نمایه ها در عظمت: آبراهام لینکلن
نزدیک به ۱۶۰ سال پس از مرگ آبراهام لینکلن، کتاب های تاریخی هنوز درباره این مرد و حرفه او بسته نشده اند. برجسته ترین میراث او، البته، موفقیت اتحادیه، حفظ دموکراسی و “[ایجاد] امکان آزادی مدنی و اجتماعی برای آمریکایی های آفریقایی تبار است.” بر اساس اسمیتسونین. اما چه چیزی لینکلن را وادار کرد؟ چه عناصری از شخصیت و شخصیت او باعث صعود او از گمنامی شکافنده راه آهن جنگلی به رهبری ایالات متحده می شود؟
زندگی و تحصیلات اولیه آبراهام لینکلن
هر یک از بسیاری از موانعی که لینکلن در طول زندگی خود بر آن غلبه کرد ممکن است جاه طلبی های یک روح کمتر سرسخت را برای همیشه از مسیر خارج کرده اند. زندگی در مرز آمریکا مستلزم مبارزه ای بی امان برای بقا بود. تعداد کمی از خانواده ها می توانند به فرزندان خود اجازه دهند تا خود را وقف امور تجملاتی غیرضروری مانند یادگیری کتاب کنند. پیشرفت کلی لینکلن با توجه به تحصیلات رسمی مختصر او چیزی جز خیره کننده نبود. او در طول زندگی خود، در مجموع حدود یک سال به مدرسه رفت.
بیشتر پیشگامان پس از تاریکی هوا در خستگی جسمانی به زمین میافتند، زیرا میدانستند که فردا فقط نوید یک روز سخت دیگر را میدهد. با این حال لینکلن تصمیم گرفت که خودش را به بهبود ذهنش، مطالعه، مطالعه و رمزگذاری طولانی در شب مادرش، نانسی هنکس لینکلن، به اهمیت یادگیری. او اغلب از کتاب مقدس خانواده برای لینکلن و خواهرش سارا می خواند. پس از مرگ او و ازدواج مجدد پدرش، لینکلن با تشویق نامادری خود، سارا بوش جانستون لینکلن، تحصیلات مستقل خود را تشویق کرد.
یادگیرنده مادام العمر از طریق خواندن
اگرچه نامادری او بی سواد بود، او نسخه هایی از کتاب هایی از جمله رابینسون کروزوئه داشت که لینکلن جوان بلافاصله چندین بار آن ها را خواند و دوباره خواند. او یک بار در مورد پسرخواندهاش گفت: «آبه بهترین پسری بود که تا به حال دیدم» و درباره روحیهاش گفت: «هیچ وقت به من نگاهی متقابل نکرد و در واقع یا حتی در ظاهر از انجام هر کاری که من میخواستم امتناع نکرد. او.”
علاقههای مادر و نامادریاش، همراه با اشتیاق لینکلن برای یادگیری هر آنچه که میتواند از طریق چاپ شده کلمه، ثابت های مثبت زندگی او در دوران رشد بودند. به عنوان یک جوان، لینکلن هرگز این فرصت را پیدا نکرد که ریشه های محکمی بگذارد. پدرش، توماس لینکلن، در زمانی که پسرش ۲۲ ساله شد، اقامتگاه های خانوادگی در سه ایالت راه اندازی کرد. در آن زمان، لینکلن تصمیم گرفت خانه را ترک کند و خودش را ترک کند. عطش او برای یادگیری به خوبی به او خدمت کرد، زیرا او تحصیلات خودراهبر خود را بیش از حد به کار انداخت. لینکلن در حالی که از خود به عنوان مدیر پست و انباردار حمایت می کرد (از جمله کارهای دیگر) قانون را مطالعه می کرد. این یک فرآیند است امروزه تقریباً بی سابقه است، که به موجب آن یک نامزد وکالت به جای حضور در دانشکده حقوق، دانش خود را در مورد سوابق و رویه حقوقی جمع آوری می کند. برای کسی که عملاً خواندن و نوشتن را به خودش یاد داده بد نیست.
تراژدی و اندوه
یک رشته پایداری قابل توجه در طول زندگی لینکلن وجود داشت. . پایان مرگ هر سال او را دنبال می کرد. شناخت او از ماهیت گذرا زندگی، لینکلن را به شکل مؤثری برانگیخت تا سرنوشت خود را رقم بزند.
مادر لینکلن در ۹ سالگی پس از ابتلا به “بیماری شیر” که ناشی از نوشیدن شیر گاوهایی بود که روی مار سفید چرنده بودند، درگذشت. یکی دیگر از فقدان شخصی در اوایل بزرگسالی او مرگ آن راتلج بود. زن جوانی که او در نیو سلم، ایلینویز ملاقات کرد، اولین عشق ادعایی او بود و احتمالاً با او نامزد کرده بود. در اولین دوره ریاست جمهوری لینکلن، زمانی که پسر ۱۱ ساله اش ویلیام بر اثر تب حصبه درگذشت، ضربه دیگری به او وارد شد.
غم و اندوه ممکن است نشانه بارز زندگی لینکلن بوده باشد. اما مهم نیست که چقدر عمیقاً ماتم زده بود، لینکلن همچنان شجاعت لازم را برای حرکت به جلو پس از هر تراژدی به دست می آورد.
آبراهام لینکلن به دل خود اعتماد کرد و به شوخ طبعی تکیه کرد.
لینکلن برای درسهای تاریخ ارزش قائل بود و او دوستانش را گرامی داشت. همانطور که رئیس جمهور گروهی از مشاوران حکیم را برای کابینه خود جمع کرد، گروهی که شامل سه رقیب او در ریاست جمهوری. او بیشتر اوقات به سخنان آن متخصصان گوش می داد، افکار آنها را با دقت بررسی می کرد و توصیه های آنها را دنبال می کرد.
اما وقتی لینکلن کاملاً مطمئن شد که درست میگوید، مهم نیست که چقدر با ایدههای جدیدش مخالفت میشود، او بر تصمیمهایش ایستاد. یکی از این نمونه ها در اصرار او در یافتن ژنرالی بود که نیروهای اتحادیه را به پیروزی برساند. اگرچه ارتشهای اتحادیه بسیار مجهزتر از نیروهای کنفدراسیون هستند، اما ارتشهای اتحادیه دچار فقدان رهبری الهامبخش بودند. لینکلن در برابر انتقادهای خشک به دلیل ارتقاء و سپس تسکین ژنرال های ارشد خود مقاومت کرده بود. مهم نیست که چقدر به خاطر آن مورد سرزنش قرار می گرفت، لینکلن به هدف یافتن ژنرالی که قادر و مایل به نابودی ارتش رابرت ای لی باشد، متعهد بود. او سرانجام Ulysses S. Grant را انتخاب کرد و اظهار داشت: «من این مرد را دوست دارم. او می جنگد.”
لینکلن به شوخ طبعی به عنوان یک استراتژی مقابله ای وابسته بود. این برای او وسیلهای بود برای حفظ قدرت یکنواخت، اگرچه شوخ طبعی لینکلن غالباً تا حدی بود که خود را تحقیر میکرد. لینکلن حتی در تاریکترین روزهای ناراحتی شخصیاش، و همچنین در مواقعی که به نظر میرسید که اتحادیه برای صلح علیه یک شورشی که بهطور قابلتوجهی دشمنی پستتر را شکست داده بود، شکایت میکرد، لینکلن حس شوخ طبعی خود را حفظ کرد. به قول خود لینکلن: “من می خندم چون نباید گریه کنم، همین، همین است.”
آبراهام لینکلن، استاد کلمات
در نهایت، فراتر از نبوغ سیاسی آرام خود، لینکلن استاد فصاحت هنگام نوشتن. برای مثال آدرس گتیزبورگ کاملاً محصول ذهن روشمند و سیستماتیک لینکلن بود. این سخنرانی با مخالفت با هنجارهای سبک روز، تنها ۱۰ جمله (۲۷۲ کلمه) طول داشت. هنگامی که لینکلن ساعت ها مانند ادوارد اورت در هنگام وقف قبرستان گتیسبورگ صحبت نکرد، بسیاری از حاضران غافلگیر شدند.
اگرچه این سخنرانی در آن زمان با واکنشهای متفاوتی روبرو شد، آدرس گتیزبورگ دقیقاً به دلیل انحراف رادیکال لینکلن از هنجارهای تثبیت شده، که نتیجه آن تا به امروز طنین انداز است، ادامه دارد. منظور خود را بیان کنید و با آن انجام داده اید. اجازه دهید حقیقت خودش صحبت کند.
این مقاله در آوریل ۲۰۱۱ منتشر شده و به روز شده است. عکس از Everett Collection/Shutterstock