عمومیمقالات

“چگونه قهرمان شویم” و 10 انتخاب دیگر جان وودن از شعرهای مورد علاقه

“چگونه قهرمان شویم” و ۱۰ انتخاب دیگر جان وودن
از شعرهای مورد علاقه

همانطور که جیم ران گفت، “اگر مجبوری یک وعده غذایی را از دست بده، اما کتابی را از دست نده.”

مربی جان وودن خواننده ای مشتاق بود و از صمیم قلب به قدرت خواندن. او به‌ویژه علاقه‌مند به نثر و شعر بود و می‌توانست قطعات کاملی از شعرهای مورد علاقه‌اش را بخواند.

اشعار مورد علاقه مربی وودن در مورد موفقیت

نوه وودن، کریگ ایمپلمن، برخی از شعرهای مورد علاقه وودن را با SUCCESS به اشتراک گذاشت، بنابراین برای کشف ۱۱ مورد از آنها به ادامه مطلب مراجعه کنید:

۱٫ “چهار چیز”

توسط هنری وان دایک

چهار کاری که یک مرد باید انجام دهد
اگر بخواهد سوابق خود را به حقیقت بپیوندد:
بدون سردرگمی واضح فکر کند؛
همنوعان خود را صمیمانه دوست داشته باشد؛
به صرفاً از انگیزه های صادقانه عمل کنید.
توکل امن به خدا و بهشت.

۲٫ «چگونه قهرمان شویم”

توسط Grantland Rice

شما تعجب می‌کنید که چگونه این کار را انجام می‌دهند،
شما نگاه می‌کنید تا استعداد را ببینید.
شما به پا در حال عمل نگاه می‌کنید،
یا شانه پشت را.
اما وقتی پاسخ را پیدا کنید،
جایی که زرق و برق های بالاتر در کمین هستند،
شما در حرکت بالاتر،
بالای مناره پوشیده از لور،
که بیشتر آن تمرین است،
/>و بقیه آن کار است.

۳٫ «من شش مرد خدمتگزار صادق را حفظ می‌کنم»

توسط رودیارد کیپلینگ

من شش خدمتگزار صادق را نگه می دارم،
(آنها تمام آنچه را که می دانستم به من آموختند)؛
اسامی آنها چیست و چرا و کی است
و چگونه و کجا و چه کسی.
من آنها را به خشکی و دریا می فرستم،
آنها را به شرق و غرب می فرستم؛
اما بعد از اینکه برای من کار کردند،
من به همه آنها استراحت می دهم.

من به آنها اجازه دادم از نه تا پنج استراحت کنند،
زیرا من در آن زمان مشغول هستم،
و همچنین صبحانه، ناهار و چای،
زیرا آنها هستند مردان گرسنه.
اما افراد مختلف دیدگاه های متفاوتی دارند؛
من فردی را کوچک می شناسم—
او ده میلیون خدمتگزار را نگه می دارد،
که اصلاً استراحت نمی کنند!
او آنها را برای امور خود به خارج از کشور می فرستد،
از لحظه ای که چشمانش را باز می کند—
یک میلیون چطور، دو میلیون کجا،
و هفت میلیون چرا!

۴٫ “یک همکار کوچک مرا دنبال می کند”

توسط کشیش کلود ویزدام وایت، پدر

من می‌خواهم مردی مراقب باشم،
یک آدم کوچک دنبالم می‌آید؛
من جرأت نمی‌کنم به بیراهه بروم،
از ترس اینکه او همان راه را برود.< /p>

من نمی توانم یک بار از چشمانش فرار کنم،
هرچه او مرا ببیند انجام می دهم، سعی می کند.
او هم مثل من می گوید که می شود،
پسر کوچکی که مرا دنبال می کند.

او فکر می‌کند که من خوب و خوب هستم، 
به هر کلمه‌ام ایمان دارد؛
پایه‌ای که در من وجود دارد نباید ببیند،
کوچولویی که دنبالم می‌کند.

من باید در حین رفتن به یاد بیاورم،
در میان آفتاب تابستان و برف زمستان؛
من برای سالها می سازم تا
آن پسر کوچکی باشم که مرا دنبال می کند.

۵٫ «در پایان روز»

توسط جان هال

آیا کسی خوشحال‌تر از این است که از راه او گذشتی؟
آیا کسی به یاد می‌آورد که امروز با او صحبت کردی؟
روز تقریباً به پایان رسیده است و زمان سختی آن به پایان رسیده است؛
آیا کسی هست حالا یک کلمه محبت آمیز از شما به زبان بیاورم؟
آیا می توانید امشب، در فراق روزی که به سرعت می گذرد، بگویید،
که به یک برادر مجرد از تعداد زیادی که پشت سر گذاشتید، کمک کردید؟
آیا یک دل تنها از کاری که کردی یا گفتی خوشحال می شود؟
آیا مردی که اکنون امیدش در حال محو شدن بود با شجاعت به آینده نگاه می کند؟
آیا روز را تلف کردی یا آن را از دست دادی؟ خوب خرج شد یا بد؟
آیا ردی از مهربانی باقی گذاشتید، یا زخمی از نارضایتی؟
در حالی که چشمان خود را در خواب می بندید، فکر می کنید خداوند خواهد گفت:
“با کاری که امروز انجام دادید فردا یک نفر دیگر به دست آورده اید؟”

۶٫ «در را در دیروز ببند”

توسط اگنس مارتین

من در را بستم در دیروز،
غم و اشتباه است؛
من در دیوارهای غم انگیزش حبس شده ام
شکست ها و دردهای گذشته

و اکنون کلید را دور می اندازم
برای جستجوی اتاق دیگری
و آن را با امید و لبخند تجهیز می کنم،
و هر شکوفه بهاری.

هیچ فکری وارد این خانه نمی شود
که نشانه ای از درد دارد،
و هر بدخواهی و بی اعتمادی
هرگز در آن سلطنت نخواهد کرد.

من دیروز در را بستم
و کلید را دور انداختم—
فردا شکی برای من نیست،
از آنجایی که امروز را پیدا کردم.

۷٫ عنوان ناشناخته

توسط ناشناس

انتخابی وجود دارد که باید انجام دهید،
در هر کاری که انجام می‌دهید.
پس به خاطر داشته باشید که در نهایت،
انتخابی که انجام می‌دهید، باعث می‌شود.

۸٫ «بعد از اینکه همه چیز را بدانید»

توسط سوئن ناتر

فراتر از کلاه‌ها و لباس‌های جشن،
فراتر از دکترا،
فراتر از کتاب‌هایی که ذهن‌ها را پر کرده‌اند
از کسانی که مدرک گرفته‌اند،

دانش بزرگ‌تری آغاز خواهد شد،
برای کسانی که به این دعوت توجه می‌کنند—
چه چیزی بیشترین اهمیت را دارد چیزی است که یاد می گیرید
بعد از اینکه همه چیز را بدانید.

همه معلمان فارغ‌التحصیل،
هنگام تدریس، به نوبه خود پیدا کنید،
آن کتاب‌هایی که در مورد آنچه باید آموزش داده شود شکست خورده‌اند
برای نشان دادن نحوه یادگیری کودکان.

و به زودی متوجه خواهند شد که
هر کودکی که نامی دارد،
متفاوت و منحصر به فرد است، و بنابراین،
همه آنها یکسان یاد نمی گیرند.

مربی کلاس درس که آموخت، پسران
Xs هستند و Os هستند،
در رهبری ماهر می شود
لحظه ای که می داند،

آن پسرها به معلم-چوپانانی نیاز دارند که
بره های کوچکشان را راهنمایی کنند
برای اجرای حقایق زندگی
فراتر از نمودارها.

اوه فارغ التحصیل آراسته،
وقتی از دیوار کالج گذشتید،
آنچه مهمتر از همه چیزهایی است که یاد می گیرید،
بعد از اینکه همه چیز را بدانید.

۹٫ “روشن”

را فشار دهید

توسط کالوین کولیج

هیچ چیز در جهان نمی تواند جای پشتکار را بگیرد.
استعداد نمی تواند. هیچ چیز رایج تر از مردان ناموفق با استعداد نیست. نبوغ بدون پاداش تقریباً یک ضرب المثل است. دنیا پر است از افراد تحصیلکرده ترک تحصیل کرده.
صامت و اراده به تنهایی قادر مطلق هستند.
شعار ‘Press On’ مشکلات نسل بشر را حل کرده و خواهد کرد.

۱۰٫ «اگر—»

توسط رودیارد کیپلینگ

اگر می توانید سر خود را نگه دارید وقتی که همه چیز در مورد شماست
در حال از دست دادن آنها و سرزنش شما هستند.
اگر وقتی همه مردها به شما شک دارند می توانید به خودتان اعتماد کنید،
اما شک آنها را هم در نظر بگیرید؛
اگر می توانید صبر کنید و از انتظار خسته نشوید، 
یا اینکه به شما دروغ گفته می شود در مورد، دروغ نگویید،
یا، منفور بودن، جای خود را به نفرت ندهید، 
و با این حال خیلی خوب به نظر نرسید، و خیلی عاقلانه صحبت نکنید؛

اگر می توانید رویاپردازی کنید—و رویاها را استاد خود نکنید؛
اگر می توانید فکر کنید—و افکار را هدف خود قرار ندهید؛
اگر می توانید با پیروزی و فاجعه روبرو شوید
و اینها را درمان کنید دو فریبکار دقیقاً یکسان؛
اگر تحمل شنیدن حقیقتی که گفته‌اید را دارید
می‌پیچانید تا تله‌ای برای احمق‌ها درست کنید،
یا تماشای چیزهایی باشید که زندگی‌تان را شکسته‌اند. ,
و خم شوید و آنها را با ابزارهای فرسوده بسازید:

اگر می‌توانید از تمام بردهای خود یک انبوه بدست آورید
و در یک نوبت آن را به خطر بیندازید،
و ببازید، و از ابتدا شروع کنید
و هرگز نفس نکشید یک کلمه در مورد از دست دادن خود؛
اگر می توانید قلب و اعصاب خود را مجبور کنید و رگ به رگ بنشینید
تا مدت ها بعد از رفتن به نوبت خود خدمت کنید،
و پس وقتی چیزی در شما نیست صبر کنید
/>مگر وصیتی که به آنها می‌گوید: صبر کنید.

اگر می توانید با جمعیت صحبت کنید و فضیلت خود را حفظ کنید،
یا با پادشاهان راه بروید—نه ارتباط مشترک را از دست بدهید،
اگر نه دشمنان و نه دوستان دوست داشتنی نمی توانند به شما آسیب برسانند،
اگر همه مردان با شما حساب کنید، اما هیچ کدام بیش از حد؛
اگر بتوانید دقیقه نابخشودنی را پر کنید
با شصت ثانیه دویدن مسافت—
زمین و هر آنچه در آن است مال شماست،
و – ​​که بیشتر است – پسرم، تو مرد خواهی بود!

۱۱٫ «Carpe Diem”

توسط شانون هیوز

با محو شدن نور روز و نزدیک شدن به گرگ و میش،
شب تند و پیوسته به زودی فرا می رسد.
پس همین لحظه را غنیمت بشمارید و به لحظه بعدی فکر کنید.
با لحظاتی که باقی مانده اید چه خواهید کرد؟
زیرا هیچ سنگ قبری هرگز نمی تواند ستایش کند،
مرگ رویاهای بزرگ محقق نشده.

این مقاله در نوامبر ۲۰۱۶ منتشر شده و به روز شده است. عکس از Dean Drobot/Shutterstock

SUCCESS Academy 150x150 - "چگونه قهرمان شویم" و 10 انتخاب دیگر جان وودن
از شعرهای مورد علاقه

منبع :
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی