کارن آلن بازنشانی ذهنیتی که تغییر می کند را شرح می دهد
همه چيز
وقتی ۲۹ ساله بودم، شوهرم به قتل رسید.
بله، شما آن را درست خواندید.
آن دوشنبه مانند هر دوشنبه دیگری شروع شد. من سر کار بودم و برای یک موقعیت مهم در سطح بالا استخدام می کردم. من تمام روز با نامزدها تلفنی صحبت میکردم و تعدادی از مصاحبهها باید برای بعد از ساعت اداری برنامه ریزی میشد. بنابراین من به شوهرم، ریچارد، پیامک زدم و به او گفتم که باید آن شب از خانه چند تماس بگیرم.
در آن زمان، ریچ مالک باشگاه ورزشی CrossFit بود که به تازگی تأسیس شده بود. او شش ماه زودتر در آخر هفته تولدش، در مارس ۲۰۱۳، ورزشگاه را افتتاح کرده بود و در آن چند ماه پس از افتتاحیه، کسب و کار به سرعت رشد کرده بود. دوران پرمشغله و هیجان انگیزی برای خانواده ما بود. ما واقعاً مشکل کار تیمی را کم داشتیم. میدانید چگونه یک تیم رله باید در حین دویدن در مسابقه خود، باتوم را به آرامی به یکدیگر بسپارند تا سرعت خود را حفظ کنند؟ این ما بودیم.
ریچ صبح خود را خیلی زود شروع می کرد زیرا اولین کلاس روزانه او در ساعت ۶:۳۰ صبح اغلب با یک متن یا یادداشت شیرین روی یک Post-it که به در مایکروویو چسبیده از خواب بیدار میشوم. بچهها را بیدار میکردم، غذا میدادم، لباس میپوشیدم و از در بیرون میرفتم، پسرمان، کالب را، قبل از بردن دخترخواندهام به مدرسه، در ورزشگاه رها میکردم. با این حال، در طول تابستان، ریچ با هر دو بچه در باشگاه به مراقبت روزانه پدر پرداخت. اگرچه او روی رشد کسب و کارش متمرکز بود، او دوست داشت بچه هایش را در اطراف داشته باشد – آنها مایه غرور و شادی او بودند.
در این روز خاص، به او پیام دادم تا درباره مصاحبههایی که باید آن شب از خانه انجام میدادم به او بگویم و از او پرسیدم که آیا میخواهد من بیایم بچهها را بیاورم یا آنها میخواهند با او بمانند. قرار گذاشتیم که آنها را از ورزشگاه، جایی که تمام روز با او بودند، ببرم.
در راه من به آنجا، تماس تلفنی از محل کار در مورد نامزدهایی که در حال مصاحبه بودیم دریافت کردم. وقتی وارد پارکینگ شدم، هنوز با مدیر استخدام صحبت می کردم، بنابراین ریچارد به سرعت بچه ها را در ماشین سوار کرد. برای خداحافظی دست تکان دادیم و من از آنجا دور شدم.
این آخرین باری بود که شوهرم را زنده دیدم….
آن شب مسیر زندگی من را برای همیشه تغییر داد. سال بعد جهنم محض بود زیرا من به دنبال پاسخ بودم و آنها را دریافت نکردم. (حتی اکنون، پس از سالها، من هنوز پرونده او را بسته نیستم. همانطور که می گویند “>
پس بله، دوست، میدانم که زندگی میتواند سخت و ناعادلانه باشد، و میدانم چه حسی دارد که باد شما را از بین ببرد. اما من همچنین می دانم که ما با روزهای سخت خود تعریف نشده ایم.
اجازه دهید جور دیگری بگویم: شما با آنچه برایتان اتفاق افتاده تعریف نمیشوید. شما با کاری که انجام می دهید تعریف می شوید. و شخصیت شما با نحوه پاسخ شما به چیزهایی که سعی می کنند تعریف شود شکستن شما. من می دانم که این درست است زیرا من آن جاده را طی کرده ام. من از ابزار برای ایجاد انعطافپذیری و ارتقاء تا با چالش های زندگی مقابله کنید. بنابراین بدون شک در ذهن خود می دانم که می توانید از این ابزار نیز استفاده کنید.
گزیده ای از Stop & Shift: The Mindset Reset that Changes Everything (Sound Wisdom، ۲۰۲۲)
این مقاله در اصل در ژانویه/فوریه ۲۰۲۳ شماره مجله SUCCESS. عکس ها توسط کارن آلن/Sound Wisdom