۱۱ گام ساده برای اینکه روزنامه نگاری برای شما کارساز باشد
ما در زمانهای پرتنش زندگی میکنیم، و زندگی روزمره تکهتکه و پر از وقفه است. این یک شکایت نیست – واقعیت است.
در طول سالها، من در نگهداشتن یک دفتر خاطرات احساس آرامش و ارزش پیدا کردم. به این دلیل اساسی که به من این امکان را می دهد که جلسات بدون وقفه را به روشی خلاقانه برای خودم پیدا کنم و از آن لذت ببرم. دفتر خاطرات من مهلت من در برابر خواسته های روزانه است، و مکانی است که به معنای واقعی کلمه می توانم دنیای خودم را با شرایط خودم بسازم.
نکات ژورنال برای شروع کار
من یک نویسنده حرفه ای هستم و مجله من منبع داستان ها و مقالات طولانی بوده است. اما یک ژورنال برای هیچ هدف دیگری نمی تواند در کنار شما باشد جز اینکه به عنوان مکانی خاص برای ایده ها و الهامات. به همین دلیل است که من نوشتم و میخواهم این ۱۱ نکته را به اشتراک بگذارم.
۱٫ مجله ای بگیرید که به شما الهام بخشد.
من یک دفترچه یادداشت خط دار Moleskine، ۵ در ۸ اینچ و یک مداد شماره ۲ تیز شده روی میز شب شما. ممکن است با یک ایده عالی یا یک رویا وحیانی از خواب بیدار شوید و باید فوراً مکانی برای یادداشت آن داشته باشید.
۲٫ سعی کنید یک فرد صبحگاهی شوید.
برای من، این بارورترین زمان از نظر ذهنی است – پس از دم کردن اولین فنجان قهوه یا چای. (اگر این انتقال واقعا غیرممکن است ، من شما را می بخشم.)
۳٫ مکان آرامی را پیدا کنید که متعلق به شماست.
روح مکان، عنصر مخفی الهام است. هنگامی که عادت به رفتن روز به روز به آن مکان را پیدا کردید، از شما می خواهد که کلمات را روی کاغذ بنویسید.
۴٫ سه یا چهار نفس عمیق بکشید.
چه به یوگا علاقهمند باشید چه نباشید، «بدن میسازد ذهن، همانطور که جان دان شاعر زمانی در Iuvenilia یا Certaine نوشت. پارادوکس ها و مشکلات. باید این روز را با دم کردن هوای تازه دوره یابی از طریق سیستم شما.
۵٫ هر دو پا را روی زمین بکارید و (ترجیحا) پشت میز یا میز بنشینید.
شما باید به زمین متصل باشید، به زمین وصل باشید که انرژی زیادی از آنجا می آید، چه بتوانید آن را احساس کنید یا نه. و چون باید عادت (قابل درک اما منفعل) نوشتن روی رایانه در رختخواب را ترک کنیم.
۶٫ شروع کنید – این مهم ترین نکته ژورنالیستی است!
مغز/ذهن شما—دستگاهی که کلمات را می سازد – به جرقه احتراق نیاز دارد، حتی اگر آن جرقه برای شما مضحک به نظر برسد. و از آنجایی که هیچ اشتباهی در دفتر خاطرات شما وجود ندارد، با چیز ساده ای شروع کنید که شما را در موقعیت مکانی قرار می دهد، مانند جایی که از نظر فیزیکی در آن قرار دارید یا هر افکار تصادفی دیگری وارد سرتان می شود.
۷٫ بگذارید جریان پیدا کند.
به همین دلیل است که اولین توصیههای من برای ژورنالنویسی استفاده از یک مداد چوبی قدیمی ساده است: زیرا نمیتواند «جوهر آن تمام شود» و در واقع میتوانید کلمات خود را که روی سطح صفحه گذاشته میشوند بشنوید (آن را امتحان کنید!) . صدای نوشته واقعی خود را تقویت می کند و باعث می شود دست و بازوی شما بخواهند تا انتهای یک خط و خط بعدی ادامه دهند.
۸٫ اجازه دهید موضوع برسد.
ایمان داشته باشید—می بینید که این فهرست تا چه اندازه پایین تر است؟ این عمدی است، زیرا حتی اگر فکر میکنید (آگاهانه) نمیدانید قرار است «درباره» چه چیزی بنویسید، ایمان داشته باشید (تکرار میکنم) زیرا چیزی در اعماق درون وجود دارد که در انتظار گفتن است.
۹٫ بیش از حد فکر نکنید… و از استقبال خود غافل نشوید.
حدود ۱۰ یا ۱۵ دقیقه این جریان ، ممکن است شروع به احساس خستگی کنید. این طبیعی است! به خود فشار نیاورید. مجبورش نکن نسبت به تخیل خود حساس و مراقب باشید. بهترین کارایی را دارد و وقتی تازه خرد شده باشد صادقانه اجرا می شود .
۱۰٫ و بهترین چیز این است که همیشه می توانید برگردید.
این جایی است که مجله شما شخصیت واقعی خود را نشان می دهد. بسیاری از نوتبوکهای Moleskine دارای یک روبان زیبا هستند که به سادگی آن را در صفحهای که در آن هستید قرار میدهید، بنابراین آماده خواهید بود تا از جایی که آن را رها کردهاید ادامه دهید.
۱۱٫ برای داستان گوش دهید.
اگر بعداً در همان روز، همان شب یا صبح روز بعد، دور خود حلقه زدید و موضوع داستان میخواهد به جلو کشیده شود، باید از آن اطاعت کنید. و اگر چیز دیگری به ذهن شما خطور کرده است که اولویت دارد، آن را دنبال کنید. این نکته را به خاطر داشته باشید: این صدای شما، داستان و دفتر خاطرات شماست.
عکس از Olena Yakobchuk/Shutterstock
نیل بالدوین [www.neilbaldwinbooks.com] از زمانی که در کلاس پنجم بود، یک دفتر خاطرات داشته است. او نویسنده آثار تحسین شده بیوگرافی و غیرداستانی است که اخیراً مارتا گراهام: وقتی رقص مدرن شد (Knopf، NYC، اکتبر ۲۰۲۲). او همچنین سالها بهعنوان استاد خدمت کرد، اخیراً در دانشگاه ایالتی مونتکلر، جایی که او در کالج هنر استاد بود.