چگونه استارتاپ شما می تواند غول ها را بکشد
چگونه استارتاپ شما می تواند غول ها را بکشد
چگونه با منابع محدود یک استارت آپ با شرکت های چند میلیارد دلاری مبارزه می کنید؟
تقریباً هر استارتآپی در صنعتی فعالیت میکند که در اختیار چند بازیکن قدیمی است. و یکی از دلایل اصلی شکست این استارتآپهای جوان، چه به دلیل عدم کشش یا عدم سرمایهگذاری، این است که در هر لحظه، یکی از آن بازیگران قدیمی میتواند از پول خرد برای بیرون راندن استارتآپ از بازار صرفهجویی کند.
هفته گذشته، یکی از بنیانگذاران به من نوشت با این سوال اساسی: چگونه می توانم در صنعت تکه تکه شده ای که تحت سلطه مدیران قدیمی است، برنده شوم؟
من به بنیانگذار آنچه را که فکر میکردم برای مبارزه با نبرد در زمین خودش نیاز دارد، دادم. اما همه چیز با یک استراتژی اصلی نبرد شروع می شود.
از نقاط قوت خود در برابر نقاط ضعف آنها استفاده کنید
اولین گام در این استراتژی، شناسایی نقاط ضعف مدیر فعلی و مقابله با نقاط قوت خود است. گفتن این کار بسیار ساده تر از انجام آن است. منظورم این است که همه میدانند که مدیر فعلی بد است – آنها کند هستند، نوآور نیستند، ارتباطشان با تجربه مشتری خود را از دست دادهاند، و غیره.
اما موضوع اینجاست. شما باید عمیق تر از آن بروید. شما نه تنها با غولها میجنگید، بلکه با تمام استارتآپهای دیگری که سعی در مبارزه با همین غولها دارند نیز مبارزه میکنید. همانطور که میتوانید تصور کنید، تمام آن صداهای شمشیری ایجاد میکند که مستقیماً متوجه مشتری میشود، و اگر نقاط قوت شما منحصربهفرد نباشد و دلیل منحصربهفرد بودن نقاط قوتتان را روشن نکنید، مشتریان سر و صدای شما را تنظیم میکنند. همراه با سر و صدای دیگران.
برای مستندسازی نه تنها ضعفهای مدیر فعلی، بلکه برای منبعیابی وقت بگذارید. آنها سپس وقتی متوجه شدید که چرا آنها ضعیف هستند، دلایل خاص بهتر بودن خود را برجسته کنید.
در زمین آنها نجنگید
برای یک استارتآپ آسان است که در تلاش برای تبدیل شدن به نسخه بهتر شرکت فعلی غرق شود. در واقع، ما کارآفرینان بیشتر از آنچه که باید از توصیفگر زیر استفاده میکنیم:
که در آن X، مسئول است. ، و Y یکی از آن نقاط قوت از بالا است.
که در آن X مجدداً مسئول و Y یک بازار طاقچه.
این کار را نکنید. هر بار که شما به رئیس فعلی یا کاری که آنها انجام می دهند اشاره می کنید، دست آنها را بازی می کنید. اینگونه فکر کنید: محتمل ترین دلیلی که آنها بر بازار خود تسلط دارند این است که آنها آن بازار را ایجاد کرده اند و احتمالاً یک مدیر سابق را از بازار دیگری که قبلاً تعریف شده است، حذف کرده اند.
بازار خود، نمایه مشتری ایده آل خود و ارزش پیشنهادی خود را تعریف کنید. سپس در کاری که انجام می دهید و برای چه کسی انجام می دهید بهترین باشید.
مشتریان خود را نجات دهید
پس چگونه بدون اینکه دشمن خود را با نام خطاب کنید، در نبرد می جنگید؟ ساده. شما مستقیماً با نیازهای مشتری صحبت می کنید.
مشتریان به گزینه های بیشتری نیاز ندارند، آنها به نتایج بهتری نیاز دارند. این بدان معناست که آنها می خواهند به گزینه هایی که دارند اعتماد بیشتری داشته باشند.
وظیفه شماست که آنها را نجات دهید، با هدایت آنها از آن گودال تاریک عمیقی که همه گزینه ها در آن ضعیف هستند. و راه های جدیدی را برای دستیابی به نتایج بهتر به آنها نشان می دهد.
این تفاوت بین کابل و نتفلیکس، تفاوت بین تاکسی و اوبر، تفاوت بین فروشگاههای بزرگ و آمازون این نه تنها ارزانتر، سریعتر و آسانتر است، بلکه روشی کاملاً جدید برای انجام کار است.
اما یک توصیه آخر. آن سه مثالی که من آوردم، نمونههای قدیمیتری برای یک دلیل هستند – و هر سه شرکتی که اکنون در حال حاضر هستند، تعداد زیادی استارتآپ جدید دارند که برای سهم بازارشان جنگی دائمی به راه انداختهاند.
همیشه به نوآوری ادامه دهید. دلیل تبدیل شدن افراد فعلی به دایناسور در وهله اول این است که آنها راه حل خود را به یک راه حل بهتر تبدیل نمی کنند. این یک بازی ثابت تعادل است – تله موش بهتری بسازید، سپس مشتریان بیشتری را جذب کنید.
اگر بتوانید به درستی تعادل ایجاد کنید، پایه خود را محکم خواهید کرد و آن را بسیار سخت تر خواهید کرد. برای اینکه مقامات رسمی قبل از اینکه آنها را بیرون بیاورید، شما را بیرون بیاورند.
چیزها