النا کاردون هرگز خنثی نیست
النا کاردون هرگز خنثی نیست
النا کاردون عناوین بسیاری دارد: کارآفرین، گوینده، پادکست، نویسنده پرفروش، مادر، سرمایهگذار، بازیگر، تیرانداز ورزشی رقابتی، همسر، مبارز آموزش دیده در هنرهای رزمی، گفتگوگر شوخ، مدل – این لیست ادامه دارد.
او کسی است که بر اساس بسیاری از تعاریف، همه چیز را دارد. اما نوشتن داستانی در مورد یک زن قدرتمند که برای زنان دیگر نمادی از این است که آنها نیز می توانند «همه چیز را داشته باشند» اگر فقط یک تعادل غیرممکن را بیاموزند و در عین حال زمان پیدا کنند، بسیار آسان، خیلی پیش پا افتاده، بسیار دردناک است. برای حمایت از زنان دیگر و همچنان شبیه نسخه ای از خود ۲۵ ساله خود هستند.
کاردون معتقد است که زنان میتوانند نسخه خود را از یک امپراتوری بسازند، اما ایدهی بیش از حد فروش تعادل تصویری فیلتر شده از واقعیت است. او می گوید زندگی شما زندگی شماست. زندگی شما نمودار دایره ای از کار، خانواده، سلامت شخصی، ثروتمندسازی و علایق شخصی نیست، بلکه فقط زندگی شماست. وقتی قطعات را جدا میکنید تا برای هر کدام وقت اختصاص دهید، همیشه کوتاه میآیید و احساس شکست میکنید. در آغوش گرفتن کل زندگی خود و تمام قطعات متضاد آن به شما این امکان را می دهد که با خودتان و با لحظه ای که در دست دارید در صلح باشید.
شاید به این معنی باشد که خانواده را به یک سفر کاری بیاورید و زمانی را برای گردش های سریع اختصاص دهید. شاید به این معنی باشد که در میز شام خانواده به طور آشکار در مورد تجارت صحبت کنید و سؤالات را تشویق کنید. شاید به این معنی باشد که در طول استراحت در یک رسیتال رقص، بدون اینکه احساس کنید والدین غایب هستید، تماس های کاری بگیرید.
برای خانواده کاردون، خطوط بین تجارت، خانواده، زندگی و تفریح نه تنها مبهم است، بلکه به سادگی وجود ندارد. او و همسرش، گرانت، به عنوان شرکای تجاری، نقشهای مشخصی دارند و دفتر هرگز واقعاً بسته نمیشود. دختران آنها، سابرینا ۱۲ ساله و اسکارلت ۱۰ ساله، هر دو در ۱۰X GrowthCon صحبت کرده اند. آنها حسابهای اینستاگرامی پررونقی دارند که موضوعاتی مانند «به تعویق انداختن POV یک بچه» و «توسعه ذهنیت فراوان» را پوشش میدهد.
این پویایی خانواده، مانند بقیه زندگی کاردون، ارگانیک نبود. چیزهایی که او انتخاب می کند، شخصی که برای ارائه به دنیا انتخاب می کند، زندگی که او با دقت ساخته است، همه به طور هدفمند از هزاران تصمیم کوچک روزانه ساخته شده اند. ابتدا به عنوان یک بازیگر و مدل، سپس به عنوان یک کارآفرین، سخنران، نویسنده، میزبان پادکست و مربی کسب و کار. آن تصمیمات کوچک، آنهایی که اغلب پیش پا افتاده به نظر می رسند، مهم ترین هستند. یکی از اولین تصمیمات او شاید مهم ترین بود.
تصمیم برای مهندسی معکوس اهدافش
النا لیون در ۱۷ سالگی با یک هدف منحصر به فرد به عنوان بازیگر در هالیوود به لس آنجلس نقل مکان کرد. او بدون تماس، کمک یا پول، در برنامههای محبوبی مانند Two and a Half Men، CSI و Days of Our Lives کار کرد.. او می گوید، با تبدیل شدن به آن چیزی که می خواهید قبل از اینکه واقعاً آنجا باشید، شروع می شود.
او میگوید: «فرمان این است که شما آن چیز را ندارید و سپس آن را میشوید». «همیشه فکر میکردم قبل از اینکه بتوانم ستاره سینما شوم باید یک ستاره سینما شوم. شما باید نقش یا کلاه یا «هستی» یک ستاره سینما را بر سر داشته باشید. من ۱۰ سال قبل از اینکه واقعاً این اتفاق بیفتد، «میلیاردر» بودم.»
کسی را که تحسین می کنید در نقش یا موقعیت زندگی که می خواهید در آن باشید پیدا کنید و شاگرد آن شخص شوید. چگونه خود را حمل می کنند؟ چه چیزی باید بدانند؟ چگونه به اتاق فرمان می دهند؟ سطح اعتماد آنها چقدر است؟
هدفسازی و تصور کردن دستیابی به آنها توصیه جدیدی نیست، اما نگاه کردن به جایی که می خواهید زندگی تان در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده باشد و تمرکز لیزر روی هر یک از تصمیمات حمایتی کوچک در طول روز کار را به سرعت خسته می کند. چند نفر در مورد تصمیمات سال نو هیجان زده می شوند تا فقط در پایان سال قبل به هر روال راحتی که در آن بودند بازگردند؟ مردم تغییر را دوست ندارند آنها ناراحتی را دوست ندارند. اگر پیشرفت به همان سرعتی که می خواهند اتفاق نیفتد، خسته می شوند.
Cardone با چسباندن چهره و شخصیت و شیوه ای از بودن به چیزی که در غیر این صورت به عنوان تابلوی دید مبهم توصیف می شود، تمرکز لیزر را حفظ می کند.
تصمیم درخواست کمک (درست)
“یادت میاد وقتی برای اولین بار وارد این صحنه شدم چی گفتم؟” کاردون از جمعیت نزدیک به ۱۰۰۰ شرکت کننده در رویداد ۱۰X Ladies خود در JW Marriott Miami Turnberry Resort & Spa در میامی می پرسد.
«شما یا دارید امپراطوری خود را میسازید یا در حال نابودی آن هستید»، جمعیت یکصدا به صدا در میآیند.
کاردونه با یک لباس پونی بلند با پشت صاف و روبرتو کاوالی با برش مشکی و طلایی بسیار خشن به نظر می رسد. او به جمع مردم گفت که چگونه لباس اصلی او – همچنین یک کاوالی – در یک کولاک نیویورک گیر کرده است. جواهرات او جایی بین نیویورک و میامی است. او این یکی را از یک دوست طراح که به طور تصادفی ملاقات کرده بود قرض گرفت و به سرعت با او پیوند خورد – به گفته او، این تنها نمونه کوچکی از قدرت جمعی زنان است. رفت و آمد سریع خارج از موضوع باعث میشود که همزمان احساس کنم کم لباس نیستم و انگار دارم به طور معمولی با دوستی درباره آخر هفته او گپ میزنم.
شب قبل از رویداد، شوهرش از او میپرسد که قصد دارد برای شروع مراسم چه بگوید – یک مکالمه معمولی برای آنها. او میخندد، و توضیح میدهد که رویکرد ارگانیک «بالدار کردن» برای او واقعیتر است، و او نمیخواهد بیش از حد آن را فیلمنامهنویسی کند.
او به او می گوید: “مردم اولین و آخرین چیزی را که شما می گویید به خاطر خواهند آورد.” “آنها همه چیز را فراموش خواهند کرد.”
به نظر میرسد توصیههای محکمی از سوی شخصی قابل اعتماد در زندگی او ارائه شده است، درست است؟ او به بیانیه آغازین خود باز میگردد تا این نکته را بیان کند: مردم اطلاعات نادرست و بیتجربهای را در اطراف و اطراف ارسال میکنند تا زمانی که به چیزی شبیه به واقعیت تبدیل شود. این به شما بستگی دارد که این اطلاعات را فیلتر کنید.
او خطاب به حضار میگوید: «مردم فکر میکنند من به گرانت گوش میدهم چون او شوهر من است. “یا به دوست دخترم گوش می دادم چون دوست دختر من هستند. منطقی است و طبیعی است… [اما من به گرنت گوش می دهم] زیرا او در این منطقه آماری دارد. این تنها دلیل است.”
، کاردون میگوید، اغلب اوقات، ما به افرادی نگاه میکنیم که در یک زمینه از زندگی به آنها اعتماد داریم و انتظار داریم که آنها پاسخ همه بخشهای دیگر را داشته باشند، حتی زمانی که فاقد تجربه یا تحصیل در آن عرصه هستند. برای مثال، مردم اغلب کورکورانه به یکی از اقوام دور خود برای مشاوره مالی اعتماد می کنند. یا علی رغم چشم انداز شغلی متفاوتی که اکنون در مقایسه با ۳۵ سال پیش وجود دارد، برای مشاوره شغلی به والدین خود نگاه می کنند. یا برای مشاوره زندگی به یک تأثیرگذار نگاه میکنند و ماهیت انتخاب شده آن تجربه را فراموش میکنند.
او میگوید: «من قبلاً اشتباه میکردم که اگر کسی یک چیز داشته باشد، به این معنی است که همه چیز دارد. “و خیلی اوقات، مردم به افراد زندگی خود گوش می دهند که گویی منبع تخصص هستند.”
تصمیم به دیدن پرچم های قرمز به عنوان نشانه ای برای حفاری عمیق تر
کاردونه به نظر کسی نیست که با غریبه ها صحبت کند. اما اینجا هستیم، روی میز آشپزخانه او در عمارت ۲۸ میلیون دلاری او در خیابان اوشن او و گرانت که کمتر از یک سال پیش از تامی هیلفیگر خریده بودند، در مورد شناسایی بدترین عیوب خود و استفاده از آنها به عنوان نقطه پرش برای رشد عظیم صحبت می کنیم. /p>
در حال حاضر دوست پسرهای سابق هستند. مثل اینکه ما دوستان قدیمی هستیم، او درباره دوست پسرهایی صحبت می کند که زخم های عاطفی از خود به جای گذاشته اند: دروغ، خیانت، گاز گرفتن، حسادت. این باور او را تقویت کرد که برای یک زن قوی و مستقل بودن به این معناست که هرگز به هیچ کس، به خصوص یک مرد، تکیه نکند.
کاردونه میگوید: «اولین اشتباهی که مرتکب شدم این بود که فکر کردم باید همه کارها را به تنهایی انجام دهم. «این اطلاعات نادرست بود. من سال ها با وجود صورتم بینی ام را بریدم. شما می توانید هر کاری انجام دهید، اما همه کاری را نمی توانید انجام دهید. شما به یک تیم نیاز دارید.”
برای او، نشانه عمیقتر نگاه کردن پس از دوست پسر سوم با رفتارهای ظاهراً کپی شده از کربن مانند دو مورد قبلی بود.
“من باید به آن نگاه کنم و مسئولیت را بر عهده بگیرم و بگویم، “یک دقیقه صبر کنید، شاید این اتفاق به طور تصادفی رخ نداده است.” شاید این اتفاق افتاد چون من آن را انتخاب کردم. اگر من در حال انتخاب یک نقش سینمایی هستم و زندگی من فیلم من است، شاید آنها را انتخاب کنم تا در مورد همه مردانی که مرا [در حرفهام] عقب نگه داشته و خیانت میکنند، درست باشم.»
مانند بسیاری از چیزها، دانستن مشکل بالقوه کافی نیست. و اینکه به خودمان بگوییم یک طرفه فکر یا احساس نکنیم، به طور خودکار آن را محقق نمی کند. اما نگاه کردن به ذهنیتها و باورهایی که در مورد بخشهای خاصی از زندگیمان داریم میتواند به ما بینشی در مورد اینکه کجا باید بیاموزیم و کجا باید توجه کنیم به ما بدهد.
از آنجا، ایده تغییر آن باور را بررسی می کنید. باز هم، ما راه حلی را تجویز نمی کنیم. تغییر زمان می برد و آموختن باورها دشوار است. برای کاردون، این به معنای شروع با تفکر بود، آیا میتوانم به این احتمال که مردی بتواند من را تا سطح بالاتری ببرد و تکهمسر باشم، باز باشم؟ کلمات را باور نمی کرد، اما به خود اجازه داد که این امکان را داشته باشد. او در همان سال با گرانت ملاقات کرد.
باورهای ما قوی هستند و اغلب بدون انتخاب آگاهانه شکل میگیرند. ما در کودکی باورهای والدین، معلمان و دوستان خود را پذیرفته ایم. ما آن باورها را در تصمیم گیری خود فرافکنی می کنیم، که اعتبار آنها را در ذهن ما تقویت می کند و این چرخه ادامه می یابد.
این در هر زمینه ای از زندگی صدق می کند. طرز فکر پولی می تواند یکی از جذاب ترین باشد. اگر کودکی بیاموزد که “پول ریشه همه بدی هاست”، تصمیمات شغلی، تصمیمات ثروتمندسازی، تصمیمات برنامه ریزی بازنشستگی همگی تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. کاردون میگوید، اما اگر آنها خودشان را به این ایده باز کنند که پول فقط کاغذ است، یا اینکه پول میتواند فرصت کمک به افراد بیشتری را فراهم کند، چه؟
تصمیم حضور
کاردون ۱۳ ساله است. او در نیواورلئان با پدرش، کهنه سرباز جنگ جهانی دوم، و مادرش، که درآمد اصلی خانواده بود، زندگی میکند – مفهومی غیرعادی برای زمانه که در کاردون از دست نرفته است. در همسایگی، بهترین دوستش، گلدی، زندگی می کند، دوستی که شبیه تمام دنیای شماست. پول تنگ است، اما او دوست داشتنی و خوشحال است و به همان اندازه که یک نوجوان ۱۳ ساله می تواند بی خیال باشد. تا شبی که پدرش او را با کلماتی که در آن زمان نامفهوم به نظر میرسد از خواب بیدار کرد: “النا، خانه گلدی در آتش است و گلدی و مادرش هنوز داخل هستند.”
کاردون معتقد است که تراژدی بخشی از چیزی است که شما را به آنچه هستید می سازد. خاطره گلدی او را آزار می دهد، اما زندگی در آن گذشته نادیده بگیرید که چگونه او می تواند از آن در آینده رشد کند. بنابراین او تصمیم گرفت که حضور داشته باشد، مراقب باشد، گوش دهد، حرف بزند – یادگیری حس مرگبار بودن در سنین پایین میتواند چنین تأثیری داشته باشد. او این حضور را در هر اتاق، با هر فرد، بدون توجه به عنوان آنها، به ارمغان می آورد. من اکنون آن را می بینم، در آشپزخانه کاردون، در حالی که او با دستیار اجرایی خود، دانیلا استراگ چت می کند.
Cardone میگوید: «من فکر میکنم افراد زیادی در صنعت هستند که فقط به دنبال یک طرح سریع ثروتمند شدن هستند، و این در پیامرسانی آنها و نحوه رفتار آنها با تیمشان کاملاً واضح است. «وقتی تیمی را میبینید که خیلی خوب ارتباط برقرار نمیکند یا رهبری را که ارتباط خوبی برقرار نمیکند، نشانهای از یک بیماری، بیماری در سازمان است.»
این تعهد به ارتباطات چیزی است که او را ازدواج شکوفا شود او و گرانت مسئولیت ها را در خانه و تجارت تقسیم کردند. چیزی که ممکن است تصمیمی بیش از حد حساب شده و عاشقانه به نظر برسد، همان چیزی است که رابطه آنها را سالم و سرزنده نگه می دارد. Cardone میگوید وقتی ارتباط شما بهعنوان شرکای تجاری و ایجاد خطوط واضح مالکیت متوقف میشود، اختلاط کسبوکار و خانواده آشفته میشود.
او میگوید: «چسب در آینده مشخص است. “هر زمان که مشکل داریم به این دلیل است که یکی یا هر دوی ما در گذشته گیر کرده ایم.”
تصمیم برای بزرگ بودن بدون عذرخواهی
کاردون با برچسبهایی که به زنان قوی داده میشود غریبه نیست: رئیسجمهور، بیادب و گنده چند گزینه ملایم هستند. او اهمیتی نمی دهد او یک بار این کار را انجام داد، و آن زمانی بود که زندگی او بیش از همه احساس کرد که از اهدافش جدا شده است.
او میگوید: «همیشه اینقدر رانده بودم. “این فقط نابجا و تمرکز نادرست بود، و من نمی دانستم چگونه آن را در جهت درست هدف قرار دهم.”
چیزهای تاثیرگذار زیادی در مورد کاردون وجود دارد، اما تعهد او به روتین روزانه بی همتا است. او معتقد است که ناخوشایند ماندن مطمئن ترین راه برای نگه داشتن او در مسیر است. ما در کنار استخر بینهایت او مشرف به اقیانوس اطلس هستیم، زیرا او تمام راههایی را که باعث ناراحتی خود میشود، از جمله قرار گرفتن در این استخر با موهای پر و آرایش برای انجام این عکاسی فهرست میکند.
او میگوید: «فشار الماس را میسازد. من از راحتی متنفرم. من همیشه خودم را در موقعیت هایی قرار می دهم که در آن راحت نیستم. من هر روز دو ساعت تمرین MMA هاردکور انجام می دهم تا احساس ناراحتی کنم.»
شنیدن توصیه عمومی “از منطقه راحتی خود خارج شوید” و تفسیر آن به عنوان “تماس بگیرید حتی زمانی که از رد شدن می ترسید” آسان است. Cardone، مانند بسیاری از چیزها، ۱۰X این توصیه است.
او با پوزخندی میگوید: «وقتی خیلی راحت هستم، حوصلهام سر میرود، به دردسر میافتم». هر بار که شروع به مبارزه با گرانت میکنم و این بازیهای کوچک را شروع میکنیم، به این دلیل است که هدفمان را فراموش کردهایم و خیلی کوچک بازی میکنیم. بنابراین برای من، در این مرحله یک سطح بقا است. من باید در حال حاضر در سطوح بزرگ بازی کنم وگرنه خودم را دچار مشکل می کنم. من برای بازی کوچک ساخته نشده ام.”
* * *
Cardone چیزهای زیادی است: رانده، متمرکز، باهوش، مهربان، ارتباط برقرار، دلسوز، بی عذرخواهی. اما او تنها نیست و این همان چیزی است که او می خواهد. مرحله بعدی زندگی و حرفه او بر کمک به ارتقای سایر زنان به توانایی های بالقوه خود متمرکز است – از طریق الهام، آموزش و مثال. او میخواهد زنان از سالهایی که فکر میکردند باید به تنهایی این کار را انجام دهد، بیاموزند و در عوض از قدرت جمعی ناشی از همکاری و حمایت متقابل استقبال کنند.
او می گوید: “شما به مردم نیاز دارید.” ایده یک فرد انفرادی دروغ است. هیچ کس هرگز به تنهایی امپراتوری نساخته است. یک نمونه از یک امپراتوری در تاریخ را به من نشان دهید که از یک شخص است. ما به مردم نیاز داریم ما به قدرت و انرژی مشترک نیاز داریم. این همه چیز است.”
این مقاله در اصل در شماره ژوئیه/آگوست ۲۰۲۲ مجله SUCCESS منتشر شد. عکس های بیانکا پیر.