آموزش ماراتن تحمل استرس من را نیز آموزش داد — در اینجا آمده است
چگونه
در ابتدای سال، فکر انجام یک ماراتن برای من کاملاً دور از ذهن بود. چه کسی خود را اینطور عذاب می دهد؟ ظاهراً فقط حدود ۰٫۱۷ درصد از جمعیت. و فراموش نکنیم که این ماراتن از کجا آمده است: پیام رسان یونانی Pheidippides، که بلافاصله پس از دویدن ۲۵ مایل برای رساندن خبر پیروزی درگذشت. اینطور نیست که ماراتن ها را چشمگیر ندیدم. من به سادگی هیچ علاقه ای به فشار دادن بدنم تا آن حد نداشتم.
یادگیری انعطاف پذیری در Camino de Santiago
My طرز فکر این تابستان تغییر کرد، زمانی که من تنها با یک کوله پشتی، مسیر زیارتی ۵۰۰ مایلی از سنت ژان پید دو پورت، فرانسه تا سانتیاگو د کامپوستلا، اسپانیا را پیاده روی کردم. انعطافپذیری یک موضوع تکراری در Camino بود. هر روز که خورشید طلوع می کرد، من و همرزمانم باید آگاهانه تصمیم می گرفتیم به راه رفتن ادامه دهیم، دردها و خستگی ها را تحمل کنیم و در سفرمان پافشاری کنیم.
در طول راه، با رائول، یک فوق ماراتن در اواخر ۶۰ سالگی آشنا شدم. همانطور که او تجربه خود را به اشتراک گذاشت، به مکانی در ذهن به نام غار درد، غار تاب آوری که در آن خودت را ملاقات می کنی. در غار درد، محدودیتهای خود را پیدا میکنید و فشار میآورید. اندازه غار همیشه یکسان نیست و هر چه زمان بیشتری را در آن بگذرانید، بیشتر به آن ضربه می زنید و آن را وسعت می دهید. تصویر ذهنی مرا مجذوب کرد. هرگز فکر نمی کردم که خودم را برای تحمل استرس بالاتر تربیت کنم.
ایده ایجاد انعطافپذیری فقط داستانی نیست که توسط دوی ماراتنها برای توجیه تجربههای چالشبرانگیز روانشناختی بیان میشود. همانطور که دکتر مری اندرسون، روانشناس بالینی توضیح می دهد، تاب آوری «توانایی ما برای گذر از چالش هاست. یاد بگیرند که در صورت لزوم خود را تطبیق دهند و راه های سالمی برای کنار آمدن در هنگام مواجهه با سختی ها و عبور از فراز و نشیب های زندگی بیابند.»
این شامل تعامل پیچیده ای از عوامل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی است. این یک ویژگی ذاتی نیست؛ می توان آن را کشت و توسعه داد. اندرسون می گوید که حتی درک ما از استرس ذهنی است.
اندرسون توضیح میدهد: «در شرایط یکسان، یک فرد ممکن است استرس سالمتری داشته باشد در حالی که فرد دیگر واقعاً استرس دارد. یکی از عواملی که میتواند بر درک استرسزا بودن یا نبودن یک موقعیت برای آن فرد تأثیر بگذارد سطح اعتماد به نفس.”
در حال هل دادن خودم به خارج از منطقه راحتیم< /h2>
در طول سفر Camino خود، ناخواسته در مسیری برای افزایش انعطافپذیری خود قدم گذاشتم. سختی های روزانه زیارت مرا وادار به سازگاری کرد، قدرت درونی پیدا کردم و علیرغم ناراحتی دوام آوردم. این فرآیند صرفاً فیزیکی نبود. آن را در شبکه پیچیده ای از اتصالات عصبی در مغز من کند. من در حال ساختن آن اعتماد به نفسی بودم که اندرسون به آن اشاره کرد.
تحقیقات علوم اعصاب نشان میدهد که تابآوری ارتباط نزدیکی با توانایی مغز برای سیمکشی مجدد دارد، پدیدهای که به نام نروپلاستی. هرچه بیشتر خود را به چالش بکشیم و از مناطق راحتی خود فراتر برویم، رشد نورونها و اتصالات جدید را بیشتر تحریک میکنیم و ظرفیت خود را برای مقابله با استرس افزایش میدهیم.
بعد از اینکه Camino خود را به پایان رساندم، نتوانستم به آن برسم. فکر غار درد از سرم خارج شد من هرگز واقعاً از لحاظ فیزیکی به خودم فشار نیاوردم، اما میخواستم به خارج از منطقه امن خودم ادامه دهم. با الهام از رائول، هدفم این بود که قبل از پایان سال یک ماراتن بدوم. دوی باربادوس، بزرگترین ماراتن در دریای کارائیب، بلافاصله قرعه کشی شد. با پسزمینهای حماسی، جشنها در آخر هفته و آبوهوای عالی برای دویدن در زمستان، ثبتنام کردم. من پنج ماه برای تمرین داشتم و زمان زیادی برای ایجاد یک پایه قوی داشتم.
“ورزش های استقامتی می تواند راهی قوی و ملموس برای نشان دادن خودمان باشد که قادر به انجام success.” “این که با مصمم، سرسخت و منظم (مثلاً رفتن به تمرین طولانی برنامه ریزی شده در آخر هفته، به خصوص زمانی که تمایلی به آن ندارید) – می توانید با موفقیت به اهداف خود برسید.”
تمرین تاب آوری و ماراتن
چهار تا پنج بار در هفته، از رختخواب بلند می شوم، کفش هایم را بند می زنم و اجرا کن. من دویدن های طولانی و آهسته را به خصوص عذاب آور می دانم. برای اینکه بتوانم یک پایه هوازی قوی برای بدنم بسازم، باید قلبم را به اعمال انرژی بیشتر در یک دوره زمانی طولانی عادت دهم.
این فقط تلاش فیزیکی دویدن نیست. هنگام دویدن برای یک ساعت یا بیشتر، چالش این است که ذهنم را از نشخوار کردن در مورد هر مشکل یا هر تصمیمی که در زندگیام برمیخوردم دور نگه دارم. با زمان زیادی که روی پایم گذاشته ام و با ذهنم، باید یاد می گرفتم که با خودم متفاوت صحبت کنم و از آن مارپیچ های ذهنی بیرون بیایم.
هنگامی که در حال دویدن هستم، خودم را به زمان حال برمیگردانم و بر تنفس و وضعیت بدنم تمرکز میکنم و هر تنشی را که نگه میدارم (معمولاً در شانههایم است) از بین میبرم. مورد علاقه دیگر بیان غرور من به خودم، سفرم و استقامت رو به رشدم بوده است. دریافتهام که برقراری این رابطه اعتماد و امنیت برای سوق دادن بدن و ذهن من به خارج از منطقه راحتی آنها ضروری است.
خود را به سمت اعتماد به نفس سوق می دهم
وقتی در حال انجام دویدن های سرعت هستم، چالش ها وارد جدال بین ذهن و بدنم شوم. باید به خودم یادآوری کنم که رشد در لبه ناراحتی است. که من در خطر نیستم، فقط ناراحت هستم. باید به خودم یادآوری کنم که هنوز چیزهای بیشتری برای دادن دارم. هل دادن بدنم از نظر فیزیکی سخت است، اما من در پایان دویدن احساس غرور و اعتماد به نفس زیادی می کنم.
اندرسون می گوید: «ماراتن فقط یک روز است، اما تمام دویدن های تمرینی است. «میدانی، وقتی هوا کمی بارانی است و حوصله رفتن را نداری، اما به هر حال میخواهی. یا زمانی که در حال یافتن راه هایی برای عیب یابی و چرخش هستید تا بتوانید به پیشرفت به سمت هدف بزرگتر خود ادامه دهید. این لحظات باعث ایجاد اعتماد به نفس در مورد ظرفیت شما برای عبور از چالش ها می شود. و دوباره، این همان چیزی است که اعتماد به نفس شما را افزایش می دهد که می توانید استرس را مدیریت کنید.”
این طرز فکر مرا نگه داشته است. با هر هفته، من به آرامی مسافت پیموده شده خود را افزایش داده ام. هر هفته با صداهایی در ذهنم روبرو می شوم که می گویند من نمی توانم تا این حد بدوم. روزهایی وجود دارد که نمیخواهم صبح زود از رختخواب بیرون بیایم تا مایلها را قبل از گرما طی کنم، اما این فقط برای عملکرد خوب در ماه دسامبر نیست. همچنین در مورد ظاهر شدن است. من چه جور آدمی هستم؟ آیا پیگیری کنم؟ هر بار که ناراحتی را از بین میبرم، اعتماد به نفس بیشتری در ذهن و بدنم به دست میآورم و این احساس به تمام جنبههای زندگی من سرازیر میشود.
عکس توسط GBJSTOCK/Shutterstock.com
Iona Brannon یک روزنامه نگار مستقل در ایالات متحده است. می توانید کارهای او را بیشتر بخوانید. در ionabrannon.com.
< /div>