چگونه بستنی به هاپ کامرون هدف داد و از او الهام گرفت
مخروط های شاد را باز کنید
وقتی هاپ کامرون در ۱۱/۱۱/۱۱ ۳۰ ساله شد، او به تازگی به قله کلیمانجارو رسیده بود و طلوع خورشید را از قله اوهورو، مرتفع ترین نقطه آفریقا تماشا می کرد – شاهکاری تکان دهنده که گیلاس نمادین در بالای هدف زندگی لایه ای کار و زندگی در هر نقطه بود. قاره در زمانی که او ۳۰ سال داشت.
از آنجایی که آفریقا آخرین قاره در فهرست او بود، این عکس یک بسته شدن خوش منظره را ثبت کرد. این منظره شگفتانگیز به نظر میرسید، همانطور که زندگی او در دهه گذشته – در حالی که در یک کشتی کروز شش ستاره در قطب جنوب مشغول کار بود، لباسی پوشیده بود و دستکشهای سفید پوشیده بود. برنزه و خندان پس از یک روز موج سواری در پورتو اسکوندیدو، مکزیک. و در ساحلی در کلمبیا با همسر کنونیاش، مندی، که در نیمه سفرش با او آشنا شد، گیجآلود به نظر میرسید.
اما بسیاری از آن لبخندها سردرگمی بیپایان و عدم هدایت کامل را پنهان میکردند.< /p>
کامرون اذعان میکند: «در حقیقت، من کاملاً گم شده بودم و حتی از انجام آن هدف نهایی خوشحال نبودم.
از دست دادن هدف نهایی. چراغ راهنما
هنگامی که به زادگاهش نلسون، نیوزلند بازگشت، از او دعوت شد تا در چندین مصاحبه تلویزیونی و رادیویی شرکت کند – و همچنین در چندین قطعه چاپی به نمایش درآمد – تا درباره سفرهای جهانی خود صحبت کند. و متوجه شد که مجبور است این واقعیت را پنهان کند که افسرده است.
او به خاطر میآورد: «تمام چیزی که به نامم داشتم یک بسته لباس و دوچرخهام بود. من با پدر و مادرم در اتاق اضافی آنها زندگی می کردم. نه بیمه داشتم و نه برنامه ای. داشتم Hap Working the World را می نوشتم، درباره سفرهایم، و یک مستند می ساختم، < a href="https://www.richardsidey.com/bikes-for-africa/" target="_blank">دوچرخه برای آفریقا [درباره کمک به اجرای دوچرخه خودپایدار کارگاهی در روستایی نامیبیا]، و تمام چیزی که داشتم خاطرات بود. نگران آینده بودم. بلند شدن از رختخواب سخت بود. تمام تمرکز زندگی من به مدت نه سال سفر به دنیا بود. وقتی ۳۰ ساله شدم، احساس کردم چراغ راهنمایم در حال خاموش شدن است.»
هیچ چیز در آن زمان به این واقعیت اشاره نمی کرد که بزرگترین ماجراجویی زندگی او به زودی جای خود را به ماجراجویی دیگری، حتی بزرگتر، خواهد داد. هیچ راهی وجود نداشت که بدانیم او از یک سرگردان بی هدف به یک تبدیل می شود کارآفرین موفق، یک امپراتوری کوچک را در کلرادو راه اندازی کرد که در سراسر کشور – و جهان موج می زند – و الهام بخش دیگر کارآفرینان برای پیروی از آن است. چگونه میتوانست بداند که با زن رویاهایش و دو دختر زیبا، زندگی جدیدی در آمریکا خواهد داشت، در حالی که تنها چیزی که در این لحظه میدانست سس کاراملی غلیظ و چسبناکی بود که روی رویاهای تخلیه شده میریخت؟
به هر حال احساسات کامرون قابل درک بود. در آفریقا، او به یک رابطه عاشقانه پایان داد که بیش از نیمی از زمان او در خارج از کشور بود. مندی، دوست دختر آن زمان او، می دانست که از زندگی چه می خواهد، و او، متأسفانه، نمی دانست. او میگوید: «فکر میکردم اگر از او جدا شوم و او را آزاد کنم، حالم بهتر میشود و ابرهای تیرهای که دنبالم میآیند رها میشوند.
“شما با ترس از تلاش چیزهای زیادی از دست می دهید.”
کامرون به زودی متوجه شد که زمان جدایی چیزی را حل نمی کند و درد او برای مندی تنها با گذشت هر روز بیشتر می شد. اما داستان عشق آنها خیلی دور از ایده آل بود: دو نفر در طرف مقابل جهان، که هیچ کدام پول زیادی ندارند.
چند چیز در ذهن کامرون می چرخید. یکی از آنها شعار سفر استوار بود که او را در برخی از لحظات ترسناکی که در سفرهای خارج از کشور متحمل شد، حفظ کرد، مانند نوازنده ای که در خیابان در دارالسلام، تانزانیا ملاقات کرد، که به او پیشنهاد سواری داد که منجر به ربوده شدن او شد. با اسلحه دزدی شد، سپس در محله فقیر نشین افتاد، وحشت زده شد و تکان خورد. برخی افراد جالب مانند مردی که یک روز قبل از آن حادثه وحشتناک در یک دستگاه خودپرداز ملاقات کرد، او را با موتور خود در سراسر شهر برد، او را به یک بار ساحلی برد، سپس او را برای چای با گروهی از پیرمردها آورد. کامرون میگوید که اگر به خودش میگفت که نرود، تجربه شگفتانگیزی را تجربه نمیکرد.
و به همین دلیل بود که با همین شعار، ماندی را صدا کرد و اعتراف کرد که هرگز از دوست داشتن او دست برنداشت. او همچنین اعتراف کرد که او را دوست دارد و این زوج در آگوست ۲۰۱۲ با هم ازدواج کردند.
کامرون هنوز در نیوزیلند زندگی می کرد که با هم ازدواج کردند و منتظر تایید گرین کارت خود بود، که ۱ سال و نیم طول می کشید. برای مرتب شدن او هنوز افسرده بود، و جدا بودن از مندی تنها بر مبارزات او افزود. عمهاش به او کمک کرد تا در کافهای در اوکلند، نیوزلند شغلی پیدا کند، و به آرامی همه چیز تغییر کرد.
«وقتی در اطراف مردم هستم، بهترین نسخه خودم هستم،» او اعتراف می کند. “این به من سوخت می دهد. برای من مثل یک مدیتیشن است.”
پیدا کردن الهام برای Happy Cones
در فوریه ۲۰۱۴—یک روز قبل از او نیوزیلند را ترک کرد تا برای همیشه با مندی در دنور باشد—او لحظات خوشی را در باغ توت های دوست خانوادگی دنیس لیتل سپری کرد.
«ما در حال خوردن قهوه بودیم و پدرم گفت: «خوشحال، بیا و به دستگاهی که دنیس در گاراژش دارد نگاه کن.» او به یاد می آورد. «ماشین مخلوط کردن بستنی میوه واقعی لیتل جم روی میز کار او بود.»
این دستگاه توسط برادر لیتل، کریس، با پیچ مخصوصی طراحی شده بود که میوه و بستنی را به چیزی شبیه به نرم تبدیل می کند. سرو کنید اما با بافت سفتتری، زیرا با بستنی درست میشود و نه یک کنسانتره مایع.
کامرون میگوید: «قوم بخشی از جادو است. “رنگ و طعم از میوه می آید. مردم دوست دارند که واقعاً سنگین نیست. یک سوم آن فقط میوه است. در تمام سفرهایم این بستنی را جز در نلسون ندیدم. هر باغ توت در آنجا بستنی میوه ای واقعی دارد. شبیه باسکین رابینز یا یک زنجیره بزرگ نیست. بیشتر در مناطق روستایی است.»
وقتی از بستنی صحبت میکند، فکر میکنید که دارد یک شعر عاشقانه میخواند. صدای او چندین اکتاو بلند می شود—مثل یک بچه کوچک که در مورد اسباب بازی مورد علاقه اش صحبت می کند.
پس از آن روز در گاراژ لیتل، کامرون هدف زندگی در یک اتوبوس مدرسه بازسازی شده در سال ۱۹۸۹ یافت می شود که به گفته او اولین بستنی میوه ای واقعی در آمریکا را سرو می کرد.
آغاز متواضعانه هپی کونز
در سال ۲۰۱۵، کمتر از یک سال پس از اینکه پا به خاک آمریکا گذاشت، کامرون دست به اقدامی زد. دوره توسعه کسب و کار کوچک او و مندی از هوندا آکورد صورتی رنگ ۱۲۰۰ دلاری او به عنوان وثیقه وام ۴۲۰۰۰ دلاری استفاده کردند. آنها یک اتوبوس از کریگزلیست خریدند و پس از چند دوره بازسازی معجزه آسا، Happy Cones را در دنور افتتاح کردند. یک سال بعد، آنها اولین فرزند خود را به دنیا آوردند.
علی رغم تغییرات بزرگ زندگی و منحنی یادگیری در راه اندازی یک کسب و کار جدید، زندگی کامرون به دلیل مشتریانش پر از معنا بود.
او میگوید: «من دوست دارم روی کامیون بستنی کار کنم. «اگر احساس ناراحتی می کنم، وارد پنجره می شوم و با مردم صحبت می کنم. یا به دو مکان آجر و ملات خود [در گلدن و اج واتر] می روم. ما در حال ساخت کامیون دوم هستیم، بنابراین تابستان امسال دو کامیون خواهیم داشت.»
کامرون هیچ تغییری در نحوه ساخت بستنی ایجاد نکرد و به منشأ نلسون آن وفادار بود، اما او این کار را انجام داد. کمی تغییر نام تجاری بعد از اینکه متوجه شدند مشتریان واقعاً اهمیت بستنی میوه ای واقعی را وقتی در باغ سرو نمی شود درک نکرده اند.
به دست آوردن محبوبیت در سراسر جهان< /h3>
او میگوید: «در چند هفته اول متوجه شدم که مردم شیفته نیوزیلند شدهاند، بنابراین به سرعت شروع به بستنی به سبک نیوزلندی کردم. “اگر به نیوزیلند می رفتید و بستنی به سبک نیوزلندی می خواستید، هیچ کس نمی دانست در مورد چه چیزی صحبت می کنید.”
اما در ایالات متحده، آشنایی آن و همچنین مکان هایی که به آن می پردازند در حال افزایش است. به لطف تلاش های کامرون، آن را پیدا کنید. اکنون چندین مغازه در سرتاسر کشور وجود دارد که «بستنی به سبک نیوزلندی» سرو میکنند، از جمله در شهر کوچک پورت آنجلس، واشنگتن، جایی که زوج زن و شوهر در Welly هنگام تماس با کامرون قبل از باز کردن، توصیههای خوبی از کامرون دریافت کردند. کامرون خاطرنشان می کند: «بسیاری از مردم به من مراجعه می کنند که به راه اندازی شرکت خود فکر می کنند و مشاوره می خواهند. دختری از دبی [امارات متحده عربی] با من تماس گرفت که میخواست یک مغازه باز کند. من می بینم که هر سال علاقه به آرامی افزایش می یابد.”
Happy Cones “مکان شاد” هاپ کامرون است
علیرغم رشد محبوبیت بستنی، مکانهای دیدنی کامرون در جای دیگری قرار دارد.
او میگوید: «وقتی برای اولین بار Happy Cones را راهاندازی کردم، موفقیت برای من مانند پنج مغازه به نظر میرسید. «اما [اکنون] میخواهم شرکتی داشته باشم که از زندگی من پشتیبانی کند: یک شوهر و پدر خوب بودن و ایجاد یک محل کار که در آن بتوانم به کارمندانم الهام بخشم تا ببینند چه کسانی هستند و از آنها حمایت کنید در انجام کارهایی که به آنها علاقه دارند. از آنجایی که افسردگی را پشت سر گذاشته ام، به خوبی می دانم که در آن موقعیت ها چه کاری می توانم برای کمک به دیگران انجام دهم. لحظات تاریک به تعریف ما کمک میکنند، و اگر بتوانید یاد بگیرید و رشد کنید و بفهمید چه چیزی برای شما مفید است و چه چیزی برای شما مفید نیست، میتوانید بهترین نسخه از خودتان باشید.»
و پس از یک دهه همینطور بود. از سفر به دور دنیا، یافتن عشق، از دست دادن آن، یافتن دوباره آن، تلاش برای درک تعریف واقعی موفقیت و به خطر انداختن همه چیز برای نقل مکان به کشوری جدید برای تشکیل خانواده و کسب و کار، بستنی جان کامرون را نجات داد.
او میگوید: «کل فلسفه در Happy Cones این است که «همه خوشحالتر میروند». من فقط می خواستم به مردم در سفرشان کمک کنم. Happy Cones فقط وسیله ای برای آن است. اما جای خالی من را نیز پر کرده است. واقعاً جای خوشحالی من است.”
این مقاله در ابتدا در ماه می/ژوئن ۲۰۲۳ منتشر شد مجله SUCCESS . عکس توسط © Marisa Brodie.
استفانی الیس یک نویسنده غذا و سفر، و همچنین استراتژیست روابط عمومی و خالق محتوا برای شرکت خود است. او خطوط فرعی در واشنگتن پست، بی بی سی سفر، خوب غذا خوردن، Saveur و موارد دیگر دارد و مشتریان او عبارتند از رهبران فکری در امور مالی، برندسازی، مراقبتهای بهداشتی و فضای غذا و نوشیدنی، با یک بازیکن سابق NBA و شرکت مجرای کار که برای اندازهگیری خوب به این سمت میروند. میتوانید در stefanieellis.com یا در اینستاگرام @ تماس بگیرید ۴۰somethingunicorn.