آیا می خواهید تیم شما موفق شود؟ این یک چیز را خودتان بسازید ستاره
آیا می خواهید تیم شما موفق شود؟ این یک چیز را خودتان بسازید
ستاره
در خارج از دنیای تجارت، بار دیگر زمان فینال NBA فرا رسیده است، واقعیتی که ممکن است فکر نکنید ارزش توجه به آن را ندارد. دوباره فکر کنید. زیرا آنچه در حال حاضر در بسیاری از فرنچایزهای NBA اتفاق میافتد، بینش انتقادی را در مورد آنچه که یک تیم را به بهترین شکل برای برنده شدن آماده میکند، ارائه میدهد. یا باخت.
در دهه گذشته در بسکتبال حرفه ای مردان روندی وجود داشته است. آن را بهعنوان یک حرکت مدیریتی به سوی استراتژی بازیکن ستاره. در هر تیمی، بازیکنان ستاره همیشه جذاب بوده اند. یک دارایی. ستارهها میتوانند جزء یک دستور العمل بزرگتر برای موفقیت باشند – به این معنی که یک عنصر به روشی گیلاس روی سر. چنین داراییهایی از نظر تئوری میتوانند فوقالعاده ارزشمند باشند، اما همیشه افزودنی هستند. آنها دارایی های بالقوه هستند، نه یک استراتژی. و با این حال، تیم به تیم، بازیکنان ستاره ایده یک دارایی اضافی را تحت الشعاع قرار داده اند و به استراتژی تبدیل شده اند.
تیم ها، نه تیم ها. فقط تیم های ورزشی، مدت هاست که ستاره داشته اند. به طور کلی، ستاره به کسی گفته میشود که دارای تواناییهای منحصربهفردی باشد – ورزشی، رهبری یا موارد دیگر، که به دلیل این تواناییها پتانسیل ارائه لحظات ویژه را دارد. اگر در زمان مناسب و به روش درست ارائه شوند، می توانند منجر به پیروزی شوند. با تکرار مداوم، چنین عملکردهای تاثیرگذاری میتواند به یک برد بزرگتر، مانند قهرمانی، یا ارزش کل بازار اضافه کند. وقتی این اتفاق میافتد، ستارهها تجلیل میشوند، اغلب انگار آنها به تنهایی برنده شدند.
در سطح، تمام این تمرکز بر روی ستاره ها می تواند احساس بی ضرر، حتی سرگرم کننده. چه کسی یک ستاره را دوست ندارد، به خصوص زمانی که او در تیم شما حضور دارد؟ به لبرون جیمز یا کایری اروینگ فکر کنید، بلکه به استیو جابز، ایلان ماسک یا هر رهبر دیگری که بارها و بارها به او توجه و اعتبار می دهیم، حتی به عنوان یک الگوی رهبری فکر کنید. جشن گرفتن چنین بازیکنانی اشکالی ندارد. مشکل از زمانی شروع می شود که ما واقعاً به این باور می رسیم که ستاره به تنهایی پیروزی را تضمین می کند. خطر واقعی زمانی شروع میشود که ما بیشتر پیش برویم و شرطبندی روی ستاره را در کل استراتژی خود قرار دهیم.
این دقیقاً همان چیزی است که در بیشتر اتفاق میافتد و تیم های NBA بیشتر و به طور قابل توجهی، به نظر می رسد که همه خرید می کنند. هواداران، افراد ظاهراً عاقل و عینی ورزش، و حتی دفاتر پیشخوان و صاحبان تیم به طور فزاینده ای از این استراتژی حمایت می کنند، و نه فقط با قلب خود، بلکه با کیف پول خود.
اما برای لحظه ای خود را از این داستان خارج کنید. از خود بپرسید: در چه تیمی، در چه بخش یا محیطی، ستاره به تنهایی برابر با پیروزی است؟ اگر لبرون یا ایلان را در آنجا قرار دهیم تا به تنهایی با هم رقابت کنند، آیا آنها می توانند این کار را انجام دهند؟ شما پاسخ را می دانید.
بنابراین، چه چیزی به طور مداوم شانس موفقیت را افزایش می دهد؟ پاسخ در واقع کاملاً واضح است، و سرمربی سابق بسکتبال کالج، ست گرینبرگ، تحلیلگر تبدیل شده، آن را می داند، همانطور که هر رهبر ارزش نمک خود را دارد و در طولانی مدت ثابت شده است. این بینشی است که گرینبرگ اخیراً در این اصل خلاصه شده است که اگر می خواهید تیم شما در طولانی مدت موفق شود، باید یک مانترا بسازید.
در اوایل بازیهای پلی آف امسال، تعدادی از تیمها که در تمام فصل درباره آنها به عنوان قفل صعود به فینال صحبت میشد، شکست خوردند. همه تیم هایی بودند که حول ستاره ها ساخته شده بودند. گروهی از کارشناسان در حال بحث بودند که چرا کوتاه آمدند. گرینبرگ، کهنه کار ۳۴ ساله مربیگری، در این پنل حضور داشت. سایر کارشناسان — بازیکنان گذشته و تحلیلگران باتجربه — در استراتژی ستاره خریداری شدند. آنها به شدت با یکدیگر بحث می کردند و برای مثال پیشنهاد می کردند که “اگر فقط بازیکن X می تواند در اوج خود در هر بازی شلیک کند” یا “اگر بازیکن Y می تواند نفس خود را بررسی کند، آن تیم ها بر اساس آن ها ساخته می شوند. ستاره ها مطمئناً این کار را انجام خواهند داد.” گرینبرگ بی سر و صدا نشسته بود و می خندید. در نهایت ناظم برای دریافت نظرش به او روی آورد — برداشت او در مورد کاری که ستاره ها باید انجام می دادند. در عوض، گرینبرگ یک جمله، یک جمله شگفتانگیز و نه بیشتر بیان کرد: “اگر میخواهید برنده شوید، باید هر روز از فرهنگ خود محافظت کنید.”
طنز اینجاست. اکثر ما با ست گرینبرگ موافقیم، حداقل این فرهنگ مهم است. کوهی از داده ها وجود دارد که می گوید درست است. یک مطالعه Deloitte برای مثال، دریافت که هم رهبران ارشد و هم کارمندان به ترتیب ۹۴ و ۸۸ درصد فرهنگ را نه تنها مهم، بلکه حیاتی میدانند. و با این حال، همانطور که Deloitte می گوید، “بین سازمان هایی که صرفاً در مورد فرهنگ خود صحبت می کنند و سازمان هایی که باورهای خود را در عملیات خود گنجانده اند، یک گسست وجود دارد.” همین قطع ارتباط نشان داد که ناظم و همه تحلیلگران دیگر در پانل گرینبرگ با اشاره سریع به او سر تایید میکنند… و سپس مستقیماً به ستارهنگاری بازمیگردند.
صحبت کردن در مورد اسلم دانک بسیار جذاب تر است، باور اینکه پیروزی یک چیز ساده است، یک چیز یک نفره، یک چیز تضمین شده است. این هیچ کدام از آن چیزها نیست. یا همانطور که داون استالی، مربی بسکتبال زنان دو بار قهرمان NCAA می گوید: “همه یک موفقیت را می بینند؛ هیچ کس آنچه را که برای موفقیت لازم است نمی بیند.” تیم ها برنده می شوند، نه بازیکنان فردی. و آنها پیروز می شوند زیرا می فهمند که چگونه در بهترین و بدترین شرایط و در طول زمان طولانی، بارها و بارها با هم جمع شوند. فرهنگ سرنخی است که ما دفن می کنیم. فرهنگ خوب داستان یک قهرمان نیست، اما کاملاً قلب داستان است.
شخص برنده