جذابیت بیشتری می خواهید؟ همه چیز از ذهن شما شروع می شود

جذابیت بیشتری می خواهید؟ همه چیز از ذهن شما شروع می شود
سریع: به یک فرد کاریزماتیک فکر کنید. آیا بازیگر مشهوری را تصویر می کنید؟ یک رهبر مذهبی؟ یک مبتکر TED-Talking که کاملا مشکی پوشیده است؟ به احتمال زیاد پاسخ شما در همین راستا است و معلم انگلیسی کلاس هشتم شما به ذهنتان خطور نکرده است. یکی را میشناسید: زبان نرم و کمی بداخلاق، در عین حال دائماً مورد اوباش دانشآموزان دوستداشتنی قرار میگیرد، حتی پس از اینکه او آنها را وادار کرد آخر هفته را با خواندن شاه لیر بگذرانند. خوب، من در حال توصیف معلم انگلیسی کلاس هشتم فوق العاده ام، جودی جردن هستم. اما به گذشته نگاه کنید: آیا شما هم چنین معلمی یا شاید یک پیشاهنگ یا مربی ورزشی نداشتید؟ و آیا زندگی شما با افرادی پر نشده است که آن “آن” خاص را دارند که دیگران را دوست دارند آنها، به آنها اعتماد کنید و می خواهید توسط آنها هدایت شوید؟
علیرغم تصورات رایج، کاریزما فقط در یک طعم پررنگ نیست. همچنین این جادوی نادری نیست که فقط تعداد کمی از افراد درخشان یا زیبا با آن متولد می شوند. در عوض، تحقیقات نشان می دهد که جذابیت به اندازه بستنی متنوع است. یک مطالعه در سال ۲۰۱۸ منتشر شده در Journal of Personality و روانشناسی اجتماعیحتی یک فهرست کاریزما کلی با نکاتی که از مهارت های رهبری گرفته تا قابلیت دسترسی عمومی متفاوت بود ایجاد کردند. کاریزما در میان انواع مردم، در هر جنبه ای از زندگی یافت می شود.
و می توان آن را یاد گرفت.
اگر شما هم مثل من هستید، این خبر ممکن است در ابتدا چشم اندازهای نگران کننده ای را ایجاد کند: تصورات سیاستمداران لزج/فروشندگان خودرو/اسم-کلیشه ای که از لبخندهای تمرین شده و حرکات دست استفاده می کنند تا شما را به خود جلب کنند و در عین حال در مورد اقتصاد و یا به افراد غافلگیر کننده صحبت کنند. مسافت پیموده شده بزرگراه اما این کاریزما واقعی نیست، و این واقعیت که شما از طریق آن می بینید، گواه است.
اولیویا فاکس کابان، نویسنده میگوید: «از آنجایی که انسانها دروغسنجهای خارقالعادهای هستند – و ما ریز عبارات را با سرعت ۱۷ میلیثانیه تشخیص میدهیم، نمیتوانید کاریزمای جعل کنید. افسانه کاریزما: چگونه هر کسی می تواند بر هنر و علم مغناطیس شخصی تسلط یابد . “شما باید احساسات واقعی را احساس کنید.”
به عبارت دیگر: کاریزما واقعی از درون می آید. بله، چیزهای خارجی می توانند کمک کنند، از لباس گرفته تا صدا گرفته تا لبخند و حرکات دست. اما به خودی خود خوب نیست.
مارتا بک نویسنده، جامعه شناس و مربی زندگی می گوید: “مردم کاریزما را به عنوان جذابیت یا توانایی دستکاری می بینند، و من آن را برعکس می بینم – من آن را کاملاً در حقیقت شما می دانم.” «لغت کاریزما در لغت به معنای کسی است که با خدایان ارتباط دارد، کسی که میتواند به دنیای ناشناخته یا غیبی دست یابد و پیامهایی را برگرداند. من هنوز به نوعی آن را اینگونه می بینم. وقتی با یک فرد واقعا کاریزماتیک به سمیناری می روید، این احساس را دارید که، اوه، من می توانم به این شخص اعتماد کنم. از منبعی به من چیزی می دهند که درست است.»
بنابراین، اگر واقعاً میخواهید مورد پسند، اعتماد و شنیده شدن قرار بگیرید، ابتدا روی ذهن خود کار کنید.
هدیه حضور.
آنچه که من در مورد خانم جردن بیشتر به خاطر دارم (همراه با ارادت او به شکسپیر و لبخند زیبای او) این است که او چقدر حاضر بود. وقتی او با شما صحبت کرد، با شما با صحبت کرد. عادت زنانه. بدون براق شدن چشم. نگاهی به شانه خود نزنید تا ببینید آیا فرد مهمتری در راه است یا نه.
بنابراین، جای تعجب نیست که از بین تمام جنبه های ذهنی کاریزما، کابان فکر می کند که مهم ترین آنها تعامل واقعی با دیگران است. او می نویسد: “از آنجا که تعداد بسیار کمی از ما همیشه به طور کامل حضور داریم، اگر بتوانید هر از گاهی حتی چند لحظه حضور کامل را مدیریت کنید، تاثیر زیادی خواهید داشت.”
در افسانه کاریزما، کابان میگوید که در طول مکالمه باید، “سعی کنید مرتباً بررسی کنید که آیا ذهن شما کاملاً درگیر است یا در جای دیگری سرگردان است (از جمله آماده کردن جمله بعدی). وقتی تنها هستید، او تکنیکی را توصیه میکند – اقتباسشده از رشتههای ذهنآگاهی – که میتواند به شما آموزش دهد که در لحظه بیشتر باشید: در مکانی ساکت بنشینید یا بایستید و یک تایمر برای یک دقیقه تنظیم کنید. او میگوید: «چشمهایتان را ببندید و سعی کنید روی یکی از سه چیز زیر تمرکز کنید: صداهای اطرافتان، نفس کشیدن یا احساسات انگشتان پا.
به خاطر داشته باشید، حضور لزوماً شامل باز کردن دهان نیست. بسیاری از کاریزماتیک ترین افراد جهان، از مجریان برنامه های گفتگوی روزانه گرفته تا دالایی لاما، به همان اندازه که به دلیل سکوت و سخنانشان شناخته می شوند.
به اپرا وینفری فکر کنید، بک می گوید: “اپرا بسیار باهوش است. او دانش زیادی دارد. و با این حال وقتی با کسی صحبت می کند، با چنان شدتی سؤال می پرسد و با چنان شدتی گوش می دهد. او در واقع تمام توجه خود را معطوف دیگران می کند و این برای من یک نبوغ است. این قدرت تمرکز واقعی او بر روی افراد دیگر است که او را بسیار مسحورکننده می کند.”
آیا مهارتهای شنیداری شما میتواند از لهستانی استفاده کند؟ بک میگوید: تمام کاری که میخواهم انجام دهم این است که سؤال بپرسم سعی کنید فقط با این یک هدف به یک مهمانی کوکتل برسید. اگر کسی به نوبه خود از شما سوالی می پرسد، ادب حکم می کند که پاسخ دهید، اما آن را مختصر نگه دارید. بک می افزاید: “اگر بتوانید چند سوال بپرسید و فقط گوش دهید، آنها فکر خواهند کرد که شما کاریزماتیک ترین فردی هستید که تا به حال ملاقات کرده اند.”
گرمتر شدن.
یکی دیگر از افراد مغناطیسی که من خوش شانس بودم که بشناسم روزنامه نگار سوزان کلهر است. از مدیران اجرایی گرفته تا جوهای معمولی، او در واداشتن مردم به صحبت با او و دوست یابی مهارت دارد. البته هیچ دلیلی وجود ندارد: او دارای بسیاری از ویژگی های جذاب است، از جمله مغز، شوخ طبعی و گونه های شگفت انگیز.
اما شاید بزرگترین هدیه کاریزماتیک او نگرانی تقریباً محسوس او برای دیگران باشد. همانطور که بک می گوید: «هرکسی که دلسوزی نداشته باشد در نهایت کاریزمای واقعی ندارد. هیچ کس به شما علاقه مند نمی شود اگر شما واقعاً به آنها اهمیت نمی دهید.”
و در حالی که کلهر متواضعانه کاریزماتیک بودن خود را انکار میکند (تواضع و کاریزما اغلب با هم هستند، طبق آنچه من دیدهام)، او برای پرورش همدلی تلاش میکند. او می گوید، این در مورد تصور کردن خود در جای شخص دیگری است.
یک بار، سالها پیش، به او مأموریت داده شد که درباره زنی بنویسد که سه فرزندش را در رانش گل از دست داده بود. برای هفتهها، کلهر نتوانست یک یادداشت متقاعدکننده برای درخواست مصاحبه بنویسد. او میگوید: در نهایت، «از تلاش برای دیدن نیازهای خودم، یعنی مصاحبه با او، دست برداشتم و فقط با همدلی شدید پیش رفتم». به وضوح غم و اندوه این زن را به تصویر کشید، او چیزی شبیه این به او گفت: من منتظر زمان مناسبی بودم تا با شما تماس بگیرم و متوجه شدم که هرگز زمان خوبی برای شما نخواهد بود. من داستانی ندارم که بخواهم بگویم—فقط میخواهم ببینم آیا داستانی برای گفتن دارید یا نه. زن بلافاصله قبول کرد که با او صحبت کند. “وقتی من آن نوع همدلی شدید را پذیرفتم، جایی که شما واقعاً به جای دیگران ایستاده اید – جایی که آنها فردی هستند که خارج از نیازهای شما وجود دارند – سپس می توانم با آنها ارتباط برقرار کنم.”
بک بدون شک تایید می کند. او میگوید: «کاریزما واقعی اساساً زمانی است که ناپدید میشوید و اجازه میدهید چیزی محبتآمیز از طریق شما برای طرف مقابل وارد شود. “این به شما انرژی می دهد.”
ایجاد سخاوت روح زمان می برد. به عنوان تمرین، بک این را پیشنهاد میکند: مقداری پول را که برایتان «بیاهمیت نیست» بگذارید – شاید ۲۰ دلار – در جایی که افراد زیادی از آنجا عبور میکنند. سپس به طور نامحسوس تماشا کنید تا زمانی که کسی پول نقد را پیدا کند. او میگوید: «ببینید احساسات آنها در لحظهای که آن را پیدا میکنند، چیست، و در آن لحظه انتشار آن اسکناس ۲۰ دلاری، مثل این است که به خودتان میگویید،من برای تماشای دریافت دیگران ارزش قائل میشوم.» می گوید.
در مدت طولانی، کارشناسان تمرینهایی مانند متا یا مراقبه محبتآمیز را توصیه میکنند، که در آن به دیگران و همچنین خودتان با مهربانی فکر میکنید. شارون سالزبرگ، که به رواج مدیتیشن بودایی در غرب کمک کرده است، محبت و مهربانی را اینگونه خلاصه می کند: راحت بنشینید، با چشمان بسته، آرزوهای ساده ای را در ذهن خود تکرار کنید: ممکن است در امان باشم، باشد که خوشحال باشم. باشد که سالم باشم و با آسودگی زندگی کنم. خودتان را در حال انجام تمام کارهای بالا تصور کنید. سپس ضمیر را به او، او یا آنها تغییر دهید و همان عبارات را با در نظر گرفتن شخص دیگری تکرار کنید و آنها را سالم، سالم و غیره تصور کنید. با افراد دیگر یا گروهی از افراد در زندگی خود به راه خود ادامه دهید.
اعتماد به نفس.
همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، جذاب بودن سخت است شما احساس اضطراب، تردید یا انتقاد از خود می کنید. «وقتی صدای داخلی ما شروع به انتقاد می کند کابان می نویسد: ما، با شلاق زدن، ممکن است احساس کنیم که مورد حمله قرار گرفته ایم. و درست مانند یک حمله فیزیکی، شما می توانید یک واکنش جنگ یا گریز را تجربه کنید که توسط هورمون های استرس تحریک می شود. کابان می گوید، همانطور که قلب شما سریعتر پمپاژ می کند، تنفس شما تسریع می شود و غیره، “تفکر هوشمند از بین می رود.” خداحافظ، کاریزما.
در اینجا نیز، مدیتیشن ممکن است کمک کند. کابان به من میگوید در کار با مشتریان، تکنیکهای محبتآمیز برای از بین بردن ناامنیهایی که جذابیت شخصی را کمرنگ میکنند، کلیدی بودهاند. او میگوید: «ما فرهنگی داریم که خودانتقادی را به وجود میآورد، و جالب است… چند مشتری من هستند که راه رسیدن به اقتدار و قدرت بیشتر در واقع از طریق بخشش خود بوده است.
در افسانه کاریزما، کابان همچنین پیشنهاد میکند که وقتی افکار منفی به وجود میآیند، افزایش دهنده اعتماد به نفس را امتحان کنید مانند موارد زیر:
- “به تجربه منفی خود یک برچسب اختصاص دهید: انتقاد از خود، عصبانیت، اضطراب و غیره. فقط نام بردن از آنچه فکر می کنید و احساس می کنید می تواند به شما کمک کند آن را خنثی کنید.”
- “نگذارید” تصور نکنید که افکار شما دقیق هستند. فقط به این دلیل که ذهن شما چیزی به ذهنتان خطور میکند لزوماً به این معنا نیست که اعتباری دارد.”
- “افکار خود را به صورت گرافیتی روی دیوار یا تکانههای الکتریکی کوچکی که در اطراف مغز شما سوسو میزند ببینید.”
- “به تمام دفعات قبلی فکر کنید که این احساس را داشتید—که نمیتوانید از پس آن برآیید—و در عین حال به وضوح این کار را کردید.”
Cabane از طرفداران این است که قبل از هر موقعیت اجتماعی یا حرفهای وقتی میخواهید کاریزمای شما تمام شود، خود را بالا بیاورید. او میگوید که در ساعات قبل، به تعاملاتی که باعث میشود احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید، بچسبید، مانند قهوه با یک دوست. از فعالیتی که به خوبی انجام می دهید، لذت ببرید، چه تنیس بازی کردن یا سوار شدن به توبا. و به هر طریقی، به موسیقی گوش دهید که شما را به وجد می آورد – شاید “چشم ببر” Survivor، یا “پرواز” مورد علاقه شخصی کابان از فیلم ۲۰۰۳ پیتر پن.
در همین حال، بک یک تمرین تجسمسازی دارد که میخواهد اعتماد به نفس و شفقت را به یکباره شروع کند: قبل از یک گردهمایی مهم، تصور کنید وارد اتاق شدهاید و نترس هستید. از نظر فیزیکی چه احساسی خواهید داشت؟ چه می گویید؟
بک میگوید: «آنچه را در ذهن خود تمرین میکنید، در بدن خود انجام میدهید. و هنگامی که شما آماده می شوید که نترس باشید، همچنین آماده هستید که به دیگران اهمیت دهید. او ادامه میدهد: «میفهمید که شفقت حالت طبیعی شماست، و تنها ترس آن را از بین میبرد.
شما چه طعمی دارید؟
در مورد حالتهای طبیعی صحبت میکنیم، اگر ویژگیهایی را که راحتتر به شما میآیند بپذیرید، مطمئناً کاریزماتیکتر خواهید بود.
کابان میگوید: اگرچه کاریزما همیشه ترکیبی از حضور، گرما و قدرت است، اما این ترکیب برای همه متفاوت است. به عنوان مثال، جذابیت دالایی لاما بیشتر در مورد گرما است. کالین پاول ارتباط بیشتری با قدرت دارد. کابان توصیه میکند: «انواع کاریزمایی را که در مرکز نمودار ون وجود دارد، به دست آورید که برای شما طبیعیترین چیز است، چه چیزی برای اهداف شما ضروری است، و چه چیزی بیشتر از آن لذت میبرید.
سالی هاگزهد، نویسنده جهان شما را چگونه میبیند: بالاترین ارزش خود را از طریق علم شیفتگی می گوید به زمان هایی فکر کنید که دیگران را مجذوب خود کرده اید. به یاد داشته باشید که چگونه آنها به کلمات شما وابسته بودند و مهمتر از آن، به ایده های شما عمل کردند. چه چیزی می گفتید که علاقه آن مردم را جلب کرد؟ چطور رفتار کردی؟ سعی در حل چه نوع مشکلاتی داشتید؟ در آن لحظات احتمالاً از داراییهای طبیعی استفاده میکردید – شاید توجه شما به جزئیات. نبوغ شما؛ استعداد شما در شکستن یخ با برداشتی از جانی دپ.
و احتمالاً شما با اشتیاق هدایت می شود. کلهر میگوید: «وقتی کسی شروع به صحبت در مورد چیزی میکند که به آن علاقه دارد، پویا میشود. “آنها مغناطیسی می شوند زیرا در حال برقراری ارتباط با چیزی هستند که بسیار خالص است، که اشتیاق مطلق آنها است.”
بنابراین به موضوعاتی که بیشتر در مورد آنها هیجان زده هستید توجه کنید. آنها بهترین شما را نشان خواهند داد کلهر میگوید: «وقتی ناگهان صدایتان بلند میشود و متحرکتر میشوید، این نشانهای است که شما درگیر چیزی هستید.
هاگزهد میگوید: هرچه بیشتر به مزایا و علایق طبیعی خود اجازه دهید شما را هدایت کنند، اعتماد به نفس و آرامش بیشتری خواهید داشت. او ادامه می دهد: «و زمانی که شنونده شما را به عنوان فردی با اعتماد به نفس، آرام و معتبر درک می کند، به احتمال زیاد به آنچه می گویید گوش می دهد، با شما ارتباط برقرار می کند و به حرف های شما عمل می کند. برای یادآوری به خود از نقاط قوت خود استفاده کنید الف>، او توصیه میکند در خلال مکالمهها در سکوت یک «سرود» بخوانید – عبارت کوتاهی که «ارزش متمایز» شما را خلاصه میکند. به عنوان مثال، اگر غیرمتعارف و خلاق هستید، سرود شما ممکن است «ایدههایی خارج از چارچوب» باشد. او میگوید: این میتواند به شما کمک کند تأثیری غیرقابل حذف داشته باشید.
در نهایت، چه استایل شما بیشتر شبیه خانم جردن باشد یا مایکل جردن، همه اینها طبیعت دوم به نظر می رسد. آن را از شخص کاریزماتیک دیگری که ملاقات کردهام بگیرید: خود نویسنده افسانه کاریزما.
اگرچه کابان در دهه ۹۰ “خجالتی ترین نوجوانی بود که می توانید تصور کنید”، اما اکنون مظهر گرمی و حضور در طول تماس های تلفنی است. در ویدئو، که داستانی در مورد مرلین مونرو تعریف میکند، او بیش از حسی از قدرت ستارهای Blonde Bombshell میبیند. کابان میگوید: «این واقعیت که من میتوانم در جامعه کار کنم، دلیلی بر این است که توسعه کاریزمای شما میتواند نتیجه دهد. برای من این یک زندگی بسیار بسیار غنی به تمام معانی کلمه ایجاد کرده است – دوستی، روابط، کار. واقعاً مرا متحول کرد.»
این مقاله در شماره دسامبر ۲۰۱۵ مجله SUCCESS ظاهر می شود. و به روز شده است. عکس توسط GaudiLab/Shutterstock