عمومی

در اینجا آمده است که چگونه افراد باهوش توسط دروغگوهایی مانند جعلی فریب می‌خورند وارث آلمانی آنا دلوی

در اینجا آمده است که چگونه افراد باهوش توسط دروغگوهایی مانند جعلی فریب می‌خورند
وارث آلمانی آنا دلوی

به مدت چهار سال، زنی که خود را آنا دلوی می نامید و ادعا می کرد وارث آلمانی است در هتل های لوکس شهر نیویورک زندگی می کرد. ، غذا خوردن در برخی از بهترین رستوران های شهر، مهمانی در بهترین کلوپ های شبانه آن، و دوچرخه سواری دوستان و مؤسسات برای مجموع ۲۷۵۰۰۰ دلار. او اعلام کرد که قصد دارد یک مرکز ترکیبی/کلوپ انحصاری هنرمندان را در یک ساختمان تاریخی پارک خیابان باز کند و نزدیک بود که یک وام ۲۲ میلیون دلاری برای آن پروژه بگیرد. او سرانجام پس از اینکه قبض‌های یک هتل را خیلی زیاد کرد، دستگیر شد و دنباله‌ای چشمگیر از وام‌های پرداخت نشده و بهانه‌های خارق‌العاده را پشت سر گذاشت. داستان او یک داستان هشداردهنده برای همه است در مورد اینکه چه کسی را انتخاب می کنیم – و چرا – چه در تجارت و چه در زندگی.

دلوی (که نام اصلی آنا سوروکین است) از زمانی که داستانش برای اولین بار گزارش شد منبع جذابیت شدیدی بوده است. او موضوع ویژگی مهم در نیویورک است مجله، یک اعترافات Vanity Fair توسط یکی از دوستان فریب خورده او، حداقل سه کتاب، و اخیراً یک سریال نه قسمتی از نتفلیکس که توسط شوندا رایمز ساخته شده است، از شهرت Scandal and Grey’s Anatomy.

داستان دلوی سؤالات وسوسه انگیزی را برمی انگیزد. چگونه یک جوان ۲۳ ساله توانست این واقعیت جایگزین خیالی را بسازد و آن را تا این حد واقعی جلوه دهد؟ اسکناس‌های ۱۰۰ دلاری را که در هتل‌های مجلل انعام می‌داد از کجا آورده بود؟ و به خصوص، چگونه او به مدت چهار سال، دائماً از منابع جدید وام گرفته تا منابع قدیمی را بپردازد، این کار را ادامه داد.

برخی این سوال را می پرسند که شوهرم در حالی که من به تماشای سریال نتفلیکس نشسته بودم: “چرا کسی چنین کسی را باور می کند؟” این تنها یکی از این سؤالات است که می توانم به راحتی به آن پاسخ دهم، نه به این دلیل که تا به حال آنا دلوی را ملاقات کرده ام یا در استراتوسفر جامعه ثروتمند نیویورک سفر کرده ام، بلکه بر اساس تجربه خودم. سال‌ها پیش، کسی که ادعا می‌کرد از خانواده‌ای ثروتمند می‌آید – در مورد او پرویی است، مرا جذب کرد. و اگرچه من پول زیادی به او قرض ندادم یا کارت اعتباری خود را به او تحویل ندادم، اما کاری به همان اندازه فاجعه بار انجام دادم – با او ازدواج کردم.

آنا دلوی چه وجه مشترکی دارد. با شوهر سابقم.

من می دانم که چرا افراد مکنده مانند من داستان های غیرمحتملی را که توسط افرادی مانند آنا دلوی یا مانند سابق من گفته می شود را می خرند. -شوهر. ما آنها را باور می کنیم زیرا می خواهیم آنها را باور کنیم. ما واقعاً، واقعاً می‌خواهیم در دنیایی زندگی کنیم که به نظر می‌رسد امیدوار هستند. ما می خواهیم ببینیم که ثروتمندان واقعاً چگونه زندگی می کنند، ما توجه و دوستی آنها و گاهی اوقات عشق آنها را می خواهیم. علیرغم ثروت فرضی‌شان که اغلب آنها را تنها یا غمگین می‌دانند، ما به همان اندازه حسادت و شفقت را احساس می‌کنیم. این می‌تواند ترکیب قدرتمندی باشد.

در نهایت، ما فقط فریب این دروغگوهای کاریزماتیک را نمی‌خوریم. ما همچنین با باور آنچه آرزو می کنیم حقیقت داشته باشد، خودمان را فریب می دهیم. این توضیح می‌دهد که چرا، پس از بیش از یک ماه بهانه‌های غیر محتمل، ویرایشگر عکس Vanity Fair راشل دی لوچ ویلیامز همچنان امیدوار بود که دلوی ۶۲۰۰۰ دلاری را که از کارت اعتباری ویلیامز برای یک سفر لوکس به مراکش بازپرداخت کرده بود، بازپرداخت کند. دلوی گفته بود که ظاهراً ثروتمند است. به همین دلیل است که برای مدت طولانی معتقد بودم که شوهر سابقم از خانواده ای ثروتمند آمده است، حتی با وجود اینکه هرگز اجازه نداشتم محل زندگی او را ببینم.

این نیست که ما احمق هستیم، یا حداقل نه تنها این. این است که ما در برابر مغز خودمان هستیم. چندین مطالعات نشان می‌دهد که انسان‌ها نسبت به باور چیزهایی که می‌خواهیم باشیم تعصب دارند. درست است، و انتظار داشته باشیم که همه چیز همانطور که ما می خواهیم اتفاق بیفتد. هر چه بیشتر بخواهیم چیزی درست باشد، مایلیم آن را باور کنیم، حتی وقتی شواهد زیادی وجود دارد که اینطور نیست. خطر این تعصب زمانی آشکار می شود که افرادی مانند من و ویلیامز توسط افرادی مانند دلوی یا شوهر سابقم جذب شوند. اما زمانی که سوگیری خیال بافی مردم را به این باور می رساند که تغییرات آب و هوایی واقعی نیست، یا اینکه قیمت املاک و مستغلات هرگز کاهش نخواهد یافت، خطری بزرگتر، هرچند کمتر آشکار وجود دارد. یا اینکه یک شرکت جدید، محصول جدید یا سرمایه‌گذاری جدید مطمئناً موفق خواهد شد، حتی اگر اعداد و ارقام غیر از این را نشان دهند.

چگونه با سوگیری شناختی مبارزه کنیم.

چگونه بر این سوگیری مغزی غلبه کنیم؟ تنها یک راه وجود دارد، و آن سرگرم کننده نیست. برای هر بار که تصمیم می‌گیرید به قول یک نماینده فروش، یا اعلام وفاداری یک عاشق، یا اطمینان یک کارمند مبنی بر اینکه مشکل تحت کنترل است، باور کنید، این سوال ساده را از خود بپرسید: چقدر می‌خواهم این موضوع درست باشد؟

با پاسخ خود بسیار بسیار صادق باشید. اگر واقعاً اهمیتی نمی دهید، یا خیلی اهمیت نمی دهید، در خطر فریب خوردن بسیار کمتر هستید. اما اگر، همانطور که اغلب اتفاق می‌افتد، میل شدیدی برای واقعی بودن چیزی دارید، باید بیشتر کاوش کنید. از خود بپرسید چه مدرکی دال بر صحت آن دارید و چه مدرکی دال بر این که درست نیست.

مهمتر از همه، بپرسید. خودت اینو: اگه درست نبود چی؟ شما چکار انجام خواهید داد؟ چه تغییراتی ایجاد می کنید؟ این همان چیزی بود که باعث شد در نهایت اظهارات همسر سابقم را به صورت واقعی تلقی نکنم و شروع به بررسی حقایق برخی از آنچه که او به من گفت، کنم. همچنین این همان چیزی بود که سرانجام ویلیامز را وادار کرد تا با مجریان قانون تماس بگیرد و آنچه دلوی انجام داده بود گزارش دهد.

هیچ یک از اینها آسان نیست، نه برای ویلیامز، نه برای من و نه برای شما، اگر تعصبات واهی شما را به سمت ریسک های خطرناک یا نادیده گرفتن مشکلات خطرناک سوق داده است. اما شما باید آن را انجام دهید. زیرا یک چیز وجود دارد که همه ما می دانیم: اگر خود را متقاعد کنید چیزی درست است و اینطور نیست، دیر یا زود آن دروغ از بین می رود. و اگر از خود محافظت نکنید، ممکن است شما را با این کار به زیر بکشد.

نظراتی که در اینجا توسط ستون نویسان Inc.com بیان می شود، نظرات خودشان است، نه نظرات Inc.com.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی