چگونه ورزشکاران و رهبران باعث موفقیت می شوند
چگونه ورزشکاران و رهبران باعث موفقیت می شوند
نیمه ماراتن در نوامبر بود. عمل غیرمنتظره ACL من در روز اول آوریل در اوایل همان سال انجام شد. مناسب بود. من نسبت به این اتفاق احساس احمقانهای داشتم.
من عاشق اسکی کردن با بچههایم هستم. زمانی که شرایط در کوه مس در کلرادو خوب نیست، به جای آن زمان را به پرش اسکی در پارک می گذرانیم. من آن پرش ۳۰ فوتی را صد بار انجام داده بودم، سه بار قبل از آن روز. اما پایان چند روز اسکی بود. پسرم به معنای واقعی کلمه گفت: بابا، این آخرین پرش روز است. با وجود خستگی ام، فکر کردم، “یکی دیگر؛ خوب می شوم.”
من نبودم. من به طور کامل ACL چپ خود را پاره کردم، منیسک جانبی خود را پاره کردم و در طی یک تصادف عجیب در حین جراحی، استخوان ساق پام شکست. این یک بهبودی سخت بود.
در ورزش و تجارت، هرچه قویتر شویم، شروع کردن آسانتر میشود. با این باور که ما نشکن هستیم اما موفقیت در هر یک از این دو به معنای سوق دادن خودمان به سمت آسیب نیست. در عوض، به عنوان ورزشکاران و رهبران، باید محدودیتهای خود را بشناسیم، چالشها را پشت سر بگذاریم، برای کمک کردن باز بمانیم و ارزش عمل متقابل را درک کنیم. بدون شک، تئودور روزولت به درستی گفت: “هیچ چیز ارزش داشتن را آسان نمی کند.” عبور از موانع مستلزم انعطاف است. در اینجا راه هایی وجود دارد که هم ورزشکاران و هم رهبران می توانند برای موفقیت به جلو حرکت کنند.
درد را پشت سر بگذارید
از آسیبهای فیزیکی گرفته تا چالشهای اداره یک شرکت، توانایی ما برای مقاومت و بهبودی مستلزم سرسختی در برابر درد است. آسیب ACL من دردناک بود، اما هیچ چیز بدتر از بهبودی پس از جراحی نبود. میخواستم بهبود یابم و از آسیب مجدد اجتناب کنم، اما فکرم را هم در نظر داشتم که ماههای دور از نیمهماراتن سالانهام را کامل کنم.
بعد از آن. در چند هفته اول بهبودی، از پزشکانم خواستم تعریف کنند که تا چه حد می توانم به خودم فشار بیاورم، و آنها معمولاً پاسخ دادند: “اگر بعد از هر کاری که انجام داده اید، درد دارید، احتمالاً بیش از حد پیش رفته اید.” بنابراین، به آرامی دوباره شروع به حرکت کردم و درد را زیر نظر گرفتم. من به این خط ادامه دادم، مراقب بودم که از آن عبور نکنم، زیاده روی نکنم یا خودم را بسوزانم، اما دیدم که تا چه حد می توانم در این محدودیت ها پیش بروم. برای بازگشت به سطح پایه سلامت و از سرگیری ایمن تمرینات، مرحله اول ریکاوری قربانی شد. در حالی که هنوز با درد دست و پنجه نرم می کردم، مجبور شدم سرعتم را کم کنم، محدودیت هایم را درک کنم و اهداف دست یافتنی را در آن مرزها تعیین کنم.
در به همین ترتیب، قبل از اینکه یک شرکت جوان بتواند به موفقیت یا سرعت بخشیدن به رشد برسد، باید به سطح پایه سلامت خود برسد تا بقای خود را حفظ کند. در یک استارتآپ، بنیانگذاران ابتدا از تیمهای خود میخواهند که تنها بر زنده ماندن در روز، ماه و سال بعد تمرکز کنند. اما در یک نقطه خاص، بقا راه را برای رشد باز می کند. تا زمانی که تیم ما به حدود ۷۰ نفر رسید، متوجه شدم که در حالت بقا نیستم، اما روی چگونگی مقابله با فرصت بازاری که در مقابل ما در حال رشد بود تمرکز کردم. با این حال، در این فرآیند، من همچنان خط بقا را طی کردم، اهداف بلندپروازانه تعیین کردم و واقعاً تلاش کردم تا ببینم تا چه حد میتوانیم در این محدودیتها پیش برویم.
از خود گذشت کنید< /h2>
در طول دوران نقاهت، یکی از دوستان به من هشدار داد که ممکن است خیلی سخت باشم. او گفت: «سریعتر قطعاً برای چیزی خوب است، مانند منیت شما. “آهسته باش و خودت را آزار نده.” این نصیحت به من یادآوری کرد که اجازه بدهم نفسم در پشت سر قرار بگیرد. دستیابی به اهداف بلندپروازانه نیازمند کمک دیگران است. با دویدن، این کمک ممکن است از سوی مربیان، فیزیوتراپیست ها، پزشکان، مربیان شخصی، دوستان یا سایر ورزشکاران باشد. با این حال، نفسها در مسیر موفقیت قرار میگیرند.
در تجارت، ما باید خودمان را کنار بگذاریم و به دیگران اجازه دهیم به رشد شرکت ما کمک کند. پیام اصلی آهنگ «آن را خودم انجام بده» از راس، تجربه اولیه مدیریت من را خلاصه میکند: «خارج از توانم، خودم آن را انجام خواهم داد، و میتوانم آن را بهتر و سریعتر انجام دهم». مدیریت مانند گودالی از سرخوردگی به نظر می رسید. وقتی اولین استعداد واقعی خود را استخدام کردم، کسی که بعداً مهندس بنیانگذار من شد، او به من آموخت که واقعاً رها کنم. هر کاری که به او میدادم، او آن را بهتر و سریعتر از من انجام میداد. این چشم گشا بود، درسی که به من آموخت که افرادی را استخدام کنم که در کاری که انجام می دهند بهتر از من هستند و سپس آنها را برای انجام آن توانمند کنم. هنگامی که خودخواهی افراد را از انجام کارهای بهتر از ما باز می دارد، این پتانسیل برای عظمت را از دست می دهیم.
در طول دوران نقاهت، یکی از دوستان به من هشدار داد که ممکن است خیلی سخت باشم. او گفت: «سریعتر قطعاً برای چیزی خوب است، مانند منیت شما. “آهسته باش و خودت را آزار نده.” این نصیحت به من یادآوری کرد که اجازه بدهم نفسم در پشت سر قرار بگیرد. دستیابی به اهداف بلندپروازانه نیازمند کمک دیگران است. با دویدن، این کمک ممکن است از سوی مربیان، فیزیوتراپیست ها، پزشکان، مربیان شخصی، دوستان یا سایر ورزشکاران باشد. با این حال، نفسها در مسیر موفقیت قرار میگیرند.
در تجارت، ما باید خودمان را کنار بگذاریم و به دیگران اجازه دهیم به رشد شرکت ما کمک کند. پیام اصلی آهنگ «آن را خودم انجام بده» از راس، تجربه اولیه مدیریت من را خلاصه میکند: «خارج از توانم، خودم آن را انجام خواهم داد، و میتوانم آن را بهتر و سریعتر انجام دهم». مدیریت مانند گودالی از سرخوردگی به نظر می رسید. وقتی اولین استعداد واقعی خود را استخدام کردم، کسی که بعداً مهندس بنیانگذار من شد، او به من آموخت که واقعاً رها کنم. هر کاری که به او میدادم، او آن را بهتر و سریعتر از من انجام میداد. این چشم گشا بود، درسی که به من آموخت که افرادی را استخدام کنم که در کاری که انجام می دهند بهتر از من هستند و سپس آنها را برای انجام آن توانمند کنم. هنگامی که خودخواهی افراد را از انجام کارهای بهتر از ما باز می دارد، این پتانسیل برای عظمت را از دست می دهیم.
ترس را پشت سر بگذارید
ترس از رد شدن یا شکست می تواند باعث تسلیم شدن ما شود، اما انعطاف پذیری به ما کمک می کند بر این ترس ها غلبه کنیم. هفته ها طول کشید تا بتوانم دوباره راه بروم. درد تمرکز را سخت می کرد. من شروع به نگرانی کردم که شاید نتوانم نیمه ماراتن خود را به پایان برسانم، اما پس از کمی بیشتر از یک ماه، سرانجام به روی تردمیل برگشتم و یک مایل ۹ دقیقه ای را پشت سر گذاشتم. من به سرعت مسابقه ام نزدیک نبودم، اما همچنان احساس تسکین می کردم و اجازه می دادم حافظه عضلانی تسلط یابد.
با نزدیک شدن به نوامبر، من احساس کردم. انتظاراتم را تنظیم کردم که نتوانم زمان سال گذشته را شکست دهم. من فقط خوشحال بودم که کامل کردم. ساعت ۶ صبح بیدار بودم تا تمرین کنم تا اینکه بالاخره روز مسابقه شد. با شروع مسابقه، می دانستم که باید سرعتم را کنترل کنم و اجازه ندهم که نفسم از من پیشی بگیرد. اما احساس کردم آماده شده ام. من آماده بودم. در حالی که به سرعت مایلها با سرعتی سریعتر از آنچه تاکنون دویده بودم نگاه میکردم، خودم را غافلگیر میکردم. من عملکردم را نسبت به سال قبل با سرعت ۷:۲۲ در هر مایل به بهترین شکل ممکن انجام دادم و وقتی فرزندان و شریکم در خط پایان مرا تشویق کردند احساس غرور کردم.
تاسیس یک استارتاپ نیز یک ترن هوایی احساسی است. در طول اولین بار، این تلفات اغلب به معده درد و درد فیزیکی تبدیل می شد. از طریق استارتآپهای دیگر و اکنون در کوانتوم متریک، از آن زمان یاد گرفتم که سرعت بهتری داشته باشم. با استفاده از شکستها، سقوطها و حمایتهایمان برای آزمایش محدودیتهای سرعتی که میتوانیم به اهدافمان برسیم، از طریق درد، بقا، نفس و ترس، انعطافپذیری ایجاد میکنیم و در نهایت بر همه موانع غلبه میکنیم. چه بخواهید پس از آسیب دیدگی بهبود یافته و یک نیمه ماراتن بدوید یا از یک شکست و کسب و کار موفقی بگذرانید، با پایداری و سرسخت ماندن، انعطافپذیری میتواند شما را قادر به دستیابی به هر چیزی کند.
آنها قوانین نامزدی