آنچه از پوشیدن لباس یکسان برای ۲ یاد گرفتم
هفته ها
برای آشنایی با بیماری عجیبی که به عنوان «خستگی تصمیمگیری» شناخته میشود، یک تکلیف بسیار ساده به من داده شد: یک لباس را بپوشم و تا جایی که ممکن است تصمیمات روزانه را به طور خودکار به مدت دو هفته انجام دهم، سپس بنویسم که آیا این به من وضوح ذهنی بیشتری میدهد یا خیر. . همین بود. نسیم آسان. من درست پریدم داخل.
در روز اول، یک پیراهن سفید ترد انتخاب کردم، لباس پوشیدم، در ورودی را باز کردم و بلافاصله قهوه را روی خودم ریختم. اولین درس از خودکار کردن کمد لباس: پارچه های تیره را انتخاب کنید.
چرا هر روز یک لباس بپوشید؟
منظورم از «خودکارسازی کمد لباس»، پیروی از نمونههای مد مارک زاکربرگ، استیو جابز و دیگرانی است که شغلشان مستلزم سیل روزانه تصمیمگیری در مقیاس جهانی است. ایده ساده است: برای حفظ فضای مغز برای تماسهای بزرگ، موارد کماهمیت را کاهش دهید، زیرا وزن دسته جمعی انتخابهای شما، لایههای لایهای بر روی یکدیگر، چیزی را ایجاد میکند که روانشناسان آن را خستگی تصمیم مینامند. جاناتان لواو، دکترا، پروفسور بازاریابی King Philanthropies در دانشکده تحصیلات تکمیلی استنفورد، میگوید: رسماً، این «کیفیت بدتر تصمیمهایی است که توسط یک فرد پس از یک جلسه طولانی تصمیمگیری گرفته میشود». در زبان عامیانه یعنی رسیدن به ساعت ۴ بعد از ظهر. و دیگر به لجن مشکلات موجود در صندوق ورودی خود اهمیتی نمی دهید.
همیشه نمی توانید جریان سؤالات بزرگ را کنترل کنید، اما می توانید سؤالات کوچک را مدیریت کنید. زاکربرگ خانواده دارد و متا دارد، و هر دو را در تی شرت های یقه خدمه خاکستری ساده می پوشاند. (در اولین روز بازگشت از مرخصی پدری، او عکسی از کمد لباس خاکستری به خاکستری خود را منتشر کرد و پرسید که باید چه بپوشد.) جابز آنقدر مشغول اختراع آینده بود که نمیتوانست زیاد نگران الگوهای مشابه باشد، بنابراین با شلوار جین گیر کرد. و یقه های یقه اسکی ساختگی مشکی. در یک نمایه ژوئیه ۲۰۱۶، نیویورک تایمز نوشت که رئیس جمهور باراک اوباما – که فقط کت و شلوارهای آبی و خاکستری می پوشید – رویای بازنشستگی به هاوایی را در سر می پروراند. با رام امانوئل، سفیر ایالات متحده در ژاپن و رئیس دفتر سابقش، “یک کلبه تی شرتی را که فقط یک سایز (متوسط) و یک رنگ (سفید) می فروخت، باز کرد. هنگامی که او و امانوئل با مشکلاتی روبرو می شدند که پاسخ قطعی نداشتند، آنها به یکدیگر روی می آوردند. امانوئل میگفت: «سفید». اوباما پاسخ میدهد: «متوسط».
عواقب واقعی خستگی تصمیم
روی باومایستر، دکترای دکتر، رئیس منتخب انجمن بین المللی روانشناسی مثبت گرا گفته شد نیویورک تایمز در سال ۲۰۱۱٫ “این همان اراده ای است که شما برای مودب بودن یا منتظر ماندن نوبت خود یا کشیدن خود از رختخواب یا خودداری از رفتن به دستشویی استفاده می کنید.” او این و موارد دیگر را با جان تیرنی در قدرت اراده: کشف مجدد بزرگترین نیروی انسانی بررسی کرد. .
در سال ۲۰۱۱، Levav و دو محقق دیگر مطالعه ای انجام داد که در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم منتشر شده است که نشان می دهد قضات اسرائیلی زندانیانی را که صبح زود در حدود ۶۵٪ مواقع ظاهر می شدند، مشروط می کردند، در حالی که آنهایی که دیرتر… قرارهای ملاقات تقریباً ۰ درصد از مواقع آزاد میشدند. پس از یک استراحت غذا، احتمال بازگشت به حدود ۶۵ درصد قبل از از سرگیری کاهش خود بازگشت. زندانیان جلسات بعدی تفاوت معنی داری نداشتند. آنها فقط زمانی ظاهر شدند که داوران دچار خستگی تصمیم شدند و بنابراین کمترین میزان تعمیر و نگهداری را داشتند.
به طور کلی، من مشکلات کمتری نسبت به اوباما، جابز، زاکربرگ، قضات اسرائیلی و اکثر مردم روی زمین دارم. اما من یک همسر، دو پسر پرانرژی، یک شغل نویسندگی و یک کار روزانه دارم. من همچنین عاشق تصمیمگیری هستم به پیچیده ترین شکل، که شامل ترکیبی از غریزه، توصیه های دوستان، پیشنهادات Yelp، توصیفات آمازون، جستجوهای گوگل و چندین نوع رقیب اختلال وسواس فکری-اجباری است. (یک بار دو روز طول کشید تا تصمیم بگیرم کدام کلاه نسکار را بخرم.) اکنون داده های بیشتری نسبت به قبل در دسترس ما است، و من با گلوله توپ در آن غواصی می کنم.
برایم جالب بود که ببینم آیا حذف تصمیمات کوچک واقعاً فضا را برای تصمیمات بزرگ آزاد می کند یا خیر. حفاری کردم و برنامهای برای کاهش خستگی تصمیمام تنظیم کردم و سپس قهوه را روی آن ریختم.
انتخاب لباسی برای پوشیدن هر روز
اول، من به یک لباس جدید نیاز داشتم.
این کار مشکل بود. تصمیم گیری در مورد اینکه در سه شنبه های باغی چه بپوشید یک چیز است. انتخاب یک لباس برای پوشیدن هر روز به مدت دو هفته چندین لایه جدید از تعهد را معرفی می کند.
من نیازهایم را در نظر گرفتم. از آنجایی که من از خانه کار می کنم، بسیاری از روزها تعاملات من محدود به باریستاها و خدمه ناهار در Amore Pizzeria. من به هیچ چیز فانتزی نیاز ندارم، اما به سازگاری نیاز دارم – چیزی که برای خانه و کافی شاپ، ناهار و مصاحبه، ثبت نام مدرسه و زمین های بازی مناسب باشد. لباس من نیز باید متناسب با دما باشد. (این را در طول موج گرمای مرگبار ژوئیه نوشتم که دمای هوا را در شهر من ایندیانا از «پایین دهه ۸۰ راحت» به «سطح خورشید» افزایش داد.) همچنین امیدوار بودم که نسبتاً شیک باشم – بدون آستین، بدون دستبند و بدون کنسرت T- پیراهن، اگرچه من به پیراهن Guns N’ Roses خود خیلی سخت نگاه کردم.
وقتی شروع به بررسی این سؤالات کردم، دیگران سریعتر از اینکه بتوانم آنها را از بین ببرم شروع به حباب زدن کردند: آیا باید پیراهن دکمه دار بپوشم؟ آیا من خیلی گرم خواهم شد؟ آیا باید با آستین کوتاه بچسبم؟ شلوار جین یا شورت؟ من دوست ندارم شورت بپوشم اگر شلوارک بپوشم یعنی کفش یا صندل؟ آیا من روی پیراهن Guns N’ Roses یک نه سخت هستم؟
سپس به من ضربه زد. این دقیقاً همان نوع تصمیم گیری پایان ناپذیر، سطحی و زمان بر بود که سعی می کردم از آن اجتناب کنم. چهار دقیقه گذشت و من در حال حاضر در باتلاق تصمیم گیری نامرئی در مورد انتخاب لباسی که هر روز میپوشیدم، وقتی دستورات خاصی داشتم، درگیر بودم.
سردش را متوقف کردم و با زاک کامل رفتم: تی شرت یقه خاکستری، شلوار جین و یک جفت ون. همه کاره و ارزان بود، و اگر من خودم را در قهوه بپوشانم، هیچ کس متوجه نمی شود. من لباسهای یک هفتهای را در کمدم چیدم و یک تنظیم مجدد سخت انجام دادم.
ناخودآگاه پیشگیری از خستگی تصمیم گیری
هنگام انتخاب لباس رسمی خودکارم، به یک حقیقت ناراحت کننده پی بردم: به هر حال من لباس های مشابه زیادی می پوشم.
من فردی خوشایند و قابل پیش بینی هستم. من از یک مارک خمیر دندان استفاده می کنم و از همان سوپرمارکت خرید می کنم. من همیشه یک برگر با پنیر آبی و jalapeños در غذاخوری محلی سفارش می دهم. ما سالها برای بازدید از خانواده در جنوب، ۱۲ ساعت رانندگی کردهایم، و من متوجه میشوم که به همان پمپ بنزینها میروم و در همان رستورانها ساندویچهایی میگیرم. به نظر میرسد که حتی ناخودآگاه من هم با چیزهای آشنا راحتتر است. من آن را بهعنوان پایبندی به چیزی که به آن عادت کردهام توجیه میکنم، اگرچه فرد شکاک میتواند بگوید: «پنیر متفاوتی امتحان کن، رفیق». وقتی به دوستانم درباره این تکلیف گفتم، آنها نگاهی به من انداختند که بدون تردید گفتند: “این سخت ترین چالش شما در سال ۲۰۱۶ نخواهد بود.”
به احتمال زیاد، شما نیز در یک روال هستید. «بیشتر مردم یک روتین صبحگاهی نسبتاً ساختار یافته دارند که در آن همان کارها را انجام می دهند، غذاهای مشابه می خورند، باومیستر می گوید. “ذهن انسان به خوبی برای ایجاد عادات و روال هایی برای حفظ انرژی خود تنظیم شده است.”
به مرور زمان، انبوهی از تصمیمهایی که هر روز میگیریم ما را خسته میکند—و کسبوکارها نیز این را میدانند. Levav دریافت که توسط دستکاری ترتیب انتخابها برای پایان دادن به گزینههای پیشفرض گرانتر – که در آن زمان مردم از تصمیمگیری خسته شده بودند – فروشگاههای لباس سفارشی و شرکتهای خودرو میتوانند مشتریان را تشویق به خرج کردن بیشتر کنند. («رینگهای گرانقیمت؟ مطمئناً، خوب، هر چه باشد.»)
یک موجود عادت
در بیشتر موارد، ما به آنچه دوست داریم پایبند هستیم. به عنوان مثال، تصمیم گرفتم سفارشات قهوه خود را خودکار کنم و متوجه شدم که ظاهراً چهار سال پیش این کار را انجام دادم. این امر رایج است: کریس گرت، مدیر کافی شاپ محلی من، می گوید تقریباً همه افراد عادی او یک سفارش دارند، که فقط زمانی تغییر می کند که پاداش دریافت کنند. با این حال، حتی در آن زمان، آنها تمایل دارند همان نوشیدنی را سفارش دهند – فقط در اندازه بزرگتر یا با یک شات اضافی. آدری برینکلی، یک باریستا برای کمتر از یک سال، میگوید مشتریان تمایلی به خروج از مناطق راحت خود ندارند، مگر اینکه توسط یک دوست یا بهروزرسانیهای منوی فصلی تحت فشار قرار گیرند. او میگوید: «تا زمانی که نوشیدنی جدیدی جلوی آنها نگذارید، به فکر تغییر نوشیدنیهایشان نیستند. این برای یادگیری جالب و برای علم من وحشتناک بود. اتوماسیون عمدی چه فایده ای داشت اگر من قبلاً بیشتر خودکار می کردم؟
من شروع به جستجوی هر چیزی کردم که بتوانم از تصمیمات روزانه ام حذف کنم. تصمیم گرفتم که من و بچههایم صبحانههای یکسانی بخوریم: تخممرغ نیمپز، نان تست دارچین و پاپ تارت شکر قهوهای مات شده. (افشای کامل: من به مدت ۳۰ سال تقریباً هر روز صبح این غذا را می خوردم، بنابراین این کار چندان مهمی نبود.) برای محدود کردن موسیقی در ماشینم، ده ها سی دی بسته بندی کردم تا توانایی خود را در آتش زدن کاهش دهم. تلفن من و انتخاب از هر آهنگی که تا به حال ضبط شده است. من به دنبال میوه تصمیم گیری کم درآمد بودم: پارک کردن در یک مکان در خانه و فروشگاه، چرخش یک حلقه در اطراف محله من. من مستقر شدم و منتظر بهمن شفافیت ذهنی کریستالی بودم.
چگونه از خستگی تصمیم گیری جلوگیری کنیم
- تصمیمات مهم را زودتر بگیرید، ترجیحا درست زمانی که قهوه به جریان خون شما رسید.
- تصمیم گرسنه نباشید. موزهای تصمیمگیری یا ترکیبی از انتخابهای بزرگ را بستهبندی کنید.
- با خودتان راحت باشید. نیروی اراده می آید و می رود. برای ادامه دادن به خود فشار نیاورید: مدیریت آن را یاد بگیرید.
- اگر تصمیمی ندارید، آن را به تعویق بیندازید. بهتر است تصمیمی را به تعویق بیندازید تا عجله کنید.
- مقدار زیادی استراحت کنید. رئیس جمهور بیل کلینتون یک بار به سی ان ان گفت: «در دوران طولانی زندگی سیاسی من، بیشتر اشتباهات رخ داده است. درست کردم، وقتی خیلی خسته بودم درست کردم، چون خیلی تلاش کردم و خیلی سخت کار کردم. وقتی خیلی خسته نباشید تصمیمات بهتری می گیرید.”
چیزی که با پوشیدن یک لباس هر روز یاد گرفتم
اول: خبر خوب. در طول چند روز اول، باری از روی شانههایم خارج شد – مطمئناً یک بار سبک، اما با این وجود باری سنگین بود. همسرم در شیفتهای اولیه کار میکند، بنابراین صبحها با قهوه آماده میشود، اسموتیهایی که باید مخلوط میشوند، مراقبتهای روزانه، کابز برای بررسی امتیاز میگیرد و ساعتی که فشار ضرب الاجل ثابت و سطح پایین را تامین میکند، هر ذره اتوماسیون کمک میکند. نمیتوانم بگویم که افقهای جدید درخشانی را آشکار کرد، اما فهرست کارهایی را که همیشه از آن استقبال میکنم، کوتاه کرد.
علاوه بر این، من به یونیفرم خود عادت کردم. داشتن یکی از آنها کنجکاو است و من نمی توانم حال و هوای کسل کننده ۱۹۸۴ را که هر از گاهی ظاهر می شد انکار کنم. اما آرامش مبهمی هم در آن وجود داشت. میتوانستم احساس کنم همه چیز کارآمدتر میشود، استرس کمتری میگیرد – نه ارتقای چشمگیر سبک زندگی، بلکه پهنای باند اضافی. آزمایش کار می کرد! زندگی کمی آرام تر عمل کرد. این برای چهار یا پنج روز خوب طول کشید تا اینکه همه چیز ناگهان بسیار خسته کننده شد.
معلوم است که وقتی بیشتر زندگی خود را خودکار می کنید، رسمی کردن آن ممکن است احساس خفگی کند. درست در ابتدای هفته دوم، من شروع به احساس فرسودگی شدید در مورد خاکستری کردم. دلم برای پیراهن های دیگرم تنگ شده بود (مخصوصاً برای تو، گانز ان رز). کمتر احساس میکردم که آزمایش روند تصمیمگیری من را سادهتر میکند و بیشتر احساس میکردم که انتخاب را حذف میکند. در نهایت احساس کار شد. Levav (که برای ثبت، هر روز صبح با هر تی شرتی که نزدیکتر است، لباس میپوشد) میگوید: «شاید پوشیدن یک لباس برای زاکربرگ آرامشبخش باشد، اما شما در برابر آن واکنش نشان دادید.»
داشتن یک روال به رفع خستگی تصمیم کمک می کند
اما من نکته را از دست دادم، لواو میگوید: «مساله مهم اینجا پوشیدن پیراهن خاکستری هر روز نیست، بلکه روتین کردن رفتار خود. این در مورد یک روتین خاص نیست، بلکه مربوط به است. داشتن یک روتین.” برای من، در حالی که انتخاب خیلی کم محدود کننده بود، زیاده روی یک پارادوکس ایجاد کرد که در آن دو روز برای خرید یک کلاه براد کسلوفسکی وقت لازم داشتم.
به این ترتیب، طراحی از یک استخر کوچکتر و از پیش تأسیس شده به طور مثبت زمان و انرژی را کاهش می دهد. کمد من خیلی آبی و خاکستری است، مطمئنا، اما من باید کدام آبی و خاکستری را انتخاب کنم. انتخاب خیلی کم سیستم را به هم می زند. بیش از حد آن را بیش از حد اشباع می کند. وقتی آزمایش من برای پوشیدن یک لباس هر روز به پایان رسید، با صندل و تی شرت Guns N’ Roses به کافی شاپ رفتم و یک چای سبز سرد سفارش دادم، چیزی که به ندرت مینوشم. پس از همه، برخی از انتخاب ها خوب است.
این مقاله در ابتدا در نوامبر ۲۰۱۶ ظاهر شد مجله SUCCESS و به روز شده است. عکس از Dean Drobot/Shutterstock
جف ورابل یک نویسنده مستقل است که آثارش در نشریاتی مانند GQ، Men’s Health، Time، Billboard و سایت رسمی بروس اسپرینگستین، زیرا اگرچه او رئیس های زیادی داشته است، اما تنها یک رئیس وجود دارد. او با همسر و دو پسرش در ایندیاناپولیس زندگی میکند – بزرگتر فقط بیکن را از بشقاب شما دزدید و پسر کوچکتر شخصاً توسط اسپرینگستین تأیید شد (داستان طولانی). میتوان با او به نام هوشمندانه JeffVrabel.com تماس گرفت.