عمومی

چرا درون نگری برای یک فرد متعادل بسیار مهم است؟ زندگی

چرا درون نگری برای یک فرد متعادل بسیار مهم است؟
زندگی

آیا رفتارهای روانی هستند تأثیر رسانه‌های اجتماعی، همراه با ذهنیت محافظت بیش از حد، نسلی را از شانس خود برای شکوفایی محروم می‌کند؟

جایی هست که هفته ای یک یا دو بار می روم. اتاقی سرد و خالی در یک ساختمان قدیمی بی توصیف، در اعماق یکی از جیب های تاریک پشت سیدنی فرو رفته بود. مکانی که درس هایی را به من ارائه می دهد در زندگی من نیاز دارم.

ماهیت اصلی این تجربه تا حدی به دلیل تنهایی ای که در زمان حضور در اینجا احساس می کنم، بیشتر می شود. من نیازی به اتصال به هیچ دستگاه الکترونیکی ندارم. هیچ قرار ملاقات یا ضرب الاجل، هیچ ایمیل یا سندی برای آماده شدن برای دنیای خارج وجود ندارد. کیفم را همراه با مشکلاتم دم در می گذارم، سرم را خم می کنم، روی تشک می روم و یادگیری آغاز می شود.

بیش از شش سال است که هنر رزمی جیو جیتسو برزیلی در آن مکان بوده است. این به یک مراسم آرام تبدیل شده است که من متعهد می شوم که به شیوه ای مثبت ارتباط را قطع کنم و ناامیدی ها، خشم و اضطراب های ایجاد شده را که زندگی به ارمغان می آورد تسکین دهم. این یک عنصر داوطلبانه هفته من است، اما می دانم که اگر نروم، فرصتی را برای درون نگری، چالش و رشد از دست خواهم داد.

هنر جیو جیتسو یک پتک قدرتمند برای نفس شماست. درس هایی برای آموختن در حصیر وجود دارد که هیچ کتابی نمی تواند آنها را بیاموزد. در این مکان، بارها و بارها توسط مرد جوانی که اتفاقاً نابینا است، تا مرز هوشیاری خفه شده‌ام، دست‌هایم را فراتر از موقعیت طبیعی‌شان دراز کرده‌ام توسط مردی که فلج است و من له شده‌ام. به طور منظم توسط یک مرد سنگین وزن که بیش از دو برابر سن من است.

بازخورد فوری است، نقاط ضعف آشکار می‌شوند و پیشرفت حاصل می‌شود—اما فقط از طریق چالش.

وقتی کلاس جیو جیتسو را ترک می‌کنم و دوباره وارد «دنیای واقعی» می‌شوم، به‌سرعت یادم می‌آید که این تمرین برقراری ارتباط با خودم چقدر ارزشمند است. این عملی است که انسان ها برای صدها، حتی هزاران سال از آن استفاده کرده اند. سامورایی افسانه‌ای ژاپنی قرن هفدهمی، میاموتو موساشی – یکی از ماهرترین و ترسناک‌ترین سامورایی‌هایی که تا به حال زندگی کرده است – در نوشته‌های کلاسیک خود، کتاب پنج حلقه. «هیچ چیزی خارج از خودتان وجود ندارد که شما را قادر سازد بهتر، قوی‌تر، ثروتمندتر، سریع‌تر یا باهوش‌تر شوید. همه چیز درون است. همه چیز وجود دارد. به دنبال هیچ چیز بیرون از خود نباشید.

همه چیز به یافتن محل تعادل بستگی دارد. یین و یانگ.

سیستم نامتعادل.

به نظر من در حال حاضر – بیش از هر زمان دیگری در حافظه من – مردم نیاز مبرمی به یافتن راه هایی برای قطع ارتباط با دنیایی دارند که به شدت رو به بیرون است. چند دلیل برای این وجود دارد، اما یکی از دلایل کلیدی این است که مکان‌هایی که بازتاب درونی و چالش‌های لازم را که باعث رشد می‌شوند، وادار می‌کنند، سخت‌تر و سخت‌تر می‌شوند.

این نتیجه جامعه ای است که از تعادل خارج شده است.

برخی از دانشگاهیان بر این باورند که دلایل این مشکلات در دهه ۱۹۷۰ آغاز شد، و به آرامی به دلیل عدم موفقیت در آموزش و راهبردهای فرزندپروری که بر اهمیت عزت نفس تأکید می‌کرد و فلسفه «همه یک مدال می‌گیرند» را تشویق می‌کردند. تقویت تدریجی این نگرش بیش از حد محافظه کارانه، که در آن اعتماد و موفقیت بیرونی در اولویت قرار دارد و درد ناشی از شکست، طرد شدن یا از دست دادن به حداقل می رسد، اکنون تقریباً همه بخش های جامعه را فرا گرفته است. نتایج این رویکرد بر روی افراد همان چیزی است که اکنون به عنوان “بحران انتظارات برآورده نشده” نامگذاری شده است. مردم اکنون در سیستمی رشد می‌کنند که آنها را به طور فزاینده‌ای برای گسست بین آنچه که فکر می‌کنند جایگاهشان در جهان خواهد بود و واقعیت واقعی آن ناآماده می‌کند.

از اوایل دهه ۲۰۰۰، رسانه های اجتماعی روشی عالی برای تقویت این نگرش نامتعادل بوده است. از طریق درگیر شدن در فیس بوک، توییتر، اینستاگرام و غیره، مردم اکنون ابزاری دارند که می تواند نیاز آنها به پشتیبانی خارجی و محافظت برای هر مشکل یا علتی را برآورده کند. صرف نظر از اینکه این علت چقدر بی اهمیت باشد.

پس از نزدیک به دو دهه از تأمین این تقاضا، درخواست‌ها برای حمایت و حفاظت بیشتر به طور قابل توجهی شدیدتر شده است. امروزه، هر دلیلی، از لغو خشونت های مرتبط با الکل گرفته تا دریافت مادام العمر ناگت مرغ، می تواند به یک کمپین ویروسی تبدیل شود که می تواند طرز تفکر و عملکرد دولت ها، مشاغل و جوامع را تغییر دهد. همه با هدف محافظت از فرد.

وقتی به تأثیرات روانی که این نوع سیستم می‌تواند روی یک فرد بگذارد نگاه می‌کنید، همه چیز نیز بسیار جالب‌تر می‌شود.

ثابت شده است که رسانه های اجتماعی مواد شیمیایی دوپامین و هورمون اکسی توسین در مغز افزایش می یابد. دوپامین یک ماده شیمیایی پیچیده است که با تجربیات لذت بخش مرتبط است. در حالی که در رسانه های اجتماعی، سطح دوپامین افراد به شدت افزایش می یابد. با این حال، نشان داده شده است که دوپامین بیش از حد باعث تعدادی عوارض جانبی می شود، از جمله از دست دادن خواب و افزایش اضطراب.

اکسی توسین نقش مهمی در تشکیل پیوندها دارد. نشان داده شده است که سطح این هورمون در هنگام حضور در رسانه های اجتماعی افزایش می یابد – که به نظر تأثیر مثبتی دارد. با این حال، مشکل این است که نشان داده شده است که هورمون بیش از حد مسئول تقویت تمایز بین گروه ها و تقویت تعصبات است. آشنا به نظر می رسد؟

بنابراین در طول ۱۸ سال گذشته، هر فردی که یک حساب رسانه‌ای اجتماعی دارد، به ابزاری دسترسی داشته است که می‌تواند سیستمی را تقویت کند که بسیاری را برای واقعیت‌های دنیای واقعی آماده نمی‌کند. در عین حال، آنها تمایل مغز خود را برای اعتبار بیشتر تحریک می کنند و به طور بالقوه تعصبات خود را به سطحی ناسالم افزایش می دهند. دیدن اینکه چگونه این ترکیب می تواند به جریانی از ترول ها، طعمه های کلیکی و اخبار جعلی تبدیل شود، سخت نیست.

دهه ۲۰۱۰ از اولین نسلی استقبال کرد که از مهم ترین دوره رشد مغز خود بیرون آمدند در حالی که در معرض این تأثیرات بر نیروی کار قرار داشتند. آیا جای تعجب است که مشاهدات این نسل آنها به طور فزاینده ای خودشیفته هستند، وسواس شهرت، حق داشتن و رها؟

و آیا این در واقع تقصیر آنهاست؟

در تلاش برای محافظت از جوانان، آیا ما فعالانه به آنها کمک کرده ایم تا از چیزهایی که به تنهایی قادر به غلبه بر آنها هستند اجتناب کنند؟ آیا ما به طور سیستماتیک آنها را از مسیرهای دیگر برای رشد و خودتوانمندسازی که ممکن است آنها را به سمت چیزهای بزرگ تر سوق دهد باز داشته ایم؟

امپراتورها و فیلسوفان می دانستند.

این موضوع دغدغه جدیدی برای انسان نیست. یافتن مسیرهای تحقق انسان و کشف راه‌های درگیر کردن نسل بعدی هزاران سال است که در نظر گرفته شده است.

قبل از موساشی، امپراتور روم مارکوس اورلیوس بینش‌های زیادی در مورد یافتن قدرت درونی و رضایت از طریق طرد دنیای بیرون و تمرکز بر ارتباط با خود ارائه کرد. او نوشت: «به خودت خوب نگاه کن. منبعی از قدرت وجود دارد که اگر همیشه نگاه کنی، همیشه سربرآورده خواهد شد.» توصیه او حامی این است که قدرت با تمرکز بر درک خودمان بدست می آید، نه اینکه دیگران چگونه ما را در یک شبکه اجتماعی درک می کنند. دانستن تفاوت بین این دو یک تمایز مهم است.

اورلیوس یکی از فیلسوفان بزرگ جنبش رواقی بود – فلسفه ای که بر تأمل درونی در همه چیز تأکید دارد. فلسفه رواقی همچنین بر توانمندسازی افراد و تقویت اراده آنها از طریق تزکیه تمرکز دارد. بینش اخلاقی و معنوی، نه مدال های مشارکت و فالوورهای اینستاگرام.

یکی دیگر از رواقیون مشهور رومی به نام سنکا نیز راهنمایی های خود را در مورد اینکه چرا افراد غیرفعال در مواجهه با روزهای سخت به دام بی عملی می افتند، ارائه کرد: «ما جرات نمی کنیم به این دلیل که کارها دشوار هستند، جرأت کنیم. به این دلیل است که ما جرات نمی کنیم که آنها سخت هستند.” سنکا پیشنهاد می‌کند که کشفی وجود دارد که از بالا رفتن و رویارویی با لحظات چالش برانگیز است.

این فلسفه‌ها برای تأثیرگذاری بر افکار تعدادی از نویسندگان و فیلسوفان مدرن انجام شد. بسیاری از عمیق‌ترین مشارکت‌های آنها نتیجه مستقیم رنجی بود که در طول دوره‌های چالش بزرگ جهانی در معرض آن قرار گرفتند.

ویکتور فرانکل بازمانده یهودی از هولوکاست یکی از این نمونه ها بود. او در کتاب الهام بخش خود در سال ۱۹۴۶ انسان در جستجوی معنا نوشت، زمانی که دیگر قادر به تغییر موقعیتی نباشیم، با چالش مواجه می شویم که خودمان را تغییر دهیم. فرانکل دوره عظیمی از دشواری و رنج را در مقیاسی که در تاریخ مدرن دیده نشده بود، شاهد بود و متحمل شد، اما به جای اینکه قربانی شود، با آگاهی و تمایل بیشتری ظاهر شد تا خرد خود را به دیگران بدهد، زیرا: «نور دادن چیست؟ باید سوختن را تحمل کرد.» سخنان او با توصیه های گرانبها برای نسل کنونی همراه است. اگرچه نمی‌توانیم وضعیت را تغییر دهیم، در آنجا وجود دارد راهی برای تغییر خودمان است.

دوام این فلسفه‌ها و شواهدی مبنی بر استفاده عملی و الهام‌بخش آن‌ها، گواه این است که ایجاد درک عمیق‌تر از خود و به چالش کشیدن خود به طور مداوم یک درس حیاتی و مهم است. آنها درس هایی هستند که مردم به شدت به آن نیاز دارند، و درس هایی هستند که دولت ها، مشاغل و جوامع باید در مردم خود پرورش دهند، نه از آنها محافظت کنند.

معادل.

نمونه‌های زیادی از رهبران و متفکران بزرگ، مانند موساشی، اورلیوس و فرانکل وجود دارد که در دوره‌های شدید رنج و تأمل درونی شکل گرفته‌اند – لینکلن، انیشتین، ماندلا و کینگ به ذهن می‌رسند. اما آیا رهبران و متفکرانی که تأثیری برابر یا بیشتر دارند، اگر در معرض سطوح مشابهی از چالش، درون نگری و رشد قرار نگیرند، از سیستم فعلی بیرون خواهند آمد؟

شاید این به خودی خود چالش بزرگ جمعی ما برای غلبه بر آن باشد. بیرون آمدن از این پوسته ایمنی، حواس پرتی و سر و صدایی که ما را عایق می کند و بسیاری را ناآماده و ناراضی می گذارد. برای یافتن مسیر بازگشت به تعادل.

و از کجا می‌خواهید این تعادل را پیدا کنید؟ خوب، می‌تواند هر جایی باشد—در جنگل، بالای کوه، یا در یک اتاق سرد و خالی در لبه شهر.

این مقاله در نوامبر ۲۰۱۷ منتشر شده و به روز شده است. عکس توسط

Podcast In the Details Leaderboard 728 x 90 - چرا درون نگری برای یک فرد متعادل بسیار مهم است؟
زندگی

ریس جک یک نویسنده، سخنران و مشاور استراتژیک ساکن استرالیا است. او از تجربیات خود در زمینه‌های مختلفی از جمله ورزش حرفه‌ای، پروژه‌های ساختمانی در مقیاس بزرگ، توسعه اموال و تحقیقات سلامت روان استفاده می‌کند تا مشاهدات خود را در مورد موضوعاتی از جمله رهبری، سلامت و رفاه مردان، استراتژی پروژه و بهره‌وری شخصی ارائه دهد. /p>

از کارهای او در نشریات مختلف استفاده شده و در برنامه های تلویزیونی و رادیویی در سراسر استرالیا به نمایش درآمده است. از پیاده روی در مسیر بدنام Kokoda مورد استفاده در جنگ جهانی دوم در پاپوآ گینه نو، تا بازسازی جوامع در سریلانکای جنگ زده و آموزش هنر جیو جیتسو برزیلی در سراسر جهان، تمرکز Rhys بر یافتن تعادل در حین تجربه یک زندگی عالی است. /p>

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی