چگونه یک شرکت بدون پول راه اندازی کنیم
چگونه یک شرکت بدون پول راه اندازی کنیم
اجازه دهید من در خارج از دروازه چیزی را روشن کنم. شما در واقع نمی توانید یک شرکت را با پول صفر راه اندازی کنید. من فقط باید به افرادی برسم که برایشان تنها گزینه به نظر می رسد.
عنوان بهتر ممکن است این باشد: برای شروع یک رشد مشروع و با رشد بالا، نیازی به ارث نیست. تجارت دیگر زیرا بسیاری از افراد کسب و کار اشتباهی را راه اندازی می کنند و به دلیل عدم اطلاع از آن شکست می خورند.
من در دوران جوانی ام قبل از اینکه متوجه شدم مفهوم استارتاپ واقعاً در مورد چیست، این راه را دنبال کردم. فکر میکردم راهاندازی به دنبال جمعآوری سرمایه اولیه از سرمایهگذاران مخاطرهآمیز است تا افرادی را استخدام کنند تا بر فناوری تسلط پیدا کنند تا ماشین کسبوکاری را بسازم که میخواستم بسازم.
و این درست است. این مسیری است که اکثر مردم با شنیدن کلمه “استارت آپ” تصور می کنند. و هنگامی که افراد تازه وارد کارآفرینی با واقعیتهای آن مسیر مواجه میشوند، موانع ورود را غیرقابل عبور میبینند. آنها اولین چیز را در مورد یک زمین بازی نمیدانند، و در وهله اول ارتباطی با مردم ندارند.
پس منصرف می شوند. یا، بدتر از آن، آنها به یک طرح چند سطحی، رها کردن کشتی، رنگ بر اساس شماره روی می آورند. و آنها را منفجر می کند زیرا قرار نیست برای آنها یک تجارت باشد، تنها هدف آن کسب درآمد برای این طرح است.
استارتآپهای ماشینی در مقابل استارتآپهای ماموریتی
منظورم از “ماموریت” در امور خیریه و کارهای خوب نیست. . منظور من از “ماموریت” است، همانطور که در حل یک مشکل با استفاده از هر وسیله ای که در اختیار دارید. یک استارتآپ ماموریتی مستلزم یادگیری زیاد و کار سخت زیادی است، اما برای ثبت، راهاندازی ماشینی هم همینطور است. تفاوت این است که به جای یادگیری نحوه راه اندازی و استخدام و برگزاری جلسه هیئت مدیره، یادگیری و کار سخت به ساخت، فروش و مقیاس گذاری می رود.
به همین دلیل است که هر کارآفرین قانونی در وهله اول یک تجارت را راه اندازی می کند – برای ساخت، فروش و مقیاس. مگر اینکه شما فقط به خاطر پول در این کار هستید، اما من این احساس را دارم که افرادی که فقط به پول علاقه دارند وقتی گفتم که شروع به کار بیش از صفر پول نیاز دارد، خواندن این پست را متوقف کردند.
<. div class="standardText" readability="36">
من تمام دوران کارآفرینی خود را به طور همزمان در هر دو دنیای استارت آپی ماشینی و ماموریتی زندگی کرده ام، تقریباً سه دهه را در بر می گیرد، گاهی اوقات هر دو را همزمان انجام می دهم. زمان. این چیزی است که من در مورد تلاش برای ساختن چیزی از هیچ آموخته ام.
دیدگاه خود را تغییر دهید
من نمیخواهم موعظه کنم، اما اگر میخواهید مسیر مأموریت را طی کنید، باید تصمیم بگیرید که کسبوکارتان را برای چه راهاندازی میکنید. رسیدن به یک مفهوم تمرین دشواری است. با این حال، ضروری است که آن را نادیده نگیرید.
ماموریت اولین استارتاپ من، Intrepid Media، افشای آن بود. نوشتن عالی بر اساس کیفیت نوشتار به تنهایی. ماموریت جدیدترین استارتآپ من، آموزش استارتآپ، این است که با ارائه مشاوره استارتآپی با قیمت مقرون به صرفه، کارآفرینان بیشتر و بهتری ایجاد کنم .
هر کاری که من انجام میدهم به آن مأموریت و انتظارات من برای رشد آن مأموریتها پایبند است – یکی بر اساس نوشتن و دیگری بر اساس در مورد کارآفرینی – باید معقول و حتی معتدل باشد.
راه حل خود را ارتقا دهید
با راه اندازی ماشین، محصول مهمترین چیز است. اگر بتوانید یک محصول عالی ایجاد کنید که به مشتریان زیادی خدمت میکند، زمانی که جذابیت پیدا کردید، میتوان سودمندی آن محصول را بهبود بخشید.
ما این کار را در Automated Insights انجام دادیم. ابتدا متوجه شدیم که چگونه ماشینها را وادار به نوشتن محتوا از روی دادهها کنیم، سپس محصولی پیرامون آن ساختیم. قبل از اینکه اولین محصول خود را بفروشیم، بیش از ۱ میلیون دلار جمع آوری کردیم.
با راه اندازی ماموریت، باید ثابت کنید که راه حل منحصربفرد شما برای مشکل مشتری قبل از اینکه محصولی پیرامون آن بسازید کار خواهد کرد، و این یک چشم انداز مرغ و تخم مرغ است که اکثر استارت آپ های ماموریتی با شکست مواجه می شوند.
خوشبختانه، مفاهیمی مانند حداقل محصول قابل دوام وجود دارد. در حالت MVP، میتوانید قابلیت اجرا راهحل خود را در یک بازار واقعی، با مشتریان واقعی و درآمد واقعی، بدون تمام اتوماسیونهای گران قیمت، آزمایش کنید.
این کار زمان می برد و زمان زیادی برای تلف کردن ندارید.
بیاموزید No-Code و Low Code
مهم نیست که چه چیزی می سازید، برای به دست آوردن برتری باید به فناوری و نوآوری تکیه کنید. در حوزههایی مانند بازاریابی، فروش، تجارت الکترونیک و خدمات مشتری، تعدادی ارائهدهنده شخص ثالث (Hubspot، Salesforce، Shopify، Zendesk) وجود دارد که میتوانند شرکت شما را تا حدودی در موقعیتی برابر با شرکتهای بزرگتر قرار دهند. اما این ارائه دهندگان تنها بخشی از راه را به شما خواهند رساند.
راهحلهای بدون کد و کمکد این کار را انجام خواهند داد. به شما کمک می کند اطلاعات خود را حول یک نقطه واحد متمرکز کنید، مانند یک وب سایت یا حتی فقط یک پایگاه داده.
بهعلاوه، بدون کد و کد کم به شما امکان میدهد برنامههای داخلی بسازید تا به شما در نوآوری کمک کند. نوآوری در خود محصول یا فقط در نحوه دسترسی و تحویل به آن وارد می شود.
دستیابی به پایداری و جستجوی کاتالیزور
در اینجا مهمترین سوال برای یک استارت آپ ماموریتی: چه چیزی را می توانید در مدل کسب و کار خود بسازید تا آن را به طور نامحدود زنده نگه دارید تا زمانی که یک یا چند کاتالیزور را کشف کنید که می توانند به عنوان تسریع کننده رشد عمل کنند؟
مثال: من میتوانم Teaching Startup را «برای همیشه» اجرا کنم، یا تا زمانی که بتوانم کارآفرینان را وادار کنم تا از من سؤالاتی بپرسند که خودم و دیگران میتوانند به آنها پاسخ دهند. اجرا کردن آن کم هزینه است، منبع درآمد اصلی من نیست، و همه «موارد» مورد نیاز برای فروش و تحویل «محصول» – تقریباً تماماً بدون کد و کد پایین خودکار هستند.
مدتی طول کشید تا به این نقطه برسم، اما این به من اجازه میدهد بیشتر وقتم را صرف کشف نحوه ساخت محصول با ارزش تر، به طور گسترده تر، برای افراد بیشتری. من این کار را با جستجوی کاتالیزورهایی انجام میدهم – ویژگیهای جدید، مشتریان بزرگتر، مشارکتهای استراتژیک، ابزارهای بازاریابی بهتر، هر چه که باشد – که میتواند کسبوکار را به سطح دیگری برساند.
Plan to Grow Slow
راه اندازی ماشین روی کاغذ ساده است. پول جمع کنید، آن پول را تخصیص دهید، بروید پول بیشتری جمع کنید، تا زمانی که خارج شوید تکرار کنید. در عمل، بسیار دشوارتر است.
استارت آپ ماموریت برعکس است. هیچ راه مشخصی برای افزایش مقیاس وجود ندارد، اما زمانی که آن را روی کاغذ بیاورید، پیاده سازی و تداوم آن بسیار ساده تر می شود.
این کار تا ابد عجیب و غریب است.
شما باید کاتالیزور پس از کاتالیزور را پیدا کنید، همانطور که استارتآپهای ماشینی باید دور بعد از سرمایهگذاری بودجه جذب کنند. و درست مانند موسسان استارتآپ ماشینی که باید دائماً مراقب شرایط بد تامین مالی و تقاضای سرمایهگذاران باشند، استارتآپهای ماموریتی نیز باید مراقب باشند تا از شرکا و مشتریانی که به دنیا وعده میدهند اما هرگز موفق نمیشوند، اجتناب کنند.
دو مسیر برای رسیدن به یک مکان. هر دو پر از ریسک و پتانسیل پاداش هستند. یکی برای اکثر مردم بسیار دست یافتنی تر است. و در واقع، یک استارت آپ ماموریت همیشه می تواند به یک راه اندازی ماشینی تبدیل شود، اما لازم نیست.
شکست همیشه وجود دارد، مهم نیست از کدام مسیری که انتخاب می کنید. اما بدترین نوع شکست شکست در کاری است که دوستش ندارید، زیرا فکر می کنید برای انجام کاری که واقعاً می خواهید انجام دهید، مانع بسیار بزرگی است.