من یک دانشمند رفتارشناسی هستم. این زمانی است که می دانم اعتماد نکنم کسی
من یک دانشمند رفتارشناسی هستم. این زمانی است که می دانم اعتماد نکنم
کسی
اعتماد بنیان روانی نوع بشر است. وقتی وجود دارد، ما زیاد به آن فکر نمی کنیم. فقط کار می کند، همانطور که برای میلیون ها سال بوده است. اما وقتی از بین رفت، شکاف ها شروع به ظهور می کنند و ساختارهای زمانی قوی روابط و جامعه ما فرو می ریزد.
می توان گفت که در سطح اجتماعی، شکاف ها شروع به خودنمایی می کنند. در فضای امروزی نسبت به نهادهای اجتماعی و فرهنگی ما یک تردید عمومی وجود دارد. فشار سنج اعتماد Edelman نشان میدهد که رویدادهای تخلفات شرکتی، فساد دولتی و اخبار جعلی در حال وقوع هستند. قرارداد اجتماعی، و شکستن اعتماد به طور دسته جمعی.
احساس بی اعتمادی عمومی در هوا الزامی است. بر اعتماد ما نسبت به دیگران تأثیر می گذارد. این از “به چه می توانم اعتماد کنم؟” به “به چه کسی می توانم اعتماد کنم؟”
اعتماد کردن، یا اعتماد نکردن؟
در این مرحله، ممکن است از من بخواهید که این قطعه را به این سمت ببرم: “اینگونه است ما می توانیم با هم کار کنیم تا اعتماد را در نهادهای خود و در درون یکدیگر به دست آوریم.
احساس دوست داشتنی بودن مطمئن. اما، کمی پولیانه، فکر نمی کنید؟ و واقعیت این است که افرادی هستند که نمی توان به آنها اعتماد کرد. در این صورت، شما باید به ابزارهای مناسب برای تشخیص دوست از دشمن مجهز باشید. این به اجداد ما کمک کرد، به شما نیز کمک خواهد کرد.
در روابط، اعتماد در دو نوع سناریو دخیل است. اول، که واضح ترین آن است، زمانی است که شخصی در رفتار خود کاری آشکار انجام می دهد تا اعتماد شما را بشکند. شما را به هم می ریزند، می اندازند زیر اتوبوس، در یک کلاهبرداری یا یک دروغ گیر می اندازند.
سناریوی دوم جالب تر است. اینها سناریوهای مخفی تری هستند که زیر رادار اعتماد پرواز می کنند. آنها را می شناسید: جایی که بدون دلیل خاصی نسبت به یک شخص “احساس بد” دارید. هیچ کاری با شما نکرده اند اما این احساس ادامه دارد. در این موارد خاص، تصمیمگیری در مورد اینکه آیا میتوانید به کسی اعتماد کنید، کمتر به «دانستن» و بیشتر به «حس کردن» مربوط میشود.
چیزی است… اما چه آیا آن است؟
احساس عرفانی نیست، spidey-sense پدیده، اما یک محاسبات مغزی. مغز انسان تکامل یافته است که روانشناسان آن را سیستم تشخیص متقلب می نامند، یک سیستم بسیار حساس مجموعهای از پاسخهای روانشناختی که به ما این امکان را میدهند که به طور ناخودآگاه “بدانیم” چه زمانی نمیتوان به کسی اعتماد کرد.
سیستم دائماً در جستجوی نشانه های ظریف در طول یک اجتماعی است تبادل که ممکن است به نیت واقعی یک فرد خیانت کند. وقتی به اندازه کافی از این ورودیها سیستم را فعال میکنند، مغز یک ارزیابی را محاسبه میکند و این “احساس یواشکی” را در شما ایجاد میکند که نمیتوان به یک فرد اعتماد کرد.
این نشانه های ظریف چیست؟
شواهد تحقیقات اخیر حاکی از وجود ۴ رفتار غیرکلامی است که انجام شده با هم، به عنوان یک سیگنال قابل اعتماد از غیرقابل اعتماد بودن عمل می کنند. طبق تحقیق، ۴ رفتار ظریف عبارتند از: الف) بی قراری دست ، ii) لمس صورت، iii) خم شدن به طرف، و iv) روی هم زدن بازوها.
مهم اینجاست. که حتی یک مورد از اینها به خودی خود پیش بینی کننده غیرقابل اعتماد بودن نیست. به عنوان محقق اصلی، پروفسور دیوید دستنو، می گوید: “اگر کسی به سمت شما خم می شود، به این دلیل است که از شما فاصله می گیرد یا کمرش درد می کند؟ واقعا نمی توانید تشخیص دهید که چه زمانی یک نشانه است.” اما همانطور که شواهد نشان می دهد، این چهار نشانه در ترکیب، غیرقابل اعتماد بودن را تبلیغ می کنند: هرچه افراد بیشتر این مجموعه از اقدامات را انجام دهند، رفتار آنها کمتر قابل اعتماد است.
تا زمانی که جامعه اتوپیایی با اعتماد کامل به دست نیاید، عاقلانه است که این ۴ نشانه غیرکلامی ظریف را بدانید. دفعه بعد که این “احساس” را در مورد کسی پیدا کردید، مراقب آنها باشید. فقط مطمئن شوید که این احساس به سمت شما هدایت نمی شود … و هر کاری که انجام می دهید، از بی قراری با دستان خود، لمس صورت خود، خم شدن و روی هم زدن بازوهای خود اجتناب کنید.