هدف او برای استارتاپش 1 میلیون دلار فروش بود، اما او نمی توان 1000 دلار را شکست

هدف او برای استارتاپش ۱ میلیون دلار فروش بود، اما او
نمی توان ۱۰۰۰ دلار را شکست
گاهی اوقات آنقدر روی رسیدن به هدف خود متمرکز می شوید که راه خود را گم می کنید.
این پدیده ای است که برای بسیاری از بنیانگذاران و رهبران استارت آپ ها اتفاق می افتد. این برای همه اتفاق نمی افتد، اما برای من بیشتر از آنچه که اعتراف می کنم این اتفاق افتاده است.
قطعاً برای کارآفرینی که جف نامش را میگذارم، اتفاق افتاده است، که چند هفته پیش با من تماس گرفت.
جف یک بنیانگذار تکراری است که در مراحل اولیه دومین استارتاپ خود را پس از خروج از اولین استارتاپ خود از طریق یک acqui به خصوص پرسود راه اندازی می کند. – استخدام (زمانی که یک شرکت یک استارتاپ را صرفاً به خاطر استعداد خود می خرد). در حالی که خروج قبلی برای جف و تیمش خوب بود، اما بخشی از مشکل بود – در واقع احتمالاً مشکل اصلی.
سرمایهگذاری قبلی جف به سرعت به سطح غیرمعمولی از موفقیت دست یافت، بیشتر از طریق مهارت تا شانس، اما قطعاً عنصری از شانس در آن وجود داشت. جف در طول رشد شهابآمیز استارتآپ خود، پیشنهاد خریدی دریافت کرد که او و تیمش نتوانستند آن را رد کنند. او آن را گرفت. در نگاهی به گذشته، او معتقد است که این انتخاب درستی بوده است و من، برای اولین بار، موافقم.
چند سال به سرعت به جلو حرکت کنید، و جف در حال تلاش برای کاری است که به ندرت در دنیای استارتاپ ها اتفاق می افتد: انجام همان کار و انتظار نتایج مشابه این بار نتایج به دست نمی آمد. یک سال پس از سرمایه گذاری جدید، برنامه جف برای یک میلیون دلار درآمد سالانه به پایان نرسید. حدود ۹۹۹۰۰۰ دلار کوتاه شد. او هنوز ۱۰۰۰ دلار از فروشش را پاک نکرده بود.
اکنون جف تمام پول نقد خروج قبلی خود را می سوزاند، زیرا این پول بادآورده تنها منبع سرمایه برای سرمایه گذاری جدید او بود. . پول او تمام شده بود، گزینه های بازگشتی به پایان می رسید، و قطعاً صبرش تمام می شود.
راستش را بخواهید، ممکن است برای استارتاپ فعلی جف خیلی دیر باشد، اما شاید نه برای استارتاپ بعدی او.
افسانه رشد استارتاپ هاکی استیک
به راحتی می توان فکر کرد که درآمدهای بزرگی که برای برخی استارتاپ ها اتفاق می افتد، ممکن است برای هر استارتاپی اتفاق بیفتد. اما حقیقت این است که هیچ فرمولی برای موفقیت استارتاپ وجود ندارد. هر سرمایه گذاری متفاوت است. یک بنیانگذار می تواند همان تیم و همان فناوری را با بازاری متفاوت یا حتی در زمان متفاوتی اجرا کند و نتایج کاملاً متضادی بگیرد.
در حالی که یک هدف بزرگ و عجولانه ممکن است نشانه ای از مشکل جف باشد، اما علت آن نبوده است. علت کمی جزئی تر و بسیار شایع تر از تلاش برای بازگرداندن آن با یک تیم برنده و کتاب بازی است. علت بیشتر در مورد جایی بود که جف انتظارات خود را تنظیم کرد. و چرا.
هیچ بنیانگذار وقت و پول جدی را صرف سرمایهگذاری نمیکند و فکر میکند که احتمالاً شکست خواهد خورد. به هر حال هیچ بنیانگذار موفقی وجود ندارد. همه ما تنها با این اعتقاد که ایده های ما شایستگی دارند، اجرای ما کارساز خواهد بود و شرکت ما موفق خواهد بود، وارد آن می شویم.
ما برای برد بازی می کنیم نه برای نباختن.
اما اغلب، این نوع هایپردرایو منجر به تعیین یک هدف نهایی وحشیانه بدون مسیر روشن برای رسیدن به آنجا می شود. و چرا نباید اینطور باشد؟ ما در حال انجام کاری هستیم که قبلا هرگز انجام نشده بود، و همه چیزهایی که برای راه اندازی یک شرکت جذب می کنیم با نمودار رشد چوب هاکی شروع می شود.
این چوب هاکی بیشتر یک افسانه است. این مکان نگهدارنده است. این چیزی است که شما آن را در مقابل سرمایه گذاران قرار می دهید زیرا آنها به دیدن آن عادت کرده اند و از شما می پرسند که چرا وقتی وجود ندارد، وجود ندارد.
من نمیگویم که رشد چوب هاکی نمیتواند اتفاق بیفتد، فقط میگویم بدون کاتالیزور اتفاق نمیافتد. یک کاتالیزور شناخته.
اعداد بدون بینش معنایی ندارند
وقتی از جف پرسیدم که چگونه به عدد درآمد ۱ میلیون دلاری خود رسیده است، پاسخ او فقط اعداد بیشتری بود. تعداد زیادی اعداد. اعدادی که در اعداد بزرگتر جمع می شوند و اعدادی که خود را به اعداد بزرگتر تقسیم و بازتولید می کنند.
چیزی که او نمی توانست’ تولید بینش بود — این اعداد چگونه اتفاق افتادند.
من را اشتباه نگیرید. من عاشق اعداد هستم و فکر می کنم داده های قابل سنجش بسیار مهم هستند. یکی از بهترین توصیههایی که تا به حال از یک بنیانگذار در حال خروج از IPO دریافت کردهام، این است:
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که هر مدیر عاملی می تواند مرتکب شود، صرف نظر از اینکه چقدر با تجربه است، این است که شروع رشد چوب هاکی را ببیند و باور داشته باشد که این روند ادامه خواهد داشت.
به عبارت دیگر، انجام همان کار و انتظار نتایج یکسان.
دیدن جف با اولین استارتاپش به او نشان داد کاری که انجام میداد نتایج باورنکردنی و شگفتانگیزی تولید میکرد که در نهایت با موفقیت خوبی به پایان رسید بنابراین جف متوجه شد که هر کاری که برای رسیدن به آن نتایج انجام میدهد «فرمول» موفقیت است. اما این همبستگی است، نه علیت، و حتی وقتی آن را کمی کنید، یک نمونه آماری از یک است.
زمانی که جف همان استراتژی را اجرا کرد، با تعداد زیادی از تیم های مشابه در بازاری متفاوت در بعداً، نتایج ۱۸۰ درجه با انتظارات او خارج شد.
کاری که جف باید انجام میداد این بود. رویکرد آزمون و خطای بیشتری را برای سرمایه گذاری جدید خود در پیش گرفت و ابتدا آن علت را پیدا کرد. یک کارآفرین واقعاً میتواند در استفاده مجدد از چیزهایی که میداند کارآمد بوده است، شروع قابل توجهی داشته باشد، اما تنها در صورتی که بداند چرا آن کارساز بوده است.
هر مؤسس تکراری به شما می گوید که شرایط از سال به سال، سه ماهه به سه ماهه، گاهی اوقات حتی تغییر می کند. ماه به ماه. دانستن اینکه باد به کدام سمت می وزد و چقدر قوی است، این یک عامل حیاتی در انجام تنظیمات لازم برای تکرار هر ضربه موفق است. و اگر نمیدانید چرا اولین بار عکس شما کار کرد، نمیدانید این تنظیمات کجا باید انجام شوند.
تیم شما