی طرح B را در نظر نگیرید. برای افراد خارجی، انتخاب ادامه دادن منطقی نیست، کاملاً غیر منطقی است و احمقانه به نظر می رسد.

برای من، قبل از “ساختن”، هیچ چیز دیگری جز اعتقاد و ایمان محض به خودم برای اینکه در نهایت کار را انجام دهم، پشتیبان آن نبود. اکثر مردم به دلیل کمبود پول، زمان یا منابع برای رسیدن به آنچه می خواهند به دست آورند، گیر می کنند. جادوی موفقیت در کارآفرینی در دسترسی به هیچ یک از این چیزها نیست. این در مورد تعقیب هدف غیرعادی، غیرمنطقی و غیرمنطقی (معروف به روانی) و تحقق آن است.

نظرات بیان شده در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com متعلق به خودشان است، نه نظرات Inc.com.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی