آیا می خواهید کسب و کار خود را بفروشید؟ در اینجا 3 نکته برای اطمینان از یک انتقال موفق
آیا می خواهید کسب و کار خود را بفروشید؟ در اینجا ۳ نکته برای اطمینان از یک
انتقال موفق
کارآفرینانی که امیدوارند sell کسب و کار آنها ممکن است این کار را برای دلایل. شاید آنها به دنبال پشتیبانی با شرکتی هستند که تأسیس کرده اند. یا ادغام ممکن است فرصتهایی برای رشد ارائه دهد که در غیر این صورت غیرممکن است. شاید ماجراجویی جدیدی در انتظار باشد، اما بنیانگذار احساس میکند که باید ابتدا کاری را که شروع کردهاند به پایان برساند یا در غیر این صورت میراث خود را به دستان خوبی بسپارد تا بتواند به پیشرفت خود ادامه دهد. به هر دلیلی، هر سال حداقل ۳۰۰۰۰* صاحب کسب و کار در ایالات متحده، شرکت خود را به امید فروش موفق.
البته، صرفاً راه اندازی کسب و کار شما نتیجه مطلوبی را تضمین نمی کند. واقعیت آشکار این است که فقط حدود ۳۰ درصد شرکتهایی که برای خریدار رقابت میکنند، واقعاً خریداری میشوند. و از بین آنها، ۷۵ درصد از بنیانگذاران عمیقاً از انتخاب خود پشیمان هستند. برای فروش در اولین سال پس از معامله.
وقتی شرکتم را گرفتم، Killer Visual Strategies، برای عرضه در سال ۲۰۱۸، مصمم بودم که این روندها را کنار بگذارم. نه تنها میخواستم در آن اقلیتی از کسبوکارها قرار بگیرم که از طریق فرآیند خرید موفق میشوند، بلکه میخواستم از پشیمانی فروشنده پس از معامله مانند طاعون جلوگیری کنم. امروز، تقریباً چهار سال پس از خرید آژانس من توسط Material، می توانم با اطمینان بگویم که به اهدافم رسیدم — و سپس به برخی موارد . اگر میخواهید همین کار را انجام دهید، در اینجا سه نکته وجود دارد که به شما کمک میکند در هنگام فروش شرکتتان از شانسها غلبه کنید.
۱٫ قبل از رفتن به بازار، نتایج دلخواه خود را تعریف کنید
به طور متوسط، ۴۷ درصد از کارکنان کلیدی یک شرکت مدت کوتاهی پس از آن ترک خواهند کرد. یک معامله بزرگ برای کاهش این خطر – و اجتناب از درد ناشی از از دست دادن افرادی که در وهله اول به شما کمک کردند تا به فروش برسید – از تیم دعوت کنید تا در شناسایی و ایجاد یک نتیجه مطلوب کمک کنند.
شش ماه قبل از عرضه Killer به بازار، من و تیمم شروع به بحث در مورد نتایج ترجیحی خود و تأثیر یک معامله بر روی ما کردیم. کسب و کار. این گفتوگوی باز به ما کمک کرد تا انتظارات روشنی داشته باشیم و در عین حال نگرانیها و ترسهای بالقوهای را که سپس بهعنوان یک گروه مورد بحث قرار دادیم شناسایی کنیم.
ما مواردی مانند:
- نوع شریکی که میخواهیم جذب کنیم. آیا میخواستیم با یک تجارت مکمل، یک رقیب یا شاید سرمایهگذاری که به دنبال رشد نام تجاری ما است شریک شویم؟
- نوع افرادی که می خواستیم با آنها کار کنیم. آیا میخواستیم تیم خود را از طریق ادغام گسترش دهیم، در کنار افراد با تجربهتر (یا در زمینههای دیگر با تجربهتر) کار کنیم، یا مستقل باقی بمانیم و تأثیر کمی بر افراد خود داشته باشیم؟ و در مورد ارزش ها و فرهنگ مشترک چطور؟ چقدر برای ما مهم است؟
- نوع ساختار معامله ای که می پذیریم. آیا برای سهامداران سود کسب می کردیم یا خرید کامل؟ آیا رهبری کاملاً جدید یا راهنمایی پیشینه برای رهبران فعلی میخواستیم؟
- آینده برند ما پس از خرید. آیا میخواستیم برند خود را حفظ کنیم و رشد دهیم یا حاضر بودیم آن را برای چیزی بزرگتر رها کنیم؟ آیا می خواستیم حوزه تمرکز خود را حفظ کنیم یا گسترش دهیم؟
تعهد به تنها یک نتیجه ترجیحی یافتن شریک مناسب را بسیار دشوار می کند، بنابراین تیم ما چندین مورد را شناسایی کرد. سناریوهای بالقوه ای که برای شروع با آنها راحت خواهیم بود. ما رویکردی صرفاً سرمایهگذار، خرید مستقیم، بازنگری کامل برند خود و موارد دیگر را در نظر گرفتیم. این تیم را تشویق کرد تا انتظارات خود را منعطف کنند – یک ضرورت زمانی که هنوز چیزهای زیادی ناشناخته بود – و ببینند که چگونه مسیرهای مختلف می توانند مسیر خود را به چندین نتایج قابل قبول تغییر دهند.
برای مثال، همه ما امیدوار بودیم که این سفر به پروژه های چالش برانگیزتر ختم شود، فرصتی برای ارائه خدمات و تخصص جدید به ما مشتریان و یک تیم بزرگتر به ما اجازه می دهد تا تقاضای رو به رشدی را که شرکت ما با آن روبرو بود برآورده کنیم. در حالی که این نتایج به دست آمد، آنها یک شبه اتفاق نیفتادند. اما از آنجایی که ما چندین بررسی واقعیت تمام تیمی داشتیم که منجر به معامله شد، تیم برای کار سخت انتقالی که هر شرکتی پس از خرید آن را تحمل میکند بسیار آمادهتر بود.
۲٫ اطمینان حاصل کنید که همه طرفها بر اساس ارزشها همسو هستند
در حالی که انعطافپذیری در مورد نتایج بالقوه مهم بود، در تمام سناریوهایی که به عنوان یک تیم در آنجا بحث کردیم. یکی از الزاماتی بود که ما از تسلیم شدن در آن امتناع ورزیدیم: ما فقط از شرکای بالقوه ای که به ارزش های اصلی شرکت ما احترام می گذارند و به اشتراک می گذارند، سرگرم می کنیم. این غیرقابل مذاکره ما بود. حتی بهترین نیت ها نمی توانند یک نتیجه عالی را تضمین کنند، اما وقتی چندین طرف بر روی مجموعه ای از ارزش های مشترک همسو می شوند، به احتمال زیاد از موانع اجتناب ناپذیر هر ادغام یا خرید جان سالم به در می برند.
زمانی که Killer در سپتامبر ۲۰۱۸ وارد بازار شد، در عرض چند هفته ده ها طرف علاقه مند داشتیم. اگرچه هیجانانگیز بود، اما این بدان معنا بود که باید توجه خود را از فعالیتهای روزمره شرکتم و به جلسات بیوقفه با بررسیهای به ظاهر طاقتفرسا معطوف کنم. حواسپرتی با این بزرگی میتواند برای یک صاحب کسبوکار کوچک بسیار خطرناک باشد، اما این غیرقابل مذاکره، مسیریابی را بسیار آسانتر از حد انتظار کرده است.
در حالی که اکثر صاحبان کسب و کار ماهها را به امید جلب نظر خریداران بالقوه صرف میکنند، من فقط هفتهها وقت گذاشتم. با هدایت ارزشهایمان، توانستم به راحتی سازگاری طولانیمدت با یک شریک بالقوه را تشخیص دهم و میدان را به سرعت محدود کنم. در حالی که بسیاری از طرف های علاقه مند نتایج ترجیحی مشابهی را به اشتراک می گذاشتند، این ارزش های مشترک ما بود که باعث شد یک سازمان از بقیه متمایز شود.
در آن زمان، متریال هنوز در مراحل ابتدایی خود بود. این چشم انداز یک مجموعه آژانس بود که مجموعه ای از خدمات را برای مشتریان در سراسر جهان ارائه می کرد. چشم انداز آنها جسورانه بود، رهبری آنها بسیار چشمگیر بود، و ارزش های آنها با ارزش های ما مطابقت کامل داشت. ما تبدیل به پنجمین آژانسی شدیم که در نهایت به خانواده ای متشکل از دوازده شرکت در سطح جهانی تبدیل شد که به عنوان یک واحد متحد شدند.
۳٫ انگیزه های خود را شناسایی کرده و به آنها پایبند باشید
اگر تنها انگیزه شما برای فروش شرکتتان پول باشد، احتمالاً در میان افراد قرار خواهید گرفت. ۷۵ درصد از کارآفرینان ناراضی، پس از فروش. این بدان معنا نیست که شما نباید به ارزش سرمایه گذاری چند ساله (اگر نه چند دهه) خود در تجارت خود اهمیت دهید. اما انگیزه ای مانند این پس از معامله به سرعت قدرت خود را از دست می دهد، بنابراین نمی تواند تنها نیروی محرکه شما باشد. گذار از رئیس بودن به گزارشدهی به یک شرکت مادر میتواند تجربهای بسیار متواضعانه و گاهی چالش برانگیز باشد. اگر پول تنها محرک شماست، احتمالاً متوجه مزایای این تجربه نخواهید شد و در عوض ممکن است تصمیم بگیرید که به طور کامل کنار بروید.
زمانی که شرکتم را به بازار آوردم، مصمم بودم که فرصتهای شغلی بیشتری را برای تیمم فراهم کنم، شرکت ۳۰ نفره. من متعهد شدم به مشتریان خود خدماتی فراتر از تخصص خود ارائه دهم و اطمینان حاصل کنم که آنها نیازی به شراکت با چندین آژانس برای اهداف منحصر به فرد ندارند. با ایجاد مواد، این انگیزه ها به طور کامل محقق شدند.
اما من معتقدم کارآفرینانی که مدتها پس از خرید خوشحال میمانند، یک عامل انگیزشی مشترک دارند که آنها را برای درازمدت هیجانزده و متعهد نگه میدارد. : برای یادگیری. بعد از اینکه نزدیک به یک دهه رئیس من بودم، میدانستم که از راهنماییهای بنیانگذارانی که شرکتهای موفقتری نسبت به من ساختهاند، بهره خواهم برد. میدانستم که از نظر شخصی و حرفهای رشد خواهم کرد و در کنار متخصصان صنعت کار خواهم کرد تا کاری بسیار بزرگتر از آنچه هر یک از ما میتوانستیم انجام دهیم، بسازم. من بعد از خرید بیشتر از همیشه به عنوان رئیسم یاد گرفتم و نمی توانستم تصور کنم اگر این تجربه نبود امروز چه کسی بودم.
برای نتایج در سطح مواد، عرشه را به نفع خود قرار دهید
من اغلب به مردم می گویم که وقتی Killer بخشی از Material شد، واقعاً خوش شانس بودم، و این درست است. اما بخت و اقبال فقط گیلاسی بود که روی یک دمنوش با دقت ساخته شده بود. در واقعیت، میدانستم که شانس به نفع من نیست، بنابراین راههای دیگری برای جمع کردن عرشه پیدا کردم. اگر صاحب کسب و کاری هستید که امیدوار است شرکت خود را بدون پشیمانی بفروشد، این سه نکته به شما کمک می کند تا شانس را در جهت شما تغییر دهد.
*این عدد بر اساس یافتههایی محاسبه میشود که ۱۰۰۰۰ کسب و کار هر سال فروخته می شود، اما فقط ۳۰ درصد از مشاغلی که هر سال برای فروش گذاشته می شوند، خریداری می شوند.