عمومیمقالات

باردار بودن در طول همه گیری چه چیزی به من آموخت پرورش رضایت

باردار بودن در طول همه گیری چه چیزی به من آموخت
پرورش رضایت

لبهایم ترک خورده و دهانم خشک شده است.

من هنوز دست‌هایم را ضدعفونی نکرده‌ام، بنابراین نمی‌توانم ماسکی را که برای دو ساعت استفاده کرده‌ام، پاک کنم. وقتی به دنبال پاکت چروکیده مانیل در کیفم می‌گردم، اجازه می‌دهم هوای داخل ماسکم کهنه‌تر شود.

به شوهرم دیوید می‌گویم: «بیایید همین الان این کار را انجام دهیم. ما در راه پله قدیمی پارکینگ بیمارستان ایستاده ایم. لایه برداری از دیوارها را رنگ کنید. باران از پنجره کنار ما می ریزد.

او می‌گوید: «باشه، بیایید این کار را انجام دهیم». دهان او توسط یک ماسک پزشکی آبی پودری مسدود شده است، اما می توانم لبخندی را در چشمانش ببینم.

پاکت را پاره می کنم و کاغذ کوچکی را بیرون می آورم. روی آن کارتون یک نوزاد با کمان صورتی روشن است.

“اوه خدای من!” من فریاد میزنم. صدایم از راه پله می پیچد. در حالی که از پهلو به پهلوی تکان می خوریم محکم در آغوش می گیریم. (ما ۱۰۰% متقاعد شده بودیم، به دلیل داستانی که همسران پیر در مورد نداشتن تهوع صبحگاهی داشتند، که ما صاحب یک پسر شده بودیم.) من همیشه می خواستم یک دختر بچه داشته باشم، فکر می کنم چون اشک در خانه سرازیر می شود. گوشه چشم من.

باردار بودن در طول کووید

خودم را در حال کشف جنسیت اولین نوزادم در راه پله کپک زده گاراژ پارکینگ تصور نکردم. اما ما در میانه یک بیماری همه گیر هستیم. کارکنان بیمارستان به دیوید اجازه ندادند تا برای سونوگرافی ۲۰ هفته ای من را همراهی کند. بعد از اینکه ۱۰ دقیقه گریه خفه شده ام را با مهربانی تحمل کرد، سونوگرافیک پیشنهاد داد که جنسیت را در یک پاکت قرار دهد. به این ترتیب، می‌توانیم آن را با هم در خانه باز کنیم.

اگر بگویم اینطوری تصور نمی‌کردم که اولین بارداری‌ام دست کم گرفته شود.

هفته‌ها زودتر به خاطر دیوید، دکتری که در سال سوم رزیدنتی خود به او دعوت شده بود، برای درمان بیماران کووید-۱۹ به خط مقدم فراخوانده شد، عذاب کشیدم. من کمی بیش از پنج ماه باردار هستم که این مقاله را می نویسم. تنها افرادی که برآمدگی نوزاد من را دیده اند، شوهرم، برادرم و پدرم هستند. من نمی‌توانم با مادران دیگر در گروه حمایت از بارداری محلی ملاقات کنم یا با همسرم در تگزاس ملاقات کنم. و من با مادرم حرف نمی زنم، که یک لایه استرس و غم اضافی و اغلب معده را به زمان آزمایشی اضافه می کند.

من با جریان مشکل دارم. بیشتر مردم من را به عنوان دوست خودجوش یا تکانشی خود توصیف نمی کنند، بلکه به عنوان یک برنامه ریز که برنامه زمانی را دوست دارد، توصیف می کنند. اما آیا انطباق پذیری و انعطاف پذیری ویژگی های ضروری برای همه مادران نیست؟ شاید اکنون بهترین زمان من برای پرورش آنها باشد.

احساس شادی در زمان تروما

چشم‌هایم را باز می‌کنم، که هنوز از خواب سنگینی می‌کند، تا اولین نشانه‌ای از نور را ببینم که از میان پرده‌ها می‌گذرد. وقتی دیوید به من نزدیک تر می شود، ملحفه ها خش خش می کنند. در حالی که فکر می کنم می توانم چند ساعت دیگر بخوابم یا نه، احساس می کنم دستش روی شکمم گهواره می شود. او می گوید: “صبح بخیر به دختران من.”

بعد از چند دقیقه نوازش گرم، تلفنم را چک می کنم تا زمان را ببینم. ساعت ۶:۳۰ صبح است. من ایمیل معمولی صبحگاهی خود را انجام می‌دهم و چک کردن پیامک را انجام می‌دهم – روالی که اکنون شامل بررسی آخرین شماره‌های COVID-19 در ایالت من، ایلینویز است، که در میانه‌ی موج افزایشی بود. با خواندن هزاران مورد جدید، ضربان قلبم افزایش می یابد. ترس و اندوه حالت سعادتمندی را که فقط چند دقیقه قبل در آن بودم تحت الشعاع قرار می دهد.

تجربه کامل لذت مادر شدن در حالی که یک رویداد آسیب زا در بیرون از خانه من اتفاق می افتد دشوار است. چگونه می توانم از این همه هیجانی که در راه است لذت ببرم – وقتی بچه ام را برای اولین بار روی سینه ام بگیرم، ببینم او تمام “اول”هایش را تجربه می کند، دیدن پدر شدن دیوید – وقتی نگران زایمان در یک روز هستم. همه گیری که تاکنون جان بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر را گرفته است؟

تمرکز بر احساس رضایت

هنگامی که این احساسات متضاد را آشتی می‌دهم، با مقاله‌ای در واشنگتن پست درباره یک مطالعه پنج ساله طراحی شده برای کشف اینکه کدام احساسات انسانی نه تنها جهانی ترین، بلکه مهم ترین هستند. محققان جوامع را در سراسر جهان مورد مطالعه قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که احساس رضایت – نه شادی – یکی از احساساتی است که جوامع برای آنها ارزش بیشتری قائل هستند.

«در فرهنگ ما، این احساس بسیار خاص است. این بالاترین دستاورد رفاه بشر است، و این همان چیزی است که بزرگترین استادان روشن فکر هزاران سال درباره آن نوشته اند.

احساس رضایت در مقابل شادی

رضایت از راههای ظریف با شادی متفاوت است. در جایی که شادی اغلب می تواند موقعیتی یا مشروط باشد (وقتی حقوق بگیرم خیلی خوشحال می شوم، وقتی تمام خانواده در کنار هم هستند همیشه خوشحال می شوم، اگر بتوانم بازنشسته شوم و به دنیا سفر کنم خیلی خوشحال می شوم) احساس رضایت از شرایط فعلی خود بدون توجه به اینکه چه اتفاقی می افتد. این در مورد نادیده گرفتن آنچه در جهان می گذرد نیست. در عوض، “به جای واکنش ما به آن، از رابطه ما با آنچه در اطراف ما می گذرد ناشی می شود. نویسنده این مطالعه در مقاله مجله خوب بزرگ.

من مقصر هستم که قربانی ماهیت موقعیتی و شرطی شادی شده ام. من اغلب به جای یادگیری برای یافتن شادی در لحظات کوچک و روزمره ای که زندگی من را تشکیل می دهد. اما پناه گرفتن در محل برای بیش از سه ماه بارداری به من آموخت که لذت های ساده زندگی را در آغوش بگیرم و بیاموزم که واقعاً راضی بودن به چه معناست.

احساس قدردانی از اینکه من، شوهرم و نوزادمان در راه، علی رغم همه گیری همه گیر، سالم هستیم. این قدردانی از نور زیبایی است که بعد از ظهر از طریق آپارتمان طبقه چهارم ما می تابد، یا روشی که خواهرزاده ۴ ساله ام می گوید که یک حیوان عروسکی دارد که وقتی ویروس تمام شد به من بدهد. وقتی احساس می کنم دختر کوچکم برای اولین بار لگد می زند، یا در حالی که کلاه تلخی را که برای آوردن او از بیمارستان به خانه خریدم به دیوید نشان می دهم، به دیوید نشان می دهم، از خوشحالی می درخشد.

کنار آمدن با اشتباهات والدین والدین

کمی بیش از یک سال پیش، مادرم ناگهان پدرم را به خاطر شخص دیگری ترک کرد. این غیرمنتظره بود و باعث ایجاد چندین موضوع بین من و مادرم شد که به پدرم ربطی ندارند. من و او چندین ماه است که از روزهای اولیه بارداری من صحبت نکرده ایم.

باردار بودن تقریباً در انزوا و بدون مادری که بتوان با او صحبت کرد، آسان نبوده است. قبلا نزدیک بودیم من همیشه فکر می کردم که او نه تنها در بارداری من، بلکه در زندگی کودکم نیز نقش مهمی ایفا می کند. اکنون، مطمئن نیستم چه اتفاقی خواهد افتاد.

وقتی جوان هستیم، بسیاری از ما فکر می کنیم والدینمان کامل هستند. وقتی در نهایت متوجه شویم که این افرادی که ما را بزرگ کردند – که ما آنها را بر روی پایه گذاشتیم – اغلب از چند جهت دارای نقص هستند، ممکن است سخت باشد. آنها هم مثل همه اشتباه می کنند. گاهی اوقات، تعداد زیادی از آنها را می سازند.

همانطور که به شکاف بین مادرم و خودم فکر می‌کنم، شروع به درک چیزی می‌کنم که باعث ناراحتی من می‌شود: من نیز مانند همه افراد دارای نقص هستم. این احتمال وجود دارد که من به عنوان یک مادر اشتباه کنم. من تمایل زیادی به نگرانی دارم، که می دانم می تواند باعث شود دخترم نیز همین کار را انجام دهد. من با مسائل مربوط به تصویر بدنم مبارزه می کنم و در مورد وزنم وسواس دارم، و می ترسم علیرغم تلاشم برای نشان ندادن این جنبه از خودم به دخترم، باز هم ممکن است این باورها را به او نشان دهم.

فکر اشتباه کردن به عنوان یک مادر حقیقتی عمیقا ناراحت کننده اما اجتناب ناپذیر است. من نمی توانم جلوی اشتباهات را بگیرم. اما امیدوارم که بتوانم پیوند محبت آمیز دخترم را حفظ کنم و با کنترل واکنش من در هنگام وقوع آن ها به اشتراک خواهم گذاشت.

من می توانم به دخترم تواضع و صداقت را آموزش دهم. می‌توانم بگویم که وقتی اشتباه می‌کنم متاسفم و اجازه می‌دهم او ببیند که من هم مثل بقیه افراد ناقص هستم. شاید این به او بیاموزد که همه – حتی مادرش – عیوب دارند. او نیز همین کار را خواهد کرد، و این چیزی است که باید آن را بپذیرد، خجالت نکش.

اتخاذ یک دیدگاه جدید

اگرچه به اینکه همسر، دختر، خواهر و دوستی پشتیبان و قابل اعتماد هستم، افتخار می‌کنم، اما همیشه طرفدار این هستم که مردم را خشنود کنند. از رویارویی و مشاجره پرهیز می کنم مانند طاعون. در واقع، من تمایل دارم در لحظه‌ای که هر کسی به من نیاز دارد آماده باشم – حتی اگر ناراحت باشم. من در نه گفتن مشکل جدی دارم. اگر فکر کنم کسی من را دوست ندارد یا از من عصبانی است، اغلب احساس ناراحتی می کنم.

بزرگ شدن، به من آموختند که اولویت دادن به خودم اشتباه است. به همین دلیل، زندگی من با ترس از این که نیازهایم را در اختیار دیگران قرار دهم، خودخواهانه است، مشخص شده است. این درس کوچک اما تاثیرگذار به سختی از مغز من جدا شد. ۳۰ سال طول کشید تا بفهمم چگونه، و هنوز هم روی آن کار می کنم.

باردار بودن من را وادار کرده است که دیدگاه جدیدی را اتخاذ کنم، زیرا یک فرد جدید در حال حاضر اول است: کودک من. هر تصمیمی که از اینجا به بعد گرفته می‌شود – از تربیت یا عدم تربیت او با دین تا جایی که پس از پایان اقامت دیوید به خانه برود – به نفع او خواهد بود و به دنبال آن من و شوهرم.

تا زمانی که اصل راهنما ما انجام بهترین کار برای او باشد، می دانم که در مسیر درستی خواهیم بود.

زندگی با این توقع که باید نیازهای دیگران را بر نیازهای خود ترجیح دهم، به من کمک کرده است مبارزه با اضطراب. من هرگز آن را برای دخترم نمی خواهم. در نهایت، ما به او یاد خواهیم داد که از قلب خود پیروی کند، حتی اگر نگران باشد، خلاف آنچه من و شوهرم برای او تصور می کنیم، باشد. ما به او نشان خواهیم داد که این اشتباه یا خودخواهانه نیست که خود را در اولویت قرار دهد، بلکه یک ضرورت است.

یادگیری احساس رضایت

من همیشه فردی درون‌نگر بوده‌ام—بعد ​​از همه، در حال حاضر نوشتن در بیست و چهارمین مجله من. اما باردار بودن در طول یک بیماری همه گیر امکان تأمل و تأمل قابل توجهی را فراهم کرده است. آموخته ام که باید سازگارتر و انعطاف پذیرتر باشم. تمرکز بیشتر بر روی پرورش و احساس رضایت به جای پیش بینی شادی. من پذیرفته ام که از چند جهت دچار نقص هستم و به عنوان یک مادر ناگزیر اشتباه خواهم کرد. من پذیرفته ام که خودم و کودکم را در اولویت قرار دهم و به دخترم یاد بدهم که وقتی به اندازه کافی بزرگ شد همین کار را انجام دهد.

این درس‌های کوچک به من کمک کرد تا آنچه را که در ابتدا به عنوان یک بارداری نه چندان ایده‌آل می‌دانستم، دوباره تعریف کنم.

من مادری ندارم که عکس‌های اولتراسوند را با او به اشتراک بگذارم یا در مورد ضربات اول صحبت کنم. اما من یک شوهر فوق العاده، مادرشوهر فوق العاده و پدر فوق العاده حامی، برادر دوقلو و دوستانی در کنارم دارم. من نتوانسته ام به هیچ گروه مادر محلی بپیوندم، اما برخی از جوامع به طرز شگفت انگیزی آرامش بخش آنلاین پیدا کرده ام. ما مجبور شدیم سفر دو هفته‌ای خود به ایتالیا را لغو کنیم، اما به جای آن قرار است تعطیلات آخر هفته را در ساحل شمال میشیگان داشته باشیم. هیچ کس برآمدگی نوزادم را ندیده است، اما من نفخ کرده ام و صورتم آکنه هورمونی دارد، بنابراین… شاید این بدترین چیز در دنیا نباشد. دیوید نتوانسته است در قرار ملاقات من شرکت کند و هنوز با پزشکم ملاقات نکرده است، اما تا کنون، ما یک نوزاد سالم داریم، و این تمام چیزی است که اهمیت دارد.

تمرکز روی آنچه می توانم هنگام بزرگ کردن دخترم کنترل کنم

همانطور که در حال فکر کردن به چارچوب بندی مجدد دنیای درونم برای یافتن و احساس آرامش، رضایت و رضایت بیشتر و اینکه بهترین مادری باشم که می توانم باشم، نگران دنیای بیرونی هستم که در حال آوردن نوزاد به آن هستیم. تا کنون، سال ۲۰۲۰ توسط یک بیماری همه گیر که جان بیش از ۱۰۰۰۰۰ آمریکایی را گرفته است، ویران شده است. ما شاهد نفرت و خشونت وصف ناپذیری نسبت به اعضای سیاه پوست جامعه خود بوده ایم. یک رکود بالقوه در راه است.

من ممکن است نتوانم دنیای اطراف دخترم را کنترل کنم، اما می توانم خانه ای را که او را در آن بزرگ می کنیم کنترل کنم. و مطمئن خواهم شد که خانه ای پر از شادی، صداقت، فروتنی، کنجکاوی، پذیرش، بازیگوشی، گرمی است. و مهمتر از همه، عشق.

این مقاله در ابتدا در سپتامبر/اکتبر ۲۰۲۰ ظاهر شد مجله SUCCESS و به روز شده است. عکس از Ground Picture/Shutterstock

Jamie Friedlander 2 150x150 - باردار بودن در طول همه گیری چه چیزی به من آموخت
پرورش رضایت

جیمی فریدلندر یک نویسنده مستقل ساکن شیکاگو و سردبیر سابق مجله SUCCESS است. آثار او در The Cut، VICE, Inc.، The Chicago Tribune و Business Insider منتشر شده است. انتشارات دیگر وقتی او نمی‌نویسد، معمولاً می‌توان یافت که چای ماچا را زیاد می‌نوشد، با شوهرش به مکان جدیدی سفر می‌کند یا تا آخر شب در Etsy موج‌سواری می‌کند.

منبع :
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی