عمومیمقالات

زندگی یک فیلم نیست

زندگی یک فیلم نیست

راجر ایبرت قبل از آخرین سال‌های زندگی‌اش حتی یک کلمه حرف نزده بود، اما به نظر می‌رسید که آمریکا بیشتر از همیشه به او گوش می‌داد. نقدهای فیلم او مجله آنلاین او. زندگی نامه او، خود زندگی . در حالی که سایر ستون نویسان روزنامه از نسل او ممکن است در مورد توئیت ها و پخش ویدیو گیج شده باشند، واقعیت های پزشکی ایبرت او را به سر کلاس سوق داد و جوایز جدیدی مانند “شخصیت سال” و رتبه اول در انجمن ملی ستون نویسان روزنامه < a href="https://www.columnists.com/2013/06/last-time-ebert-2013-contest-winners/" target="_blank" rel="noreferrer noopener">مسابقه ستون سالانه در رده «آنلاین، وبلاگ، و ستون چند رسانه‌ای—بیش از ۱۰۰۰۰۰ بازدیدکننده منحصر به فرد ماهانه».

حتی نگهبان قدیمی هم او جدید را دریافت کرد. روزنامه نگاری آنلاین پربار ایبرت—گاهی آنقدر تکان دهنده و شاعرانه که تعجب می کنید که چرا او دهه‌ها سال را صرف بررسی فیلم‌ها کرد—یکی از بهترین وبلاگ های سال توسط مجله Time در سال ۲۰۱۰٫ 

در سال ۲۰۱۱، در ۶۹ سالگی و در سلامتی کنجکاو، ایبرت بسیار شنیده می شد، و این نه یک تصادف بود و نه یک عمل خدا. این اقدام ایبرت بود.

تشخیص سرطان راجر ایبرت

از حدود سال ۲۰۰۶، ایبرت نمی‌توانست غذا بخورد یا صحبت کند. نه یک جرعه نه یک کلمه البته این یک مشکل حتی برای متوسط‌ترین جوها است، اما ایبرت مردی بود که سال‌های زیادی امرار معاش کرده بود نشستن در مقابل دوربین، و با صدای خودش نظرات درونی خود را در مورد جدیدترین فیلم های منتشر شده بازگو می کند. ایبرت که در سال ۲۰۰۲ مبتلا به سرطان تیروئید تشخیص داده شد، «اولین منتقد فیلمی که جایزه پولیتزر را برای نقد دریافت کرد» طبق جوایز پولیتزر، با آنچه که رنگ‌های پرطرفدار در نظر گرفته می‌شد به پایان رسید. در آن زمان، پزشکان به او گفتند که سرطان او یکی از بهترین انواع سرطان است.

سال بعد، آنها متوجه سرطان بدخیم عود کننده در غده بزاقی او شدند و ایبرت و تیم پزشکی او – و احتمالاً همسر محبوبش، چاز – یک درمان پرتودرمانی شدید را انتخاب کردند. ایبرت در Life Self در مورد درمان خود نوشت که خودش در حین انجام تحقیقات پزشکی آنلاین آن را کشف کرد. هنگامی که سرطان در سال ۲۰۰۶ بازگشت، این بار در استخوان فک او، تشعشع به استخوان های صورت او آسیب زیادی وارد کرده بود، به طوری که هیچ عمل جراحی ترمیمی بعدی انجام نشد، حتی زمانی که پزشکان از استخوان سالم از سایر نقاط بدن او استفاده کردند.

از خاطرات او:

“من معتقدم که شیفتگی من به پرتوهای نوترونی مستقیما منجر به شکست هر سه جراحی صورتم، از دست دادن فک، از دست دادن توانایی خوردن، نوشیدن و صحبت کردن و آسیب جراحی به شانه راست و کمرم شد. همانطور که بدن فقیر من برای پیوندهای ترمیمی تر غارت شد.»

به آهستگی، ایبرت—یک بار مشهور و قوی—صورتش را از دست داد. بالاخره صدایش را هم از دست داد. از سال ۲۰۱۱، ایبرت از طریق لوله تغذیه تغذیه می شود.

با این حال، ایبرت خوشحال بود.

تطبیق با زندگی پس از تشخیص

این را می‌توانستید از نوشته‌های او احساس کنید – آنقدر آهنگین، روشن‌فکر و صادقانه که گاهی نفس را از شما بیرون می‌کشید. ایبرت پس از فرار از مرگ و اختراع مجدد زندگی خود نشست کامپیوتر او، به بررسی مسائل مغزی می‌پردازد که فراتر از بررسی Deuce Bigalow: European Gigolo—که البته از آن متنفر بود.

از خاطرات او:

«آنچه در مورد نخوردن غم انگیز است این تجربه است، چه در یک گردهمایی خانوادگی و چه در نیمه شب توسط خودتان در یک قاشق چرب زیر مسیرهای L. از دست دادن غذا، نه از دست دادن غذا. مگر اینکه من تنها باشم، اگر شامل صحبت نباشد، شام را شامل نمی شود. غذا و نوشیدنی که می توانم بدون آن به راحتی انجام دهم. شوخی‌ها، شایعات، خنده‌ها، مشاجره‌ها و خاطراتی که دلم تنگ شده است. در انبوه جمعیتی می دویدم که احتمالاً هر کسی در لحظه شروع به شعر گفتن می کرد. من هم همینطور. اما من دیگر نه. پس بله، غم انگیز است. شاید به همین دلیل است که نوشتن این چنین شده است برای من مهم است. شما متوجه نیستید، اما ما در حال حاضر در شام هستیم.”

برای مصاحبه ما، ایبرت از طریق ایمیل به سؤالات پاسخ داد، روش ترجیحی خود برای برقراری ارتباط – اگرچه او مجموعه ای از یادداشت های Post-it را دوست داشت، تکنیک صحبت ساده ای که با همسرش، پرستار تمام وقتش در خانه استفاده می کرد و دوستان خوب به خانه شهری خود در شیکاگو دعوت شدند.

او به SUCCESS نوشت: “بی وقفه ایمیل می زنم.” «به اندازه کافی عجیب، ارسال پیامک برای من خیلی کند است. من دوست ندارم صبر کنم.”

هنوز، او روی چیزهای خوب تمرکز کرد

او همچنین دوست نداشت در مورد مشکلات زندگی اش صحبت کند.

از سال ۱۹۹۲ تا مرگش در سال ۲۰۱۳، ایبرت با وکیل سابق چاز ازدواج کرد و در کنار او برای همه چیز از جراحی گرفته تا امور تجاری و شب های آرام در خانه بود. وقتی از او خواستیم داستان مورد علاقه اش از معشوقش چز را بازگو کند، او پاسخ داد: “یکی؟”

(بله، ما می دانستیم که او یک نوع کنایه آمیز است.)

از سال ۲۰۱۱، ایبرت خود را در سلامت کامل می دانست. او گفت: «با وجود ناتوانی‌های مختلف، در واقع در سلامت کامل هستم، بنابراین پزشک پس از معاینات دوره‌ای به من اطلاع می‌دهد.» او زمانی که یک کتاب خوب می خواند یا در محاصره دوستان و خانواده بود، بیشتر خوشحال بود. او هنوز هم در هر هفته حدود چهار تا هفت فیلم می دید. او گفت: «در طول یک جشنواره، تا ۲۰ نفر.

راجر ایبرت چیزی بیشتر از نقدهای فیلم نوشت

و او صدها هزار کلمه نوشت – اوه، آیا او نوشت. خنده دار. غمگین. بصیرتی. خشمگین کننده. سوز آور. نوع. او در مورد سیاست و فیلم و ستاره های بد رفتار نوشت.

صادقانه بگویم، از آنجایی که حساب توییتر او، ، تشخیص اینکه او چه زمانی خوابیده سخت بود. @ebertchicago، معمولاً هر ساعت یا بیشتر به‌روزرسانی می‌شد. و ما شوخی نمی کنیم.

او گفت: “من یک نویسنده هستم و از کودکی هستم.” “من روزهای زیادی از زندگی ام را صرف نکردن چیزی ننوشته ام و این انگیزه خودش را دارد.”

و اختراعات مجدد ادامه یافت. ایبرت از جمله زندگی نامه خود بیش از دوازده کتاب نوشت، به علاوه مجموعه سالانه بهترین فیلم های سال. نظرات او در بیش از ۲۰۰ روزنامه. اما او در رسانه‌های جدید نیز پیشرو بود.

آنلاین، نظرات او به صورت بصری در Ebert Presents: At the Movies (ebertpresents.com) با ایبرت و چز به عنوان تهیه کنندگان اجرایی نمایش پست شد. این شرکتی بود که او پس از از دست دادن سخنرانی خود شروع کرد، بنابراین بیل کورتیس، روزنامه نگار کهنه کار اغلب انجام می داد. صداگذاری. در واقع، ایبرت معمولاً ظاهر نمی شد، مگر در مقدمه کنسروی. (او یک صدای مصنوعی در دسترس داشت، اما از آن به صورت انتخابی در خانه استفاده می کرد.)

این قالب آشنا بود – و او چنین قصدی داشت – پس از همکاری طولانی مدت تلویزیونی و چاپی او با دوست و همکار Gene Siskel، که در سال ۱۹۹۹ بر اثر عوارض جراحی مغز درگذشت، مد شد.

ایبرت که هنوز نقدهای خود را برای شیکاگو سان تایمز می‌نوشت، می‌گوید: «فرمت نمایش برای ۳۵ سال خود را ثابت کرده بود. “در زمانی که شایعات و حماقت پوشش رسانه ای از فیلم را غرق می کند، هدف مهمی را دنبال می کند.”

برای راجر ایبرت، خوشبختی مربوط به دیدگاه بود

هیچ ترفندی برای خوشبختی او وجود نداشت، مگر اینکه او آن را ضروری دانست برای به نمایش گذاشتن دیگرانی که بر شانس‌های بزرگ‌تری غلبه کرده‌اند، کاری نه چندان کوچک که او اغلب آنلاین انجام می‌داد.

Perspective شاید نام میانی او بود. زیرا وقتی همه چیز گفته شد و انجام شد، ایبرت هنوز همه چیزهایی را که دوست داشت داشت – منهای برگر و سیب زمینی سرخ کرده در رستوران گوشه ای زیر ریل قطار شیکاگو.

کتابها. فیلم ها. خانواده. دوستان. و آن مغز شگفت‌انگیز او، که می‌توانست انگشتانش را به حرکت درآورد و آن‌ها را روز یا شب به پرواز درآورد و گاهی لعنتی‌ترین چیزها را بگوید. او در مورد همه چیز نوشت، از مهمانی چای گرفته تا وینی پو تا پایان زندگی.

از وبلاگ او< /a>:

“می دانم که در راه است، و از آن نمی ترسم، زیرا معتقدم در آن سوی مرگ چیزی برای ترسیدن وجود ندارد. امیدوارم در مسیر نزدیک شدن هر چه بیشتر از درد در امان بمانم. من قبل از تولد کاملاً راضی بودم و مرگ را همان حالت می دانم. چیزی که به خاطرش سپاسگزارم هدیه هوش و زندگی، عشق، شگفتی و خنده است. نمیشه گفت جالب نبود خاطرات زندگی من همان چیزی است که از سفر به خانه آورده ام. من برای ابد آنها را بیشتر از آن سوغاتی کوچک برج ایفل که از پاریس به خانه آورده ام، نیاز خواهم داشت.»

واقعاً سپاسگزارم. زیرا ایبرت در سکوت خود یاد گرفت که شیواتر از همیشه صحبت کند.

این مقاله در سپتامبر ۲۰۱۱ منتشر شده و به روز شده است. عکس از s_bukley/Shutterstock

6ba756c0c63a7b8aa2d1a8266537c43e?s=150&d=mp&r=g - زندگی یک فیلم نیست

منبع : www.success.com
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
امکان ها مجله اینترنتی سرگرمی متافیزیک ساخت وبلاگ صداقت موتور جستجو توسعه فردی